آنچه در ۸۸ اتفاق افتاد، تنها حمله به جمهوریت نظام نبود. بلکه نشان از یک تناقض ریشه ای در اندیشه مدعیان تقلب داشت؛ تناقضی که نشان می داد بسیاری از اینان حتی به مبانی و اصول لیبرالی هم وفادار نبودند تا چه رسد وفاداری به حقیقت و اسلام.
فون هایک پدر نولیبرالیسم و پدر فکری بسیاری از حامیان آقای میرحسین موسوی، به ویژه حامیان و فعالان ستاد کروبی، قانون را بر دمکراسی ترجیح می داد. او می گفت دیکتاتوری با قانون، بهتر از دمکراسی بدون قانون است.
از سویی دیگر، مدعیان تقلب به حق و رأی مردم نیز تعرض کردند. بنابراین هم با قانون و هم با مردم (انتخاب مردم یا اکثریت) ستیز کردند.
مطابق اشارات فوق، باید گفت مدعیان مذکور نه لیبرالهای واقعی بودند و نه دمکرات های واقعی.
هر چند دمکراسی، تقریر قانون محور هم دارد اما عمدتاً با اراده اکثریت شناخته می شود. لیبرالیسم نیز عمدتاً قانون را بر اراده عمومی و اکثریت ترجیح می دهد.
سخن نهایی این که ادعای تقلب در سال ۸۸ با حقیقت و اسلام هم تضاد داشت و در یک کلام، مصداق تغلب و زور و خشونت عریان بود.