منطقه شرق آسیا در روزهای اخیر شرایط پُرتنشی را سپری کرده است. در این راستا اخیرا “نانسی پلوسی” رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در اقدامی جنجالی که خلاف سیاستِ پذیرفتهشده “چین واحد” از سوی دولت آمریکا بود، به تایوان سفر کرد. سفری که با واکنش شدید مقام های دولت چین و اعزام موشک های بالستیک قاره پیما و اتمی چین به مناطق نزدیک با تایوان و البته برگزاریِ یک مانور نظامی در آب های مجاور تایوان و حتی شلیک موشک و پرواز جنگنده های چینی بر فراز جزیره مذکور همراه شد.
در واقع اینطور به نظر می رسد که چین و آمریکا بار دیگر تشدید تنش های دو جانبه که در چهارچوب رقابتهای کلان آن ها به مثابه دو قدرت تاثیرگذار جهانی تفسیر می شود را در دستورکار خود قرار داده اند.
با این همه، اینطور به نظر می رسد که سیاستمداران و جریان های رسانه ای غربی، به دنبال القای گزاره های نادرست و بعضا وارونه ای با محوریت مساله تایوان و نوع رویکرد آمریکا و چین به آن هستند. نکاتی که در نهایت سعی دارند تصویری منفی را از چین بسازند و منافع راهبردی غرب را در منطقه شرق و جنوب شرق آسیا تامین کنند.
در این راستا، به طور خاص می توان دو روایت غلط آمریکایی با محوریت مساله تایوان را مورد اشاره قرار داد.
یک: تاکید آمریکایی ها بر جنگطلبی چین و صلح طلبیِ خود
یکی از ابتدایی ترین روایت هایی که مقام های آمریکایی و به طور کلی دستگاه سیاست خارجی این کشور سعی دارند با محوریت مساله تایوان به افکار عمومی بین المللی القا کنند، تاکیدات آن ها بر این نکته است که اساسا آن ها حامی صلح و دموکراسی و آزادی هستند و در نقطه مقابل کشورهایی نظیر چین سعی دارند که ارزشهای مذکور را تضعیف و در مواردی نظیر مساله تایوان، راهِ جنگ و تنش و نابودسازی بنیان های آزادی و دموکراسی را در پیش گیرند.
این در حالی است که برخلاف روایت های آمریکایی از مساله، اساسا چین به فکر اشغال تایوان و یا تسلط نظامی بر آن نیست. در این رابطه به طور خاص “شی جین پینگ” رئیس جمهور چین در سخنرانی در اواخر دهه گذشته میلادی تاکید می کند که چین به واسطه استفاده از زور و ابزارهای نظامی، تایوان را به سرزمین مادری(چین) ملحق نخواهد کرد. اشاره رئیس جمهور چین به این نکته است که چینی ها به دنبال ادغام تایوان در دستورکارهای اقتصادی خود هستند و در این مسیر استفاده از زور را در راستای منافع ملی خود نمی بینند.
در این رابطه حتی چینی ها در موضع گیری که در نوع خود کاملا روشنگر است میگویند کاری که آمریکایی ها با تایوان می کنند، شبیه به بازی با آتش است و در این بازی، آن طرفی که با آتش بازی می کند خواهد سوخت و تضعیف می شود. در این چهارچوب، رئیس جمهور چین به طور ضمنی تاکید می کند که اساسا چین بنا ندارد در نقشه ها و بازی های که غرب و به طور خاص آمریکا برای چین طراحی کرده وارد شود. آمریکایی ها سالهاست که تنش آفرینی در منطقه ایندو-پاسیفیک را به راهبرد اصلی خود در قبال منطقه مذکور تبدیل کرده اند و سازوکارهای نظامی خود را در این منطقه به نحو گسترده ای افزایش داده اند.
در این چهارچوب، ایجاد تنش و حتی درگیری های نظامی در این منطقه، بر خلاف ژست های صلح طلبانه مقامهای آمریکایی کاملا در راستای منافع آن ها و نَه کشوری نظیر چین قرار دارد. در نقطه مقابل، چینی ها سال هاست که ادغام اقتصادی کشورها و تحریک آن ها به حرکت به سمت چین را در دستورکار خود قرار دادهاند و البته که در این رابطه دستاوردهای قابل توجهی را نیز داشته اند. از این منظر، روایت سازی دوگانه ای که مقام های آمریکایی در مورد معادله تایوان انجام می دهند و چین را جنگ طلب و آمریکا را حامی صلح و آرامش توصیف می کنند، نمایشی ظاهری بیش نیست و صرفا با هدف فریب افکار عمومی انجام می شود و اساسا برعکسِ این استدلال صحیح است و این آمریکایی ها هستند که از ایجاد تنش در منطقه شرق آسیا بیشترین سود را می برند و چین از این وضعیت به واسطه گفتمان اقتصادی خود و اولویتی که برای مسائل و مراودات اقتصادی قائل است، متضرر می شود.
دو: تاکید بر تشابه مساله تایوان با اوکراین
یکی دیگر از روایت سازی های غلطی که در مورد مساله تایوان و علیه چین انجام می شود، ایجاد مشابهت میان مساله تایوان با معادله اوکراین است. در واقع در چهارجوب این روایت اینطور گفته می شود که چین نیز در نهایت همانطور که روسیه به اوکراین حمله کرد، به تایوان حمله خواهد کرد. این در حالی است که اساسا این روایت و تشابه سازی میان اوکراین و تایوان کاملا غلط است. تایوان به هیچ عنوان موقعیتی شبیه به اوکراین ندارد.
در اوکراین ما شاهد دولت مستقلی بودیم که در نهادهای مهم بین المللی نیز عضویت داشته و دارد اما در مورد تایوان شاهد چنین سازوکاری نیستیم و تعداد کشورهایی که در عرصه بین المللی تایوان را به رسمیت میشناسند کمتر از 20 مورد هستند. جدای از این ها مساله اساسی که در این میان باید به آن پرداخته شود، این است که بسیاری از کشورهای غربی از جمله خودِ آمریکا سیاستِ “چین واحد” را پذیرفته اند و بر اساس آن، تایوان را بخشی از خاک چین قلمداد می کنند. در این میان، انجام اقدامات تحریک آمیز با محوریت مساله تایوان از سوی آن ها، صرفا نشان می دهند که آن ها به مساله تایوان به مثابه یک برگ برنده برای خود علیه چین می نگرند و در این رابطه مطابق با تعهدات خود عمل نمی کنند.
البته که در مدت اخیر بارها و بارها استدلال غلط دیگری نیز مطرح می شود و آن این است که روسیه در مساله اوکراین به دام غرب افتاده است. این در حالی است که اساسا محاسبات روسیه در چهارچوب جنگ اوکراین به صورت آنی و فوری اتفاق نیفتاده اند و این کشور از مدت ها قبل در چهارچوب تحرکات ناتو و غرب در اوکراین با کشورهایی نظیر آمریکا رایزنی می کرد و به آن ها هشدار می داد و عدم توجه آن ها به منافع روسیه و در عین حال به خطر افتادن امنیت راهبردی روسیه بود که روس ها را قانع به دفاع از کشورشان و اوج گیری تنش ها در قالب جنگ اوکراین کرد.
البته که همانطور که پیشتر نیز گفته شد باید توجه داشت که دو معادله اوکراین و تایوان اساسا تفاوت های ماهوی زیادی دارند و شاید تنها نقطه تشابه آن ها این باشد که کشورهای غربی این دو منطقه را به مثابه نقاطی می بینند که باید از طریق آن ها جلوی اوج گیری قدرت جهانی روسیه و چین را گرفت. این مساله به طور خاص مورد تاکید برخی اندیشمندان و تحلیلگران حوزه روابط بین الملل نظیر پروفسور “جان میرشایمر” استاد سرشناس آمریکایی دانشگاه شیکاگو و واضع نظریه رئالیسم تهاجمی نیز قرار دارد و اساسا وی تاکید می کند که باید در این دو نقطه، جلوی اوج گیری پکن و مسکو را گرفت و از موقعیت به اصطلاح هژمونیک آمریکا حراست کرد.