حزب الله بر این باور است که پیروزی الهی بزرگی که در لبنان به دست آمد، نخست به توفیق خدای متعال و دوم به درستی ها و مدیریت سیاستی و مبارزاتی مسیر مقاومت اسلامی برمی گردد. از دید حزب الله، نمی توان این پیروزی را در دایره ی نظامی محصور کرد، زیرا بسیار فراگیرتر و گسترده تر از آن است و پیروزی واقعی خط مشی حزب و حمایت مردمی گسترده از مقاومت و پیروزی اراده ی آزادی و استقلال است. مقاومت حزب الله لبنان بخشی از یک نگرش فکری، سیاسی و مبارزاتی کمال یافته اسلامی، برای ساختن کشوری نیرومند، با ثبات و مستقل است. این مقاومت را حزب الله از راه های مشروع به اجرا می گذارد، برخوردار از همه گونه حمایت ها و تاییدات مردمی است، با تعالیم بلند آسمانی و حق بشر در زمینه ی عدالت، آزادی و کرامت انسانی سازگاری دارد و دارای دو هدف اصلی است:
آزادسازی سرزمین از اشغال و دفاع از لبنان در رویایی با چالش ها و خطراتی است که در اسرائیل متجلی است. حزب الله نگرشی روشن دارد. مقاومت، گروهی مسلح نیست که تنها در پی آزادسازی تکه زمینی باشد یا عملکردی موقت که نقش آن پس از مرتفع شدن بهانه اش به پایان رسد، بلکه یک نگرش و روش است و تنها یک واکنش نظامی نیست. حزب الله به ضرورت ساختن جامعه ی مقاومت در لبنان ایمان دارد تا این کشور نیرومند باشد و استقلال و حاکمیت خود را درگیر و دار اوضاع خطرناک و نگرانی آور منطقه، که اسرائیل به دلیل پروژه ی توسعه طلبانه اش تهدیدی راستین برای آن به شمار می رود، تحکیم بخشد. در غیر این صورت، تحمیل شرایط دشمن و نابودی قدرت و توان لبنان در حفظ حاکمیت، آزادی و استقلال خود جایگزین خواهد شد. پروژه ی مقاومت که حزب الله آن را مطرح می کند، توانایی تداوم و استمرار دارد و باید آن را در معرض تبادل نظر با همه آحاد ملت لبنان گذاشت تا در مورد مراحل آن توافقی صورت پذیرد. مقاومت از دید حزب الله، یک نگرش جامعه گرا با همه ابعاد آن است:
مقاومتی نظامی، فرهنگی، سیاسی و تبلیغاتی است، مقاومت ملت و مجاهدان، مقاومت حاکم و مردم و مقاومت وجدان آزاد در هر جایگاه و مکانی است.
لذا ما همواره دعوت به ساختن جامعه ی مقاومت کرده ایم و هرگز به بسنده کردن به گروه یا مجموعه ی مقاومت تن نداده ایم، زیرا جامعه ی مقاومت تداوم پذیری را در خود دارد، اما یک گروه مقاومت دارای عملکرد معطوف به شرایط زمانی خاصی است.
آوازه ی حزب الله با ویژگی اسلامی و عملکردش در مقاومت و مبارزه، در زمانه ای بر سر زبان ها افتاد که از دید بسیاری افراد، عناوین اسلامی از ایجاد جذابیت و اثرگذاری بر مخاطبان و همگامی با مقتضیات زمان و مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل در شرایط فشارهای بین المللی و نبود موازنه ی قدرت ناتوان بوده است. از این رو، عملیات کیفی و موفقیت آمیز مقاومت اسلامی، مایه ی اعجاب دوستداران و طرفداران و نیز خواستاران آزادی و عزت و حق از یک سو و رعب و وحشت مستکبران و اشغالگران و تجاوزکاران از سوی دیگر شد، چرا که خط پایانی بر نقشه های آنان در تجاوزگری و تحمیل سلطه ی متجاوزان کشید.
درک و نگرش حزب به مسائل گوناگون، بر پایه ی چنین ایمانی است و میان حرکت عملی و پایه های عقیدتی جدایی نمی بیند. با این همه، بیان اصول اسلامی بطور کلی کفایت نمی کند، چرا که وجود تفسیرهای متفاوت و فرقه ها و گرایش ها و احزاب متععد نشانگر ضرورت بیان جزئیات بطور مشخص است. باید دید که چه چیزی حزب الله و مقاومت آن را در این جایگاه قرار داد؟ و چه عاملی در جهان بیرونی، آن را از دیگر گروه ها متمایز ساخت؟ صد البته این اصول و روش هاست که پایه های تجربه ی عملی را تبیین می کند.
حزب الله، عقیدتی یا فرقه گرا؟
پیمودن راه و شیوه ای که اسلام مقرر داشته است، نیازمند درک همه جانبه و اتکا به دیدگاهی خاص در تفسیر و معنای حقیقی آن است. با وجود مذاهب متعدد اسلامی، بعنوان شیوه هایی برای بیان باورهای پیروان آن ها درباره ی راهی که به پایبندی به شریعت مقدس می انجامد؛ انتخاب یکی از این شیوه ها ضروری است. حزب الله در فهم خود از اسلام، مذهب اهل بیت(ع) یا تشیع را بعنوان پایبندی و تعهدی که مجموعه ای از قواعد در اصول و فروع بر آن مترتب می شود و در کل زمینه ی فکری و فقهی ویژه ای تشکیل می دهد، انتخاب کرده است. چه بسا سئوال شود که چرا در این انتخاب، گزینشی از مجموعه ی مذاهب صورت نگرفت تا یک مجموعه ی فقهی متنوع و ائتلافی بوجود آید و بدین ترتیب، شیوه ای عملی در وحدت مسلمین به مورد اجرا گذاشته شود؟ خواهیم گفت که آرزوی بزرگ ما آن است که در موقعیتی قرار بگیریم که مایه ی وحدت مذاهب اسلامی باشد. اما وحدت مقوله ی پیچیده ای است که فقها در طول صدها سال، از عهده ی حل آن برنیامدند و نیازمند تشکیل کمیته های تخصصی از عالمان دینی است که وارد بحث ها و پژوهش های اصولی و جسورانه برای بررسی همه مسائل شود. وانگهی، روشن نیست که آیا این تلاش به نتیجه خواهد انجامید یا خود پایه گذار مذهب نوینی خواهد شد، به ویژه آن که مساله منحصر به مذاهب اسلامی نیست، چرا که در درون مذاهب واحد نیز با اختلاف فقیهان در تفسیر و تاویل روبرو هستیم. این یک مقوله علمی است که ناشی از طبیعت تحصیل و اجتهاد است و نمی توان آن را در میان افراد بشر از بین برد. لذا به جای آنکه در آرزوها و رویاها سیر کنیم و اختلاف مذاهب یا درون مذهب واحد را مانع و مایه بحران تلقی کنیم، شایسته است که برای تحکیم مشترکات آن ها در سطح علمی بکوشیم که این می تواند تحقق بخش وحدت در اشکال فرهنگی، سیاسی، مبارزاتی و مانند آن باشد، بدون آنکه در آرزوی وحدت همه جانبه در جا زنیم یا مسائل مختلف را به هم ارتباط داده، بر پیچیدگی آن ها بیفزاییم. زمینه های بسیاری وجود دارد که باور علما یا سازمان ها و تشکل های مسلمین در آن ها یکسان است و می تواند مقدمه ی کارسازی برای افزایش وحدت آنان شود. شایسته است که در رویایی با چالش ها، در کنار یکدیگر باشیم، نه آن که خود را به مباحثی همچون جنس فرشتگان سرگرم کنیم، در حالی که سرزمین ما غصب شده است و آینده ی ما در معرض تهدید استکبار ستمگر جهانی است؛ وگرنه خواب غفلت ما را فراخواهد گرفت، همان گونه که در بسیاری از مقاطع تاریخ منطقه ی ما، به دلیل پرداختن به درگیری های غیراصولی در روند چالش های فرارو شاهد آن بوده ایم. از آن جا که هر انتخابگری در برابر خدای متعال مسئول است، هر کس باید بر اساس باورهای خود، به آنچه مایه رضای پروردگار است، عمل کند و خدای متعال، اعمال هر کس را مورد محاسبه قرار خواهد داد.
تفاوت تجمع فرقه گرا با تجمع عقیدتی و روشمند
بنابر آنچه گذشت، میان تجمع فرقه گرا و مذهب گرا با تجمع عقیدتی و روشمند تفاوت بسیاری وجود دارد. تجمع نخست، بر محور حمایت فرد در ارتباط با مذهب و فرقه ای استوار است که در میان پیروان آن زاده شده است، بی آنکه به مضمون و محتوا توجه داشته باشد؛ در حالی که در نوع دوم، اجتماع افراد بر اساس باورها و پایبندی به آن هاست و دارای ضوابط، ادبیات و تلاش عملی ویژه ی خود است. باید میان ارتباط قهری فردی که درون فرقه ی معین به دنیا آمده است، با هویت فرقه ای خود و ارتباط اختیاری افراد با پروژه ای که دارای نگرشی کامل نسبت به هستی، انسان و زندگی است، تفاوت قائل شد. گفتنی است، هر که این دو را در هم بیامیزد یا نسبت به حقیقت مسائل نادان است و نیازمند دانش و اطلاعات و آموزش برای تفکیک میان آن هاست یا قصد فریب دارد تا دیگران را به چیزهایی متهم کند که در نتیجه، خود را از ورود به یک مناظره ی اصولی معاف بداند، یا آن که امور بر وی مشتبه شده است و لذا با بحثی آرام و اصولی، می تواند به انتخاب راه خود(مثبت یا منفی) اقدام کند.
از آنجا که انتخاب اسلام بر شیوه ی مذهب اهل بیت(ع)، ناشی از باور و ایمان حزب الله بدین شیوه است، بدیهی است که آن گروه از مومنان به این مکتب در حزب الله گرد هم آیند تا در راه تحقق اهداف منتخب بکوشند و پشتوانه ی تشکیلات، هواداران، دوستداران و مویدان باشند. همچنین بدیهی است که شیعیان(از لحاظ مذهب) بیش از دیگران، بدین انتخاب لبیک بگویند، چراکه پیچیدگی ها و موانع کمتری در برابر آنان قرار دارد، اما این به معنای بازداشتن دیگران از پایبندی به اهداف و ساز و کارهای تشکیلاتی وضع شده نیست و همگان می توانند، بخشی از این حرکت باشند. روی آوردن گروهی از شیعیان به حزب الله، به مثابه ی استقبال از ارتباط عقیدتی و نه فرقه گرایانه است، چراکه گروهی دیگر از شیعیان را می توان یافت که با حزب الله ارتباطی ندارند و لذا آنچه همه را گردهم آورده است، مبانی عقیدتی و فکری و نه ارتباط فرقه ای است.
پیامدهای این روش نیز آموزنده است. هنگامی که حزب الله، بنابر موقعیت اسلامی خود کارکردی ملی بروز می دهد و بر وحدت داخلی تاکید می ورزد و تعامل با همه طرف ها را برای تکامل نقش ها و کارکردها به منظور خدمت به همگان می پذیرد و برای آزادسازی زمین تحت اشغال صهیونیستی جهاد می کند و جایگاه ویژه ی عربی و اسلامی برای خود فراهم می کند و باورهای خود را همچون دیگران، با ابزارهای سیاسی ممکن مطرح می کند، راه بر طرح ملاحظاتی که در مورد همه ی نیروها و احزاب با تفاوتی اندک که در بعضی از مسائل مطرح است، بسته می شود. اصلا نمی توان مردم را بر هر شیوه و عنوانی گرد هم آورد و باید نگرش معینی مطرح شود که بعضی از آن را بپذیرند و گروهی مردود بشمارند و این سنت زندگی دنیاست.
هیچ کس نمی تواند خود را در طرح بایدها و نبایدها، داور و معیار قرار دهد. همان گونه که هر طرف یا حزب و سازمانی باورهای خود را دارد که آن ها را ترویج می کند و می کوشد تا برای خود به یارگیری بپردازد، حزب الله نیز باورهای خود را دارد و بر اساس آنها عمل می کند. در این مسیر، هیچ چیز جز ظلم و تجاوز و تحمیل به زور، نمی تواند ممنوع تلقی شود. واقعیت های اجتماعی و سیاسی نیز، هر روش فردگرایانه را که در تلاش نفی دیگران، به زور و تحمیل است، خود به خود با شکست روبه رو خواهد ساخت.
شهادت طلبی و خودکشی
مبنای شهادت طلبی، بر مفاهیم دینی در زمینه ی حیات پس از مرگ استوار است و بنابرآن، انسان می تواند سعادتمند زندگی کند و همه رویاهای خود را تحقق بخشد. علاوه بر این ثمره ی شهادت شهیدان، امت را نیز در برمی گیرد. شهادت برای آزادسازی سرزمین، ابعاد مادی را در می نوردد و جلوه ای از اطاعت خدا و ادای تکلیف دفاع از سرزمین است و دقیقا به همین دلیل، شهادت در راه خدا شمرده می شود.
شهادت یک عمل داوطلبانه و ارادی از سوی انسانی است که همه ابزارها را برای گذارندن زندگی دنیا و پایبندی و طمع ورزی به آن در اختیار دارد و از هیچ چیزی رنج نمی برد تا در تلاش رهایی از آن باشد. شهادت طلبی، اقدام جوانان آکنده از شور و زندگی امیدهای آینده است و بی گمان ناشی از ترتبیت دینی و معنوی ویژه ای است که ایثار و ترجیح آخرت بر دنیا و امت بر فرد و فداکاری بر دستاوردهای پست و بی ارزش را به انسان می آموزد.
شهادت بازگو کننده ی از خودگذشتگی در اوج ارجمندی است و در ارتباط با رویایی با دشمن در چارچوب ضوابط شرعی مشخص است و چنانچه ضربه زدن به دشمن یا وارد کردن بیشترین خسارت ها پیروزی بر آن، متوقف بر مرگ بعضی از مجاهدان و شهادت آنان باشد، چنان مرگی مشروع خواهد بود. چنین اقدامی با انتحار و خودکشی متفاوت است.
خودکشی نشانگر نومیدی از زندگی و بسته شدن همه ی افق ها در راه تحقق اهداف است و شکستی است که به فقدان معنا و مفهوم ادامه ی موجودیت می انجامد و انسان نومید را به پایان دادن به زندگی خود سوق می دهد؛ رویدادی که معمولا برای افراد غیرمومن رخ می دهد.
انسان مومن چشم به آن دوخته است که خدا زیانش را جبران کند ومی داند که شکیبایی پاداش خواهد داشت و هرگز نباید، به رغم همه دشواری های فرارو، در حال یاس و نومیدی به زندگی خود پایان دهد، چرا که کیفری سخت در آتش جهنم در انتظار او خواهد بود. او می داند که حق ندارد با این روش (خودکشی) در زندگی و حیاتی که موهبت الهی است، تصرف کند، چراکه زندگی امانتی در دست اوست و اختیار آن را ندارد که در برخورد با آن، به هر شکل ممکن آن را به پایان برد، باید دانست، کسانی که دست به خودکشی می زنند، افرادی هستند که به دلایل اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی یا سیاسی نومید شده اند و هنگاهی که همه راه های دستیابی به خواسته هایشان، در برابر آنان بسته شود یا بار امتحان و ابتلایی که با آن روبرو هستند، بر دوش آنان سنگینی کند، به این راه پناه می برند.
درک مفهوم شهادت طلبی و موافقت با آن، هرگز در چارچوب عرف های بین المللی و سیاست های مستکبران و ارزیابی های مخالفان آن نمی گنجد. از این رو طبیعی است که آنان، حمله ای سازمان یافته و همه جانبه در انتقاد از شهادت طلبی و توصیف آن با ویژگی های مختلفی آغاز کنند، چراکه شهادت طلبی سلاحی است که از یک سو خارج از دایره نفوذ و اثرگذاری آنان است و از سوی دیگر، نمی توان آن را از دست صاحبان آن گرفت.
دو احتمال برای اعمال فشار
از آنجا که حمله شدیدی به حزب الله و موجودیت، نقش و اهداف آن جریان دارد، پرسش درباره تداوم فعالیت آن همواره مطرح خواهد بود. چنانچه تصفیه فیزیکی مستقیم حزب الله از راه تجاوزات اسرائیل امکان پذیر نباشد، شاید تحولات منطقه به شرایطی منجر شودکه یکی از دو حالت زیر یا هر دو رخ دهد:
- برانگیختن فتنه ی داخلی با ارتش لبنان یا بعضی نیروهای محلی که منجر به اقدام سیاسی خاصی از سوی حکومت لبنان گردد که موجودیت حزب الله را به عنوان یک نیروی مقاومت از صفحه پاک کند.
چنین احتمالی همانند یک معضل گذرا رخ نخواهد داد بلکه برخاسته از یک موضع گیری سیاسی خواهد بود که مقدمات آن به تدریج بروزیافته، به سوی ایجاد فتنه پیش می رود تا حصول نتیجه آسان تر صورت پذیرد. با این همه امکان دستیابی به این هدف وجود ندارد، زیرا موضع سیاسی ارتش لبنان و طرف های داخلی فعال در صحنه، هماهنگی کاملی با موضع مقاومت دارد و از آن حمایت می کند.
- انجام معامله ای با سوریه مبنی بر رهایی این کشور از فشارهایی که علیه آن وارد می شود، در مقابل دست برداشتن آن از حمایت از حزب الله. از آنجاکه سوریه طرفی است که پوشش سیاسی مساعدی برای تداوم مقاومت ایجاد می کند، برداشتن این پوشش، حزب الله را تنها در معرض حمله دیگران قرار خواهد داد و در نتیجه سرکوب مقاومت آسان تر خواهد بود.
این احتمال نیز ناوارد است، زیرا رابطه استراتژیک میان سوریه و حزب الله که به گونه ای تدریجی و آرام رشد کرد و نقاظ اشتراک دو طرف در نگرش به تحولات منطقه و صداقتی که در طول تاریخ جهاد و مبارزه ی حزب الله از هنگام تجاوز اسرائیل تا آزادسازی لبنان و پس از آن حاکم بوده است، علاوه بر نیاز عملی به ادامه ی همکاری طرفین در رویارویی با چالش ها و مخاطرات و جدی بودن موضع گیری سوریه در برابر اشغالگری اسرائیل و حق آزادسازی سرزمین، همه عواملی است که بر محال بودن این احتمال تاکید دارد.
تداوم مقاومت
آنچه گفته شد آیا به مفهوم آن است که مقاومت به طور دائم استمرار دارد و هیچ مانعی فراروی آن نخواهد بود؟
مقاومت به عنوان واکنشی در برابر اشغالگری اسرائیل ظهور یافت؛ روندی که از فلسطین آغاز شد و به سایر نقاط منطقه عربی گسترش یافت. از این رو تا زمانی که اشغالگری ادامه داشته باشد، مقاومت هم تداوم خواهد یافت، زیرا مقاومت برخاسته از ایمان و ضرورت از بین رفتن اشغالگری است و صرفا یک حالت گذرا و عارضی نیست. از آنجا که کارکرد اشغالگران چنانکه گسترش یافته است که اشغال سرزمین، ارعاب کل منطقه، اخراج فلسطینیان و تجاوز به حریم و آب های سرزمینی کشورهای مجاوری همچون لبنان در برگرفته است، مقاومت علیه آن باید به روش های مختلف و هماهنگ با ماهیت و چگونگی شرایط میدانی و جغرافیایی و با شیوه هایی که فرصت را از اسرائیل برای تحقق اهدافش بگیرد و با بهره مندی از واقعیت های سیاسی منطقه ای و بین المللی تداوم یابد.
دیپلمات ها و روزنامه نگاران بارها این پرسش را با حزب الله مطرح کرده اند:
چنانچه اراضی لبنان بطور کامل آزاد شود و همه بازداشت شدگان و اسیران رها شوند، حزب الله چه خواهد کرد؟
از آنجا که احتمالات بسیاری وجود دارد، پاسخ ها و واکنش ها نیز متعدد خواهد بود و لذا چنانچه پاسخ به این پرسش به تحقق یک خواست اسرائیل بینجامد، بهتر است که همچنان مبهم بماند و دلیلی ندارد که مقاومت، خود را مقید به پاسخ هایی کند که برایش الزام آور باشد یا از هم اکنون آن را در موضع پاسخگویی قرار دهد.
اگر تا کنون رژیم اسرائیل اقدام به ماجراجویی و تجاوز جدیدی نکرده است، تنها ناشی از رعب آن از آمادگی و توان مقاومت اسلامی و واکنش آن است و این خود، ضرورت حفظ قدرت و توان مقاومت را نشان می دهد تا لبنان بتواند در برابر خطرهای احتمالی ایستادگی کند.
پیش بینی های آینده
در سخن از آینده، نخست باید وضع کنونی را که در برگیرنده ی بایسته های موفقیت یا شکست، تداوم یا عقب گرد، رشد یا اضمحلال است، ارزیابی کرد تا شاخص های ارزیابی، به ترسیم چهره احتمالی آینده کمک کند. اگر به مساله روش حزب الله بپردازیم، باید بگوییم که همان روش اسلام است که به رغم گذشت بیش از هزار و چهارصد سال از طرح آن، همچنان پر توان و کارآمد تداوم یافته است و بر پایه اساس همین روش، حرکت حزب الله با این اثبات و شفافیت آغاز شده است. از آنجا که گرایش هر فرد، جدا از تربیت عقیدتی و رفتار اسلامی او نمی باشد و نیز کار فرهنگی و بسیج اعضا بخشس اساسی از روش کار حزب الله را همواره تشکیل می داده است، ملاحظه می شود که ریشه دار کردن اصالت های عقیدتی و شرعی، باعث تربیت گروهی شده است که به این روش که دارای قدرت و توان درونی برای تداوم است پایبندند. خدای متعال فرموده:
(( بی گمان ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ایم و قطعا نگهبان آن خواهیم بود))(حجر،9)
این تلاش بنیادین عقیدتی منحصر به نیروهای حزبی نبود، بلکه همه اقشار گوناگون ملت را با موقعیت ها، فعالیت ها و سطوح مختلف سنی و همه آنان را که در دایره گسترده ی مردمی قرار می گرفتند، در بر گرفت.
عملکرد حزب الله چنین نبود که مردم را بعنوان یک محور و اهرم به خود ارتباط دهد، بی آنکه به خط مشی توجه شود و به آنچه موفقیت حزب را در این که چارچوبی کارآمد برای نیروها باشد و نقش ها و کارکردها را تقسیم کند و ارتباطات اجتماعی را افزایش دهد و تجربه ای عملی در عرصه جهاد و ترجمان مفاهیم اصیل اسلامی را به ثبت برساند. همین رویکرد، مصونیتی برای انسجام، رشد و ایستادگی در برابر چالش ها به حزب داده است.
چنین رشد و تحولی از ناتوانی به قدرت و از اندکی همراهان به بسیاری از آنان و از انزوا به همکاری با دیگران طبیعی بود و لذا گام های برداشته شده، به تحکیم بنایی استوار انجامید، هرچند که این تحول بسیار سریع و شتابان صورت گرفت و این سرعت، بطور اساسی ناشی از حجم فداکاری ها و پیش و پس از هر چیز، عنایت خداوند نسبت به بندگان مومنش بود:
((ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر خدا را یاری کنید، یاریتان می کند و گام هایتان را استوار می دارد))(محمد،7)
چنین بنایی ثابت و پابرجا، هرگز نباید با تهدیدها یا تصمیم های استکبار فرو نمی ریزد. بر این بیفزاییم، نیاز مردم را به کسی که آنان رهبری کند و طلیعه دار آنان باشد. همچنین از آنجا که پروژه ها و برنامه های حزب الله و تجربه و دستاوردهای آن، بارقه ی امیدی در منطقه، با توجه به واقعیت های دردناک و نومیدکننده اش بوجود آورد و از سوی دیگر تجربه های تسلیم گرایان و مرعوبان در برابر استکبار و اسرائیل، با شکست مواجه شده است، نتایجی که نومید بخش تداوم راه باشد، بیش از هر احتمال دیگری قابل پیش بینی و انتظار است.
جمع بندی
این خطای بزرگی است که حوزه تفکر و اندیشه ی ما به زبان کنونی و ماهیت شرایط و معادلات پیرامون آن منحصر شود. پرسش درباره آینده ی، پرسش از آینده ی آمریکا، اسرائیل، جهان و منطقه است، همچنان که پرسش درباره ی آینده ی حزب الله نیز هست، زیرا عوامل ایجاد تغییرات و اعمال فشار و شرایط سیاسی اختصاص به گروهی جدای از سایر گروه ها ندارد و نشانه ها و شاخص های موفقیت یا شکست، متاثر از قواعد و سنت هایی است که بر همگان انطباق دارد، با این تفاوت که مومنان برخودار از ویژگی اطمینان و اتکال به حمایت خدای متعال هستند، خدایی که به آنان نیرویی مضاعف می بخشد و می توانند از نتایج ایمان خود که دشمنان و تجاوزکاران از آن بهره مند نیستند، استفاده کنند.