غرب مدعی است که دولت و مجلس تایوان در اختیار یک حزب ضد اتحاد موسوم به «دموکراتیک مترقی» است و علاقه تایوانیها به اتحاد با پکن بعد از تحولات چند سال اخیر هنگ کنگ و ماکائو به شدت کاهش یافته است و دیگر از لطایف الحیل حزب «کومین تانگ» تایوان خبری نیست.
چالش اصلی میان واشنگتن و پکن به حکومت بر جهان مربوط است و این درحالیست که هر دو نیازمند گلوبالیسم و سروری بر جهان هستند تا بقای خود را در اقتصاد جهانی تضمین کنند مشروط بر این که رقیبی وجود نداشته باشد.
آمریکا میداند هر آنچه برای مالکیت بر جهان رشته کرده درحال پنبه شدن است و چین میداند شرایط آینده اقتصاد جهان به خوبی چند دهه گذشته نیست. پیشی گرفتن اقتصاد چین از آمریکا و رشد سریع علمی آن در مقابل افول اقتصادی آمریکا و مشکلات اجتماعی ناشی از آن که واشنگتن را مجبور کرده ۵ هزار میلیارد دلار یارانه به یک سوم جمعیت ایالات متحده پرداخت کند نشان میدهد چین یک تهدید بالفعل برای آمریکاست.
اگر آمریکا نتواند چین را از رتبه یکم اقتصاد جهان کنار بزند باید با امپراطوری خود وداع کند. زمان برای هر دو ابرقدرت حیاتی است و باید میان پیروزی یا شکست ابدی، یکی را برگزینند.
چین و آمریکا؛ اقدام و بقا یا صبر و فنا
پکن توانسته به مرزهای دانشی دست یابد که هزینه اش را آمریکا پرداخته و سودش را چین میبرد. این مساله بزرگترین مؤلفه قدرت آمریکا که رتبه یکم تولید علم است را تحت الشعاع قرار میدهد چراکه در اقتصاد امروز تولید علم سپس تولید فناوری است که بیشترین سود را به همراه دارد نه فقط تولید انبوه کالا و ارائه خدمات. به یاد آوریم که آمریکا دیر، اما سرانجام دریافت که بازی خورده و هوواوی را تحریم کرد و بلافاصله پکن این ابرشرکت را مورد انواع حمایت قرار داد.
تفاوت چین با بقیه تولیدکنندگان انبوه کالا مانند هند، آسه آن و امریکای لاتین در همین نکته است که آنها فاقد تولید علم هستند و بر اساس خطوط تولید وارداتی (= بستر فناوری) اقدام به تولید کالا میکنند و آمریکا همین انتظار را از چین داشت نه آنکه مانند خودش به مرزهای دانش دست یابد و پلتفرم فناورانه بسازد.
اکنون آنچه برای آمریکا مانده بحران اقتصادی، جمعیت فاقد مسکن و شغل، و هزینههای سربار نظامی است. در مقابل برگ برنده اقتصادی چین همانا مالکیت بر دومین ذخایر اوراق بدهی آمریکاست که در دو سال اخیر به یک هزار و ۹۰ میلیارد دلار رسیده است.
چین میتواند با فروش ناگهانی این اوراق بدهی یک زلزله بزرگ در اقتصاد آمریکا ایجاد کند ضمن اینکه اوراق بدهی بر نرخ ربای بانکی و نیز بر بازارهای مالی آمریکا تاثیرگذار است. علاوه بر آنکه کاخ سفید به دلیل حضور هزاران شرکت غربی به ویژه امریکایی در چین نمیتواند به همان راحتی که ایران و روسیه را تحریم کرد پکن را هم با دلار تحریم کند علاوه برآنکه چینیها از قبل با سامانه پیام رسانی بین بانکی موسوم به کیپس (CIPS) رقیبی جدی برای سوئیفت ساخته اند.
رؤیای چین یا کابوس آمریکا
واشنگتن از تنها برگ برنده خود یعنی برتری نظامی دریاپایه در مقابل چین رونمایی کرده و با اعزام ۴ ناوهواپیمابر به پیرامون چین و انباشت و تقویت دهها هزار نیرو در کره جنوبی، اوکیناوا ژاپن، سوبیک فیلیپین، گوام و در نهایت استرالیا، این پیام را به پکن میدهد که میتواند مسیرهای حیاتی چین را در دریا مسدود کند. کانال مالاکا و ۴ تنگه دیگر میان اقیانوس هند و آرام نیز همواره در استیلای امریکاست.
چین علیرغم رشد مستمر و همه جانبه اقتصادی در چند دهه اخیر اما در زمینه نظامی عقب تر از آمریکا بود و در عین حال بیشتر نیازهای انرژی و غذای جمعیت یک و نیم میلیاردی این کشور باید وارد شود.
راهبرد کلان چین این است که برای گریز از انزوای ژئواستراتژیک به احیای جاده ابریشم بپردازد و مسیری جایگزین دریا را برای محاصره نشدن بسازد. کمک چین به طالبان برای بیرون راندن آمریکا در همین راستا بود. در کوتاه مدت هم چین ناگزیر است با هر ابزاری تلاش کند نیروی دریایی آمریکا را از پیرامون مرزهایش تا کانال مالاکا و قبل از آن عقب براند.
راهکار تاکتیکی پکن برای دور زدن کانال مالاکا این بود که خط لوله نفت از ساحل برمه به جنوب غرب چین احداث کند تا نفت افریقا و خلیج فارس در برمه تخلیه شود و به چین برسد. کودتای ضد غربی در میانمار در راستای همین تنفس راهبردی چین قابل درک است.
در کلان راهبرد آمریکا سعی دارد چین را با اهرم نظامی و روسیه را با اهرم اقتصادی تحت فشار قرار دهد. به همین منظور پکن و مسکو در بریکس و شانگهای به دنبال هم افزایی هستند.
پکن میداند باید بر توان دریایی دوربُرد خود بیافزاید و به همین منظور برنامه تقویت سریع و سنگین توان تهاجمی خود را دنبال میکند که با خرید ۲ ناوهواپیمابر (aircraft carriers) از روسیه و برنامه ساخت ۵ ناوهواپیمابر دیگر (که اولی در خدمت است و دومی بکارگیری شده) به وضوح قابل تماشاست. برنامه موشکی هایپرسونیک و کمیت تولید جنگندههای نسل ۵ چین به مراتب جلوتر از آمریکا و روسیه است.
چین در گذشته تنها به خرید فناوری نظامی روسیه اکتفا میکرد اما در ساخت جنگنده نسل پنجمی جی ۲۰ از خرید تحقیقات دو شرکت سوخو و میگ روسی، تجربیات خود و نیز جاسوسی صنعتی از امریکا (فناوری جنگنده اف ۳۵) استفاده کرده است. دو فناوری جنگنده نسل ۵ و تلفن همراه نسل ۵ در چین برای آمریکا تحقق یک کابوس بزرگ بود.
چین چه خواهد کرد
پکن میداند به موازات افول قدرت جهانی امریکا، قیمت انرژی و غذا نیز رو به افزایش است و در مقابل هزینه دستمزد در چین بالا رفته و کشورهای تولیدکننده کالای مشابه، بیشتر شده اند که این اخبار بد میتواند هشداری جدی برای بحران ویرانگر اقتصادی در چین باشد مگر آنکه پکن دست به تحولی جدی در مقابله با آمریکا بزند؛
چین مقابل این تهدیدات قرار دارد؛
۱ – بحرانهای اقتصادی در جهان به ویژه غرب و به دنبال آن کاهش واردات از چین،
۲ – خروج سرمایه و انتقال تدریجی شرکتهای غربی از چین به کشورهای دیگر
۳ – افزایش جهانی قیمت مواد اولیه، انرژی و غذا
از این رو پکن به خرید (و انباشت ذخائر راهبردی) غذا و انرژی مازاد بر مصرف خود از روسیه برای زمان جنگ یا قرار گرفتن در محاصره یا رشد شدید قیمت نفت اقدام کرده است. پکن با این اقدام تلویحی روسیه را تایید کرد و آن را واکنشی به گسترش ارتش آمریکا پیرامون دریای چین و ماوراء آن قلمداد کرد.
مهترین مساله برای چین در حقیقت محاصره شدن تدریجی این کشور در دریاست که نابودی تدریجی به همراه میآورد مگر آنکه این کشور صبر راهبری خود را کنار بگذارد و اهرم فشار (حمله به تایوان) و برگ اقتصادی (فروش اوراق بدهی آمریکا) را بکار گیرد.
چین تاکنون، امریکا را در اقتصاد عقب زده اما میداند با سخت شدن شرایط اقتصادی جهان در یک دوراهی قرار دارد؛ در راه اول باید آمریکا را از تایوان، اُکیناوا، کره جنوبی و فیلیپین بیرون براند و با شکست آمریکا اقتصاد جهان را رهبری کند. در مسیر دوم پکن مجبور است برای گریز از جنگ تسلیم خواستههای واشنگتن شود و نابودی تدریجی اما آرام خود را مانند شوروی بپذیرد که بعید است شی جین پینگ تسلیم شود.
امریکا در برابر چین دائم عقب نشینی میکند تا زمانی که شرکتها و سرمایهها از چین خارج شوند و پکن هم مانند روسیه همه اوراق بدهی را بفروشد. دقیقاً در آن صورت وقوع جنگ حتمی است. جنگی که شاید ابعاد اتمی و جهانی هم به خود بگیرد.