اندک زمانی پس از سفر منطقهای «جو بایدن» و حضور خبرساز او در اجلاس ۶+۳ ریاض، اکنون تهران میزبان رئیسان جمهور دو کشور روسیه و ترکیه است. حضور «ولادیمیر پوتین» و «رجبطیب اردوغان» در تهران از دو بابت میتواند دارای اهمیت باشد؛ نخست جنبه نمادین آن پس از اجلاس ریاض و دوم؛ ماهیت حضور دو مقام کلیدی و تأثیرگذار در تحولاتی که اکنون نه تنها منطقه خاورمیانه، بلکه اروپا و جامعه جهانی را تأثیر پذیر از خود کرده است.
حضور – به ویژه – پوتین در تهران در کمتر از یکهفته پس از سفر منطقهای رئیس جمهوری ایالات متحده به اسرائیل و عربستان، میتواند این پیام را برای جامعه بینالمللی داشته باشد که پیامد قطببندیهای سیاسی پس از جنگ اوکراین، اکنون در منطقه خاورمیانه مفهوم روشنتری یافته است. حضور رهبران دو بلوک قدرتهای جهانی در کشورهایی که به مثابه قطبهای قدرت اما رقیب منطقهای به حساب میآیند، گرایشهای هر یک از آنها را به نمایش میگذارد. اما این به معنای همه آن چیزی است که به راستی درحال شکلگیری است؟ پاسخ به این پرسش هنوز زود است؛ به ویژه آنکه حضور اردوغان در این میهمانی به عنوان سیاستمداری عملگرا که بنا به دلایل مختلف همچنان خود را در خط میانه منازعه شرق و غرب قرار داده، نمیتواند مفهومی از نمایش گرایش رسمی به هریک از صفبندیهای تازه در نبرد غولهای جهانی قدرت باشد. مهمتر اینکه دستور کار اعلام شده، برگزاری هفتمین نشست سه جانبه رئیسان جمهوریهای ایران، ترکیه و روسیه درباره سوریه است؛ نشستی که سابقه آن همچنان نتوانسته به ایجاد موضع مشترکی میان این سه برای بازگشت سوریه به ثبات و آشتی ملی بیانجامد.
در اینحال فرصت حضور رئیسان جمهوریهای ترکیه و روسیه، دو دستور کار حاشیهای را نیز با خود دارد؛ یکی گفتوگوهای تهران با مسکو و آنکارا در حوزه همکاریهای اقتصادی – محیط زیستی. همچنین گفتوگوهای مستقل اردوغان – پوتین که در بردارنده مسائل مربوط به جنگ اوکراین، خروج نیروهای روسیه از سوریه، تهدیدهای ترکیه برای اقدام نظامی در حلب (که هر لحظه وقوع آن ممکن به نظر میرسد) و چشمانداز اوضاعی که میتواند دامن منطقه را نیز به جنگ سرد تازه غولهای قدرت فرا گیرد. از اینرو گفتوگوهای بیرون از دستور کار برگزاری هفتمین نشست آستانه، اهمیت خود را بیشتر به رخ میکشد.
ایدهآل پوتین، گسترش دامنه جنگ اوکراین و یافتن شریکانی است که از یکسو بار این جنگ را از دوش روسیه سبک کند. از سوی دیگر بر دغدغه قدرتهای رقیب بیفزاید.
اردوغان نیز دغدغه خود را دارد. او که اکنون کشورش را به واسطه سیاستهای سه وجهی اما زیگزاگی پان ترکیستی، پان عثمانیستی و اروپاگرایی با تورم ۸۲ درصدی دست به گریبان کرده، نیازمند مدیریت روابط با ایران و روسیه است. او در این کار دو هدف را به عنوان راه گریز از وضع جاری دنبال میکند؛ عبور از بحران اقتصادی یا کنترل آن. دیگری بسترسازی برای اهداف ژئو پولیتیک منطقهای که نگاه خود را به تصرف حلب در سوریه و موصل در عراق متمرکز کرده است. در این صورت او خواهد توانست به انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۳ در ترکیه امیدوار شود. کانون گفتوگوهای او با «ابراهیم رئیسی» و «ولادیمیر پوتین» میتواند در گستره موارد یاد شده در بالا باشد. در این صورت تهران با هوشیاری نباید اجازه دهد که هر یک از میهمانانش به دیده تنها «کارت برنده» به او بنگرند. اگر هر یک از طرفها، با نگاه به منافع خود، همچنان روابطی عملگرایانه را با تهران دنبال میکنند، تهران نیز میتواند از فرصتهای موجود بهره لازم را برده و در این راستا عمل کند.
سیاست «موازنه مثبت» همانی است که اردوغان در ماههای اخیر در روابط خارجی خود دنبال کرده است. او ضمن تعارضهای رفتاری در جنگ اوکراین، مخالفت با سیاستهای راهبردی ایران و روسیه در سوریه، قفقاز، اختلافهایش با امریکا، اسرائیل و دولت مرکزی عراق در باره حلب و موصل، رجزخوانیهایش در برابر ناتو، بلند پروازیهایش در شمال آفریقا و… اما در بزنگاههای لازم از خود انعطافهایی را نشان میدهد که چشم ناظران را خیره میکند.
تهران میزبان دو میهمانی است که اهمیت میزبانی از آنان را نمیتوان در تنها جنبههای نمادین آن تفسیر و تحلیل کرد.