مردم دنیا دیگر عادت کردهاند که خبرهایی را دربارۀ وجود فساد در احزاب سیاسی، دستگاههای قضایی، نیروهای پلیس، فدراسیونهای ورزشی و سایر نهادها و سازمانها بشنوند. اما سازمان ملل جایی است که مردم انتظار دارند نمادی از وجدان جمعی آنها باشد. حالا مستند تازۀ شبکۀ بیبیسی ۲ با عنوان «سوتزنها؛ زیر پوست سازمان ملل» نشان میدهد که این سازمان ظاهرا بیش از آنکه پناهگاهی امیدبخش باشد، خودش به نوعی مایۀ شرمساری است.
به نقل از گاردین؛ هرکس که دربارۀ مکانیسمها و عملکرد شورای امنیت سازمان ملل اندکی مطالعه کرده باشد میداند که این سازمان مانعی بر سر راه قدرتهای شرور و ستمگر بینالمللی نیست بلکه دقیقا ابزاری در دست آنها است. شاید هنوز بعضی از ما فکر کنیم که بخشهای دیگر این سازمان پاک و بیآلایش هستند؛ بخشهایی که ظاهرا برای مبارزه با بیماریها، گرسنگی و تغییرات آب و هوایی تلاش میکنند. اما مستند «سوتزنها» نشان میدهد که این بخشها هم پر از آدمهایی هستند که ظاهرا فقط و فقط به فکر سوءاستفاده از موقعیتشان هستند. این مستند از طریق مصاحبه با مسئولان و کارکنان سابق، شواهدی تکاندهنده از وجود فساد در این سازمان ارائه میکند.
یکی از کسانی که در این مستند حضور دارد اِما رایلی است؛ او مدعی است که یک بار مقامات چینی از او خواسته بودند که لیست اسامی فعالان اویغور را که در یک اجلاس حقوق بشری شرکت کرده بودند به آنها نشان بدهد. اما وقتی او مخالفت میکند، مقامات بالاتر مجوز این کار را صادر میکنند و لیست را در اختیار چینیها میگذارند. یکی از آن فعالان گفته بود که بعدها خانوادهاش در چین تحت آزار و اذیت قرار گرفتند.
شاید بگویید این فقط یک مورد خاص است و یک مدیر فاسد همه جا پیدا میشود. اما بعد موارد دیگری اضافه میشود. مثلا جیمز واسرسترام میگوید مدارکی در دست دارد که نشان میدهد مناقصۀ مربوط به ساخت یک نیروگاه در کوزوو بر اساس رشوه و زد و بند انجام شده است. یا جان اوبرایان توضیح میدهد که چطور یک برنامۀ زیستمحیطی که قرار بود در روسیه انجام شود در واقع پوششی برای پولشویی و کلاهبرداری بود.
رایلی، واسرسترام و اوبرایان هر سه میگویند که وقتی دربارۀ اطلاعاتی که به دست آورده بودند صحبت کردند، سازمان ملل خود آنها را متهم کرد و تحت تعقیب قرار داد. اوبرایان ناگهان متهم شد به اینکه در وقت اداری، در گوشی خودش عکسهای با محتوای جنسی را نگاه کرده است؛ اتهامی که برای او دردسرهای زیادی درست کرد. به واسرسترام گفتند که از او به عنوان یک «سوتزن» محافظت خواهند کرد، اما بعد هویتش را برای همان کسانی که او متهمشان کرده بود فاش کردند. رایلی هم میگوید که سازمان ملل پلیس سوئیس را به آپارتمان او فرستاده بود و به آنها گفته بود که آنجا را ترک نکنند، چون او ممکن است خودکشی کند. به این ترتیب رایلی نتوانست در کنفرانسی شرکت کند که قرار بود در آن دربارۀ فاش کردن هویت فعالان اویغور صحبت کند.
باز هم شاید فکر کنیم این سه نفر دارند دروغ میگویند و تکذیبیههای سازمان ملل حقیقت دارند. اما هنوز به میانۀ مستند هم نرسیدهایم؛ مستندی که دستش پر از مدارک و شواهد گوناگون است. نفر بعدی که اطلاعات تکاندهندهاش را فاش میکند روزنامهنگاری به اسم جرمی داپین است. او معتقد است که توالتهای عمومی پایگاه سازمان ملل در هائیتی، به علت نشتیهای فاضلاب، موجب شیوع فاجعهبار وبا در این کشور در سال ۲۰۱۰ شدند. این بیماری جان دههزار نفر از مردم این کشور را گرفت، اما سازمان ملل مانع از هرگونه تحقیق و حتی مصاحبه در این مورد شد.
در اواخر مستند، یک وجه تازه از واقعیات هولناکی که در زیر پوست سازمان ملل جریان دارد آشکار میشود. در این بخش، مستند بر موضوع آزار و تجاوز جنسی در نهادهای این سازمان تمرکز میکند. در اینجا ما از موارد فراوانی از تجاوزهای وحشتناک جنسی مطلع میشویم که نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در هائیتی و جمهوری آفریقای مرکزی مرتکب شدند. این مستند علاوه بر مصاحبه با یکی از قربانیان، با آنتونی بانبری (Anthony Banbury) دستیار سابق دبیر کل نیز گفتگو میکند که در سال ۲۰۱۶ به خاطر بیتفاوتی سازمان ملل در قبال تجاوز به یک کودک آفریقایی و در اعتراض به ساختار فاسد این سازمان از مقام خود استعفا داد. او میگوید: «من از سازمان میخواستم که این دختربچه را در اولویت قرار بدهند، اما آنها متجاوزان را در اولویت قرار دادند».
شاید تاثیرگذارترین مصاحبههای این مستند مربوط به سه زنی باشد که در سازمان ملل برای کمک به سیلزدگان، گرسنگان و مبتلایان به ایدز فعالیت میکردند. آنها میگویند که وقتی سوءرفتار و آزار جنسی همکار ارشدشان را گزارش کردند، این خود آنها بودند که کارشان را از دست دادند. این ماجرا آنقدر ریشهدار و گسترده است که پورنا سن (Purna Sen) سخنگوی سابق سازمان ملل در امور آزار جنسی میگوید هر کس که نشان سازمان ملل را روی لباسش دارد، این نشان برای او مثل یک جور پوشش و مجوز برای سوءاستفاده و تجاوز است.
سازمان ملل باید نهادی امن و مطمئن برای همکاریهای بینالمللی باشد، اما انگار این سازمان برای خودش یک جور خطاناپذیری قائل شده است که باعث شده آدمهای فاسد در آنجا از هر گونه تعقیب و مجازاتی مصون باشند. اگر قبلا فقط کلیسای کاتولیک بود که خودش را مقدس و بیاشتباه جلوه میداد، حالا نهاد سکولار سازمان ملل هم تقدسی مشابه را برای خودش فرض گرفته است؛ تقدسی که مثل پوششی برای حفاظت از فاسدترین آدمهاست. در واقع انگار تقدس سازمان ملل از تقدس کلیسا هم بیشتر است، چون وقتی برای سازمان ملل کار کنید از مصونیت کامل قانونی برخوردارید؛ یکی از مواردی که این نکته را ثابت کرد، تلاش بیفرجام بازماندگان قربانیان وبا در هائیتی برای شکایت از ماموران این سازمان بود.
مستند «سوتزنها» به یکی از مشکلات جدی دوران ما اشاره میکند: ما نهادهای خاصی را به وجود آوردهایم که قرار است مهمترین قواعد و قوانین بینالمللی را تقویت و اجرا کنند؛ اما ساختار این نهادها را طوری تدوین کردهایم که حالتی طبقاتی و سلسلهمراتبی پیدا کردهاند؛ یعنی اجرا یا عدم اجرای قانون در مقابل افراد مختلف کاملا بسته به این است که آنها چه کسی هستند و چقدر قدرت دارند.