تهاجم به اوکراین غم انگیز و خطرناک است. اما این یک فرصت ژئوپلیتیکی بزرگ برای آمریکاست.
روند غالب ژئوپلیتیکی قرن بیست و یکم، افول مداوم برتری آمریکا و فرسایش جهان تک قطبی است که برای مدت کوتاهی با پایان جنگ سرد ایجاد شد. اما شکستهای روسیه در میدان نبرد – و واکنش دیپلماتیک قدرتمند و مؤثر دولت بایدن – فرصتی برای آمریکا برای توقف و شاید معکوس کردن این روند فراهم میکند.
از سال ۲۰۰۰، شمار زیادی از رویدادها از قدرت و اعتبار آمریکا کاسته است: واقعه ۱۱ سپتامبر، دو جنگ شکست خورده در عراق و افغانستان، بحران مالی جهانی که در وال استریت آغاز شد، انتخاب دونالد ترامپ، تثبیت مجدد قدرت روسیه، و افزایش بیوقفه قدرت چین.
این فکر که آمریکا و کل غرب در حال انحطاط غیرقابل برگشت هستند به یکی از ویژگی های اصلی گفتمان رسمی روسیه و چین تبدیل شده است. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، دوست داشت اعلام کند که لیبرالیسم غربی منسوخ شده است. شی جینپینگ مرتباً اعلام می کند شرق در حال صعود و غرب در حال افول است.
سبک رهبری قوی پوتین در سالهای قبل از حمله به اوکراین، طرفدارانی در سراسر جهان پیدا کرد. کلوب هواداران او شامل محمد بن سلمان در عربستان سعودی، رودریگو دوترته در فیلیپین، ویکتور اوربان در مجارستان و دونالد ترامپ در آمریکا بود که چند روز قبل از حمله به اوکراین پوتین را یک نابغه راهبردی خواند.
این واقعیت که جنگ پوتین بسیار بد پیش رفته است باید اعتبار روسیه و رهبر آن را تضعیف کند. در مقابل، آمریکا و اتحادیه اروپا نشان دادهاند که اتحاد ظاهراً منحط غربی وقتی که از خواب بیدار شود هنوز هم میتواند دهشتناک باشد. تداوم تسلط دلار به آمریکا این امکان را داده است که روسیه را به طور مؤثر از نظام مالی جهانی طرد کند. حتی شرکتهای فناوری چینی نیز در صورت مواجه شدن با تحریمهای ثانویه آمریکا، نسبت به تامین تجهیزات روسیه محتاط خواهند بود. برتری فناوری نظامی غربی که در اختیار اوکراینی ها قرار گرفته است در میدان نبرد نیز ثابت شده است.
همه اینها پیام مفیدی را نه فقط به روسیه، بلکه به چین ارسال می کند – مقایسه مستقیم بین آمریکا و چین در سال های اخیر برای پکن دلگرم کننده به نظر می رسد – چین اکنون بزرگترین تولید کننده و صادرکننده جهان و بزرگترین نیروی دریایی و ذخایر ارزی جهان را دارد. اما چین برخلاف آمریکا، شبکه ای از متحدان ندارد. چین را با آمریکا، اتحادیه اروپا، ژاپن و کره جنوبی بسنجید، و این رقابت خیلی درست به نظر نمی رسد. به نظر می رسد که “غرب” شامل دموکراسی های پیشرفته آسیا می شود. این پیام به طور موثری توسط بحران اوکراین تقویت شده است.
برخلاف دولت ترامپ، کاخ سفید بایدن اهمیت متحدان را درک کرده و سخت تلاش کرده است تا آنها را در کنار خود نگه دارد. هدف اصلی آمریکا در چند سال آینده باید ایجاد وحدت متحدین باشد که بحران اوکراین آن را ثابت کرد. رویکردها و سیاستهای مشترک باید در حوزههای کلیدی مانند استانداردهای فناوری، مالی و امنیت در آسیا و اقیانوسیه ایجاد شود.
هر چند که لحظه کنونی تاریخ، یک فرصت منحصر به فرد برای بازسازی رهبری جهانی آمریکا حول یک اتحاد احیا شده غربی ارائه می دهد، خطرات آشکاری نیز وجود دارد. عقب راندن یک قدرت ناامید دارای سلاح هسته ای یک تمرین حساس و خطرناک است.
با این حال، بزرگترین تهدید برای احیای رهبری جهانی آمریکا در داخل خود آمریکا پنهان شده است. دموکراسی آمریکایی به ندرت تا این حد شکننده به نظر می رسید. اگر دونالد ترامپ کاخ سفید را به پشتوانه نظریه های توطئه و ناسیونالیسم قومی بازپس گیرد، بیشتر اتحادیه اروپا وحشت زده خواهد شد و اتحاد غرب بار دیگر با مشکل شدید مواجه خواهد شد.