در طول تاریخ، استعمارگران ازجمله انگلستان، روسیه، آلمان و فرانسه با توجه به پیشرفت و توسعه فنآوری صنعتی و با تشکیل امپراتوری های دریایی، هجوم گسترده ای را ضد کشورهای بهاصطلاح جهان سوم آغاز کردند. از پیامدهای این تهاجم ها می توان ممانعت از ثبات و نظم سیاسی-اجتماعی در این کشورها همچون ایران را مثال زد. سیاست استعمارگران در کشورهای ضعیف مبتنی بر این بوده که فکر و اندیشه شخصیت های هر جامعه ای را به سمت خود جلب نمایند؛ البته در این راه از هر طریقی، چه از راه رشوه و یا اعطای منصب و چه از راه تأمین امنیت و یا ترساندن و ایجاد رعب در وجود فرد، به این مسئله میرسیدند؛ افزون بر این روش ها استعمار برای سلطه بر ملت ها به تخریب ذهنیت جامعه نسبت به رهبران قیام ها و مبارزانی که در راه استقلال کشور پایداری کرده اند می پردازد.[1] چنین سیاستی نیز در ایران، بسیار نمود دارد بنابراین ما در تاریخنگاری غربی، همیشه نوعی یورش تخریبکننده نسبت به ارزش ها و الگوهای مبارزاتی اسلامی را مشاهده می کنیم.
شیخ فضل الله نوری به دلیل مواجهه با نفوذ استعمار در دوران مشروطه و تبدیل شدن به نماد مقاومت، ازجمله شخصیت هایی است که مورد تحریف و تخریب قرار گرفته است، شخصیت شیخ فضل الله نوری نماد جریان و تفکری است که مبارزه با استعمار را در نهضت مشروطه پیش می برد به این جهت استعمارگران و روشنفکران غربزده، جهت مخدوش نمودن چهره شیخ به تکاپو افتادند. در این راستا یکی از حربههای این جریان، قلب حقیقت شخصیت شیخ، در تاریخ است. به این خاطر عمده نوشته هایی که در مورد مشروطه و تاریخ تحولات معاصر وجود دارد، چهره ای منفور از شیخ فضل الله، ترسیم کرده است تا چنین شخصیتی در تاریخ، بهعنوان مظهر مقاومت علیه استعمارگران جلوهپردازی نکند، شخصیت شیخ فضلالله را می توان به لحاظ عمق اندیشه دینی، کسب دانش و سلوک عملی بررسی نمود.
اولین بعد از شخصیت شیخ فضل الله که موجب شد تا استعمارگران به تخریب شخصیت ایشان بپردازند نظام فکری شیخ فضل الله بود. ایشان به لحاظ نظام اعتقادی بر نظریه اصیل فقه سیاسی شیعه، یعنی ولایتفقیه، تأکید داشت؛ راهبرد اصولی شیخ فضل الله، جهت حفظ دین در جامعه، اجرای حدود و احکام شرع بود که البته از دیدگاه ایشان جز با حکم تنفیذ فقیهان محقق نمیشد. به این خاطر می فرماید: «در زمان غیبت امام، مرجع در حوادث، فقهای شیعه هستند و مجاری امور به ید ایشان است و بعد از تحقق موازین، احقاق حقوق و اجرای حدود مینماید و ابداً منوط به تصویب احدی نخواهد بود.[2] چنین اندیشه ای در شخصیت شیخ فضل الله توسط استعمارگران شناختهشده بود؛ در این خصوص پیتر آوری می نویسد: «شیخ فضل الله نوری را بایستی نماینده آن مکتب فکری دانست که حاکمیت را از خداوند می داند و نه از مردم و شاه.»[3] شیخ فضل الله نوری با مبانی اعتقادی که داشتند کاملاً سدی در مقابل حربه های استعمارگران بودند به این خاطر لبه تیز حملات مورخین غربی و به پیروی از آنها، غربزدگان، به ایشان بوده است.
شیخ فضل الله افزون بر نگرش اسلامی و معرفت شناختی بر مبانی غرب، در حوزه مسائل روز ایران و جهان نیز آگاهی داشت و همواره به دنبال کسب آخرین اخبار و اطلاعات ایران و اسلام در نقاط مختلف جهان بود. همین مسئله دلیل دیگری برای استعمار جهت تخریب چنین شخصیتی بود. حاج میرزا عبدالغفارخان نجمالدوله (ریاضیدان و منجم نامدار و دانشمند عصر قاجار) اوراق و نشریاتی را که خارج از کشور درباره اسلام و ایران منتشر میشد، تهیه میکرد و همواره ترجمه بخشهایی که به زبان های غیر شرقی بود، تحویل مرحوم شیخ میداد. همچنین شیخ فضل الله در صدر مشروطه ترجمه و ارسال مندرجات مطبوعات اروپایی درباره ایران را به علامه میرزا محمدخان قزوینی (مصحح دیوان حافظ) که آن زمان در اروپا به سر میبرد. واگذار کرده بود.[4] شیخ فضلالله می دانست این تمدن جدید و دستاوردهای آن مانند مشروطه، آزادی، مساوات و… تناسبی با دین و دیانت ندارند بلکه تماماً بر اندیشه ای استوار است که بهجای گردش برمدار توحید، حول محور انسان (اومانیسم) دور میزند.[5] به این خاطر تمامی اتهامات و اهانت ها را به جان خرید تا بتواند تضاد عمیق افکار غربی با آموزههای اسلامی را در میان آحاد جامعه روشن سازد.
سلوک سیاسی شیخ فضل الله نوری بعد سومی است که در ترغیب استعمارگران جهت تخریب شخصیت شیخ شهید موثر می باشد. شیخ فضل الله از زمانی که متوجه شد کج اندیشان و معاندان با شعارهای زیبای حریت و دمکراسی و برابری درصدد نفی قوانین و دستورات شریعت اسلام هستند، خود را از مشروطهخواهان جدا نمود و با تشریع مواضع اسلامی به مبارزه با ملحدان و کج اندیشان پرداخت و مبارزه پیگیر و سرسختانه خویش را بر ضد تفکر حاکم بر جنبش مشروطه آغاز کرد.[6] شیخ فضل الله در خصوص مخالفتش با مشروطه انگلیسی توضیح میدهد که: «اگر مقصود، تقویت اسلام بود انگلیس حامی آن نمیشد و اگر مقصودشان عمل به قرآن بود عوام را گول نداده، پناه به کفر (سفارت انگلیس) نمیبردند و آنها را یار و معین و محل اسرار خود قرار نمیدادند… اگر بنای آن بر حفظ دولت اسلام بود، چرا یک عضوی از روس پول میگرفت و دیگری از انگلیس؟!»[7] شیخ کاملاً به دسیسه های روس و انگلیس و استراتژی شیطانی کلان آنها مبنی بر سیطره و استثمار ملتها آگاهی داشت و معتقد بود مشروطه ای که از دیگ پلو سفارت انگلیس بیرون بیاید و امثال یپرم برای آن سینه بزنند، به درد ما نمیخورد![8]
شیخ فضل الله به دنبال مشروطهای بود که مطابق با فرهنگ و سنن جامعه ایرانی و هماهنگ با اسلام باشد به این خاطر شورای نظارت بر قوانین مجلس را ارائه کرد تا هم سدی در مقابل جریان روشنفکری باشد و هم قوانین در چارچوب آموزههای اسلامی تصویب شود؛ به این جهت شعارش «و علیکم بالمشروطیه الاسلامی» بود.[9]
استعمارگران در جستجوی منافع خود، خواهان وابستگی سیاسی و تجزیه یکپارچگی و انسجام ایرانیان بودند؛ آنان با دین که عامل همبستگی و وحدت ایران بود، مخالفت ورزیدند و تفرقه مذاهب اسلامی را دنبال میکردند. شیخ فضلالله به خاطر عمق بینش اسلامی و آگاهی سیاسی که داشت بیش از دیگران دریافت که جنبش مشروطه منحرف گردیده و زمام آن در دست عناصر مزدور بیگانه و غربزدهای چون «پیرمخانها» و «تقیزادهها» و عناصر ضد مردمی، چون خانهای بختیاری و «السلطنهها» و «الدولهها» قرارگرفته است و آنان تنها میخواهند علماء را بهصورت «دکور» و برای فریبدادن مردم همراه خود داشته باشند، از اسم آنان جهت دستیابی به قدرت استفاده کنند پسازآن، عالمان کنار زنند و به اسلامزدایی جامعه بپردازند.
عیسی مولوی وردنجانی (محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران)
پی نوشت ها:
[1]. مولوی وردنجانی، عیسی، (1398)، شیخ فضل الله نوری در تاریخ نگاری غربگرایان و غربیان با نگاهی به شخصیت ایشان، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، ش 57، ص 82-85.
[2]. ترکمان، محمد، (1362)، رسائل، اعلامیهها، مکتوبات و روزنامه شیخ فضلالله نوری، ج 1، تهران، خدمات فرهنگی رسا، ص 113.
[3]. ترکمان، محمد، (1362)، رسائل، اعلامیهها، مکتوبات و روزنامه شیخ فضلالله نوری، ج 1، تهران، خدمات فرهنگی رسا، ص 251.
[4]. ابوالحسنی، علی، (1391)، آخرین آواز قو، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ص 115-116.
[5]. ابوطالبی، مهدی، (1388)، از مطلق مشروطه تا مشروطه مطلق، آموزه؛ مجموعه مقالات و سخنرانیهای یکصدمین سالگرد نهضت مشروطیت ایران و نقش اجتهاد شیعه در آن، ش 5، ص 263.
[6]. ادیب هروی، محمدحسن، (1331)، تاریخ پیدایش مشروطیت ایران، مشهد، شرکت چاپخانه خراسان، ص 136-143.
[7]. ترکمان، محمد، (1362)، رسائل، اعلامیهها، مکتوبات و روزنامه شیخ فضلالله نوری، ج 1، تهران، خدمات فرهنگی رسا، ج 1، ص 63-64.
[8]. تندرکیا، شمسالدین، (1335)، نهیب جنبش ادبی- شاهین، تهران، انتشارات روزنامه سیاسی فرمان، ص 224.
[9]. رضوانی، محمد اسماعیل، (شهریور 1348)، بیستودو رساله تبلیغاتی از دوره انقلاب و مشروطیت، سال 12، ش 5 و 6، ص 233-234.