در تقویم شمسی کشور 21تیرماه سالروز قیام خونین مسجد گوهرشاد و حمله قزاقهای رضاخانی است که «روز عفاف و حجاب» نامگذاری شدهاست و رسانههای مختلف تنها روی موضوع حجاب و با محوریت زنان برنامه میسازند و تولید محتوا و تجمع برگزار میکنند. این در حالیست که این قیام خونین که در تیرماه 1313 در مشهد رخ داد تنها مربوط به حجاب زنان و اقدامات رضاخانی نبودهاست بلکه مساله اصلی رهبران قیام مساله غربی شدن ایرانیان در همه ابعاد بود که فقط شامل حال زنان نمیشد. مسالهای که سوغات رضاخان از همنشینی یکماهه با «آتاتورک» بنیانگذار جمهوری ترکیه بود که حتی به ظاهر غربی در این کشور بسنده نکرد بلکه حتی خط نوشتاری مردم ترکیه را نیز از خط عربی که قرنها ریشه در فرهنگ این کشور داشت به لاتین تغییر داد.
از این رو به نظر میرسد واقعه مسجد گوهرشاد را باید فراتر از موضوعی مربوط به پوشش زنان دانست. بلکه این واقعه نقطه عطف بزرگی در تاریخ سیاسی کشور است و مقاومت جانانه علما و مردم و شهادت بیش تاز 1600 نفر در یک روز را به همراه داشت.
دلیل اصلی شکلگیری این قیام را میتوان در تصویب قانون مجلس در دی ماه 1307 دانست. زمانی که مجلس تصویب کرد تمام اتباع ایرانی در داخل کشور به جز روحانیون مکلف به پوشیدن لباس متحدالشکل هستند و مردان باید با کت و شلوار و کراوات و کلاه لبهدار فرنگی در شهر تردد کنند تا تمایلات رضاخان مبنی بر غربی شدن را برآورده کنند.
در این سالها بود که شایعات پیرامون کشف حجاب زنان نیز همیشه وجود داشت تا در جشن فروردین ماه 1314 شیراز عدهای از دختران با پوششی خارج از عرف آن زمان روی صحنه آمدند و همراه با گروه ارکستر شروع به رقصیدن کردند که موجب اعتراض مردم شیراز نیز شد علمای مخالف آن هم این مراسم را به شدت محکوم کردند که در نتیجه دستگیری و زندانی شدند.
اما واقعه قیام از سفر شیخ محمدعلی بهلول به مشهد آغاز شد. بهلول وقتی وارد مشهد شد متوجه شد که آیت الله سیدحسین قمی از علمای مشهد به تهران سفر کرده تا سر بخشنامه متحدالشکل شدن و تغییر لباس ایرانیان با رضاشاه مذاکره کند که به محض ورود به تهران حصر شدهاست. در پی همین ماجرا مردم در مسجد گوهرشاد جمع شدند و اعتراض خود را نشان میدهند. این تجمع و قیام علیه غربی شدن و حصر آیت الله قمی که به رهبری بهلول و سخنرانیهایش و دیگر علما چندروز ادامه پیدا کرد. در نهایت با به توپ بستن وتیربار شدن مردم و شهادت عده کثیری از تحصن کنندگان به خاک و خون کشیده شد.
رضا شاه نیز 6ماه بعد در 17 دی ماه 1314 فرمان ممنوعیت حجاب را صادر کرد و زنان و دختران ایرانی از استفاده چادر، روسری و روبنده منع شدند.
بسیاری از جامعهشناسان معتقدند این اجبار به تغییر پوشش و غربی شدن و قانون ممنوعیت حجاب با اینکه در سال 1320 و خلع رضاشاه به فراموشی سپرده شد اما اثرات سوء آن در جامعه ایرانی ماندگار شد.
ابوالفضل اقبالی جامعه شناس
اولین پیامد مدرنیته از بین بردن تکثر هویتی است
«ابوالفضل اقبالی» دکترای جامعهشناسی و پژوهشگر حوزه جنسیت و خانواده این نوع اقدام رضاخانی را در راستای مدرن شدن نامید که این مدرن بود ممکن ارزشهای سنتی را از بین ببرد و گفت: «نکته مهم در فهم این مسئله این است که اساساً مدرن شدن و به سمت توسعه و مدرنیته حرکت کردن، یکی از اقتضائاتش پذیرش استانداردها و فراروایتهای دنیای جدید است. این استانداردها و فراروایتها در عرصههای مختلفی وجود دارد و خودش را به زندگی سنتی تحمیل میکند. یکی از آنها عرصه فرهنگی و هویتی است، اما تا عرصه سیاست و اقتصاد و علم و همه چیز پیش میرود. در دنیای مدرن اساساً علم چیزی است که در دانشگاه کسب میشود. لذا حتی اگر حوزوی هم باشی باید مدرک معادل بگیری تا به تو بگویند حجتالاسلام دکتر فلانی. این فراروایتهایی که دنیای مدرن در ساحت فرهنگ، اقتصاد، علم و فناوری دارد به شما القا میکند، اولین پیامدش این است که آن تکثر هویتی که در سنت وجود دارد و دارای کارکردهای متعدد است را از بین میبرد.
یکسانسازی پوشش حمایت قومیتی را از بین برد
اقبالی درباره تاثیرات پوشش در تغییر فرهنگ جامعه و کمرنگ شدن حمایتهای قومیتی گفت: پوشش یکی از عناصر هویتی اقوام و قومیتهای مختلف در ایران بوده است و شما با پوشش بسیاری از دلالتهای هویتی را میتوانستید دریافت کنید؛ دلالتهای هویتی از فرهنگ و ذخایر فرهنگی آن قوم که با متحدالشکل شدن یکسانسازی میشود. ما در سیاستهای جمهوری اسلامی هم چنین چیزی را میبینیم دیگر! یعنی امتداد آن سیاستهای مدرنیزاسیون امروز هم تحت عنوان اسباب توسعه دیده میشود. این باعث میشود که شما در بحث لباس ببینید همه اقوام از لر و بلوچ و عرب و… به پوشش یکسان روی میآورند و دارند آن نمادهای هویتیشان را به حاشیه میرانند و نمادهای هویتی را فقط به مراسمهای بومی و مجالس خصوصی خودشان محدود میکنند. اینگونه شما در صحنه عمومی جامعه، دیگر شلوار کردی نمیبینید، بلکه کت و شلوار میبینید. این باعث میشود که این مرزهای هویتی هم رنگ ببازد. وقتی این مرزها کمرنگ شود، به نوعی آن حمایتهایی که به لحاظ فرهنگی و به لحاظ هویتی، اقوام از عناصر فرهنگیشان میکنند، کمرنگ شده و از بین میرود. لباس کردی یا بلوچی میگوید که تو یک کرد یا بلوچ هستی، اما کت و شلوار دیگر نمیتواند این هویت را به تو بدهد! وقتی این هویت یکسان میشود، دیگر آن حمایت قومیتی، مثلاً لر از لر، را نمیبینید. همین الان هم وقتی در تهران یک ترک به ترک دیگر میرسد، یک تعامل خاصتری برقرار میکنند. این خودش یک نشانه است. نشانه اینکه این شخص دارد خودش را در یک هویت مشترک تعریف میکند و این هویت مشترک یک تعامل خاصتری را میان اینها ایجاد کرده است. ممکن است کارش را زودتر راه بیندازد، ممکن است همدردی کند یا در کل تعامل ویژهتری نسبت به بقیه شهروندان با آن شخص داشته باشد.
حجاب فرم نیست بلکه یک استاندارد است
اقبالی یکی از چالشهای حوزه حجاب و پوشش را اصرار روی روی یک نوع پوشش دانست و گفت: یکی از چالشهای ما در حوزه حجاب و پوشش این است که ما داریم یک مدل از حجاب را برساخت میکنیم و میگوییم این الگوی پوشش الگوی تراز است. در حالی که حجاب اساساً فرم نیست، بلکه یک استاندارد و الگو است. ما این الگو را میتوانیم در فرمهای متکثری محقق کنیم. برای این فرمهای متکثر، ظرفیتهای پوششی اقوام خیلی بستر مهیایی است که بتوانیم به فرمهای متکثری از حجاب دست پیدا کنیم که هم برای دمای ۵۰درجه اهواز سازگاری داشته باشد و هم برای سرمای تبریز.
او درباره فایده این تکثر اضافه کرد:این تکثر، مسائل و امکانهای جغرافیایی هر قوم را هم لحاظ میکند. اما شما با یک مدل ارائه دادن و یک چارچوب واحد گذاشتن دارید ظرفیتها را از بین میبرید و در ترویج و گسترشش هم به مشکل میخورید. چرا؟ چون مجبورید برای حمایت و ضمانت اجرای این الگو هزینه کنید. یعنی اگر شما به نوعی پوشش را به هویت گره میزدید، خود آن هویت ضمانت تحقق آن پوشش بود. مثلاً پوشش کردی با هویت کرد گره میخورد و خود آن هویت از آن پوشش حمایت میکرد. آن موقع دیگر به گشت ارشاد نیازی نداشتیم؛ زیرا شخص به پوشش خودش افتخار هم میکند و خودش را با آن معرفی میکند!
طیبه عزتاللهینژاد
دبیرکارگروه ساماندهی مد و لباس
پوشش، هویت و قدرت
طیبه عزت اللهینژاد دکترای پژوهش هنر و هیات علمی پژوشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، یکی از مولفههای متمایزکننده جوامع از یکدیگر را پوشش دانست و گفت: یکی از مؤلفههای مهم متمایزکننده جوامع از یکدیگر پوشش است. پوشش یکی از مصادیق مهم نمایش، تعلق به گروه، فرهنگ و ایدئولوژی است.
دخالت مستقیم سیستم حاکم در این مسئله در تاریخ موجب معضلات و مشکلاتی شده است بطور مثال وقتی در اوایل سده چهاردهم شمسی قانون متحدالشکل شدن لباس صادر میشود، این قانون به افراد میگوید که اگر شما این سبک پوشش را نداشته باشید، نه تنها از جامعه ترد میشوید بلکه متحمل پرداخت هزینه مادی هم هستید. وقتی سیستم حاکم چنین دخالتی میکند، شما نه تنها سرمایه تاریخی تهی میشوی و هویتت را از دست دادهای، بلکه مورد غضب و امر سلبی هم قرار میگیرید. اسناد مکتوب نشان میدهد که به طور مثال فلانی چون کلاه اجباری دولتی را استفاده نکرده بود، جریمه شد.
لباس زبان بدن و هویت مردم است
وی درباره تاثیر بیشتر آسیب تغییر پوشش روی زنان گفت: وقتی با کهنسالان در این حوزه صحبت میکنیم، مخصوصاً در حوزه زنان، میبینیم زنان و جامعهای که سنتیاند پوشش برایشان بسیار اهمیت دارد، پوششی که در طول تاریخ و نسل به نسل به آنها منتقل شده و جزئی از وجود اوست، حالا به او میگویند از فردا اجازه ندارد با آن ظاهر در جامعه حاضر شود و آنچه بصورت دستورالعملی است باید اعمال شود . به یکباره. افراد خلا سلاح هویت پوششی میشوند. کپیبرداری از جامعۀ دیگری که اصلاً سنخیتی با فرهنگ بومی ندارد، آسیبزا میشود، مسلما افراد، مقاومت میکنند. این وجوه مشترک و کارهای غیرتخصصی در حوزه فرهنگ در هر زمان مورد نقد است.
تغییر لباس، قدرت اقوام را از میان میبرد
عزتاللهینژاد درباره عمق آسیبها بر پیکره فرهنگی و سنتی کشور گفت: جوامع سنتی رو به اضمحلال و تبدیل به زیرمجموعۀ قدرت غالب است. بطور مثال در جوامع عشایری، امروزه بعد از گذشت تقریباً یک سده، یک سرگشتگی عجیبی را شاهدیم که نه از هویت تاریخی پوشش خبری هست و نه هیچ خاطره و حافظه تاریخی در این مورد دارند. در مطالعه میدانی هنگامی که از آنها میپرسم ۵۰ سال یا ۶۰ سال پیش چه میپوشیدید؟ میگویند کت و شلوار. الزام متحدالشکل شدن لباس، موجب شده تا یکباره از هویتشان تهی شوند و نه تنها نسل جوان و میانسالشان، بلکه نسل کهنسالشان هم هیچ حافظهای از آن هویت پوششی ندارند. خب زبانشان که حفظ نشده، لباسشان که حفظ نشده، پس چطور میتوانند متمایز بودن نسبت به جوامع دیگر را اعلام کنند؟ چطور میتوانند قدرت خودشان را حفظ کنند؟ دیگر اینها تحلیل رفتند و زیر سیطره و قدرت جوامع قویتر قرار گرفتند. وقتی در مراسمهایشان هم شرکت میکنید، هیچ نشانهای از سنت در این مراسمها نمیبینید. آنها به یک دیگری تبدیل شدهاند.
حالا چه اتفاقی میافتد؟ قدرت تاریخی جوامع و افراد تضعیف میشود و افردا تبدیل به آدمهای ضعیفی میشوند که تحت کنترل هستند، در هر دورهای این اتفاق بیفتد، انسانها تحت کنترل میشوند، نه آنطوری که باید باشند و پیشینه تاریخی و ساختار جامعهاش آن را بازتولید کرده بلکه آنطوری را سیستم میخواهد.
نمایش «من پیشرفته دیگری» و الگو سازی
عزتاللهینژاد در پاسخ به این سوال که چرا با وجود فقط چندسال وجود قانون متحدالشکل شدن لباس اثرات مخرب عمیقی در فرهنگ کشور ایجاد شد؟ جواب داد: چون بعدش هم به شکلهای مختلف، لباس قومی تضعیف شد و رسانه یک آدم پیشرفته موفق شهری را دائما بازتولید کرد و در مقابل، سنت و افراد سنتی را انسانهای ناموفق به نمایش گذاشت. مصداق «من» مرتب، شیک و موفق را فردی با پوشش شهری نشان داد. با این حرکت یک ارزشآفرینی خلق شد وافراد دیگر تمایلی برای بازتولید من تاریخی و سنتی خود نشان نداند و در این میان سیستم آموزشی نیز در نهادینه ساخت این ارزشها نقش موثری را ایفا کردند.