«مهدی مطهرنیا» کارشناس مسائل آمریکا در تشریح دور جدید درگیریها و مجادلات لفظی میان چین و آمریکا در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: آنچه در مورد چین مطرح است در واقع میتواند پژواک تلاش قدرتهای بزرگ برای آینده و سر و شکل دادن به نظم نوین جهانی باشد. توجه داشته باشید که نظام بینالملل و بافت آن، مبتنی بر یک نظم جدید است و در تمام تاریخ از گذشته دور تا به امروز اشکال و مدلهای مختلفی از این نظم را دیدهایم. از گذشته دور امپراتوریهای بزرگ مانند امپراتوری چین، امپراتوری رم، ایران و غیره وجود داشتند و نبردهای زیادی میان این مراکز قدرت به وجود آمد و در نهایت رقابتهای زیادی را شاهد بودیم که الگوهای متمایزی را بر این نظم، حاکم کرده است. الگوهای متعددی که نظمهای خاص خود را به وجود آورد که از دیکتاتوری موردنظر پولیبیوس باید شروع کرد و تا به امروز هم باید گفت که نظام بینالملل همان نظام شبیه به نظام موردنظر پولیبیوس است.
وی ادامه داد: در نظام مورد نظر او یک ابر قدرت وجود دارد و سازمانها و نهادهای زیر دست را اداره میکند و تلفیقی از نظام الیگارشی، پادشاهی و دموکراتیک را به همه نشان میدهد. بر همین اساس سه قدرت اعم از آمریکا را به عنوان ابرقدرت و چین به عنوان بازیگری که می خواهد به واشنگتن نزدیک شود و طعنه بزند را میبینیم و در امتداد آنها اتحادیه اروپا حضور دارد. این سقوط را اگر در گفتههای اخیر کسینجر مشاهده کنیم، میبینیم او هنوز معتقد است که اگر «شارل دوگل» زنده بود میتوانست اوضاع را در نظم نوین جهانی به گونهای دیگر پیش ببرد و کنترل کند. در این میان مساله چین برای آمریکا بسیار حائز اهمیت و یک پرونده استراتژیک به حساب میآید. آمریکا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با تکیه بر نبرد تمدنهای هانتینگتون می خواست نظم جدید را ایجاد کند که البته با چالشهایی روبهرو شد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: پس از آن شاهد بودیم که ایالات متحده تروریسم بینالمللی را مطرح کرد که این عامل هم نتوانست به هر ترتیب اوضاع را آنگونه که مدنظرشان بود رقم بزند. به همین دلیل با توجه به این مسائل، آنها نتوانستند کار را جلو ببرند و بر همین اساس از یک سو چین به عنوان یک هدف استراتژیک و یک تهدید علنی مطرح است و از سوی دیگر آمریکا در سند امنیت ملی خود در قرن ۲۱ این تهدید را از هیچ منظری مخفی نگه نمیدارد. به عبارت دیگر ایالات متحده با صدای بلند تهدید چین را فریاد میزند و این در حالی است که بر اساس مخاطرات موجود، نیویورک به عنوان قطب سرمایهداری تمایل دارد تا بتواند چین را مهار کند. در مقابل پکن هم سعی میکند تا به نوعی ابر قدرتی مانند آمریکا را وارد چالشهای خاص خود کند اما بحث اینجاست که آمریکاییها سعی میکنند با بزرگنمایی بیش از حد، چین را یک تهدید عملی به دنیا نشان دهند.
مطهرنیا افزود: در این میان سفر احتمالی نانسی پلوسی به تایوان به عنوان رئیس مجلس نمایندگان آمریکا مطرح شده که حالا صدای بسیاری از مقامهای چین و آمریکا را درآورده است. توجه داشته باشید که نانسی پلوسی نخستین نفری است که در سال ۲۰۰۰ میلادی و پس از پیروزی رئیس سابق تایوان به صورت تلفنی به او تبریک گفت و از آن روزها تاکنون ۲۲ سال گذشته است. حالا که بحث سفر او مطرح شده، باید به این مسئله توجه کرد که بایدن هم یکباره اعلام میکند که پنتاگون با سفر پلوسی به تایوان مخالف است و به نظرم این مواضع و گفتههای رئیسجمهوری آمریکا را نمیتوان یک اقدام ساده یا سر بالا بودن سن وی دانست.
وی در پایان خاطرنشان کرد: باید توجه داشت که پلوسی آخرین روزهای خود را در حزب دموکرات سپری میکند و مسائل و مشکلات همسر وی باعث شده تا او هم زیر ذرهبین ساختار قضایی آمریکا قرار بگیرد. این موضوع میتواند یک معادله درونحزبی را به میان بکشد؛ به گونهای که او سفرش به تایوان را با صدای بلند فریاد میزند و در مقابل دولت بایدن هم به دنبال حرکت در جهت خلاف سناریوی او است تا در یک جا بتواند همه چیز را آنگونه که فکر میکنند با رد و بدل امتیاز حل و فصل کنند. بر این اساس دیدگاه شخصی مانند هنری کیسینجر که میگوید نیکسون متخصص پرونده چین و آمریکا بوده، درست است و به نظرم بایدن میخواهد این پرونده را به گونه دیگری مدیریت کند. به عبارت دیگر بایدن سعی دارد آرامسازی هدفمند را پیاده کند و سپس وارد تقابل آشکار با چین به صورت پلکانی شود.