جنگ برای ابدیت

اواخر سال ۲۰۱۸، دو چهرۀ راستِ افراطی در هتلی در رُم دیدار کردند. نفر اول آلکساندر دوگین فیلسوف روسی است. دوگین با آن ریش پرپشتِ بلندش شبیه به شخصیتی است که انگار از صفحات جنایت و مکافات بیرون جهیده باشد. دومی استیو بَنِن مشاور سابق دونالد ترامپ و ملی‌گرای بی‌شرم است.

گفت‌وگوی این دو هشت ساعت طول کشید. به‌ظاهر با هم اشتراکات زیادی داشتند. هر دو از مبلغان اصلی اندیشۀ ضدلیبرالِ افراطی و خادمِ اربابانی قدرتمندند. سیاهۀ بیزاری‌های مشترکشان طولانی است: جهانی‌سازی، نهادهای بین‌المللی، حقوق بشر. هیچ‌کدام دل خوشی از مهاجرت ندارند. بینش آن‌ها جهانی متشکل از دولت‌ملت‌هایی خودمختار با فرهنگ منحصر به خودشان است. این بینش، با گفتنی‌های بسیارش دربارۀ «غربِ یهودی‌مسیحی»، واجد عنصری مذهبی نیز هست. بَنِن بارها پیشنهاد اتحادی میان ایالات متحده و روسیه را داده، زیرا هر دوی این دولت‌ها را شرکایی طبیعی در نبرد علیه جهان‌وطنیِ خداناباور می‌داند.

به‌زعم بنیامین تایتلباوم، محقق آمریکایی، این گروه دونفرۀ روسی-‌آمریکایی پیوند پنهان دیگری نیز دارند. هر دو پیرو سنت‌گرایی‌اند۱، مکتبی فلسفی و روحانی که به قرن ۲۰ تعلق دارد. تایتلباوم می‌نویسد این مکتب زمانی ناشناخته بود، اما اینک تأثیر بسیار زیادی بر سیاست‌های راست افراطی دارد و دوگین و بَنِن با اشتیاق متون آن را مطالعه کرده‌اند.

دو تن از مهم‌ترین شخصیت‌های برجستۀ سنت‌گرایی چندان شناخته‌شده نیستند. یکی از آن‌ها رنه گنون است، فرانسویِ گرویده‌به‌اسلام که معتقد بود حرکت تاریخ دَوَرانی است. دیگری جولیوس اِوُلا، بارون و فاشیستی ایتالیایی است. ایده‌های این زوج چیزی را به وجود آورده‌ است که تایتلباوم در وصف آن می‌گوید «سیاه‌چاله‌ و اژدها۲، طراحی‌شده برای نژادپرست‌ها». اعتقادات آن‌ها به‌شدت ضدمدرن و ضدروشنگری است. طرفدار امور روحانی، نمادین و سحرآمیزند. سنّت‌گرایانْ ویرانی را به‌منزلۀ طلیعۀ عصری طلایی می‌بینند. این هم جالب است که، به‌زعم اِوُلا، آریایی‌ها نوادگان موجوداتی شبح‌گون و سماوی‌اند که در قطب شمال می‌زیسته‌اند.

همۀ این‌ها عجیب‌وغریب به‌نظر می‌رسد، تا وقتی که در بحر تیشه‌ای فرو بروید که دونالد ترامپ به ریشۀ قوۀ مجریۀ ایالات متحده زد. آژانس حفاظت از محیط‌زیست، وزارت امور خارجه، وزارت آموزش: همه به کسانی سپرده شدند که کمر به نابودی‌شان بسته بودند.

جنگ برای ابدیت سرنخ‌های این فلسفۀ اخیراً تأثیرگذار و شخصیت‌های اصلیِ جناح راست در جهان را به هم وصل می‌کند. تایتلباوم، طی سال‌های ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹، بیست ساعت وقت صرف گفت‌وگو با بَنِن کرده است. با دوگین حرف زده و با اُلاوو دِ کاروالیو ملاقات کرده، روزنامه‌نگار سابق و طالع‌بینی که مشاور ژائیر بولسونارو، رئیس‌جمهور برزیل، است.

بَنِن گویا مصاحبه‌شونده‌ای دمدمی‌مزاج است. وقتی از او، مرشد اعظم، می‌پرسند که چطور سنّت‌گرایی را کشف کرده پاسخ می‌دهد: «من فقط یک آدم معمولی‌ام و کارهایم فی‌البداهه است». دستیار بدنام ترامپ گاهی از پرسش‌های فلسفی حوصله‌اش سر می‌رود و به گوشی‌اش نیم‌نگاهی می‌اندازد. علی‌رغم این، نویسنده فکر می‌کند تأملات بَنِن درمجموع یک «نظام فکری منسجم» است.

این کتاب به‌خوبی به بَنِن می‌پردازد، اما دررابطه‌با دوگین و سیاست‌های روسی ضعیف است. دوگین مبلّغ اصلی اوراسیاگرایی است، اعتقادی که روسیه را در مرکز یک امپراتوری رقیب برای غرب آتلانتیک‌گرا می‌بیند. فشردۀ ایده‌های او فاشیسم با طعم روسی است. تایتلباوم می‌نویسد دوگین «الهام‌بخش» ولادیمیر پوتین بوده است. درواقعیت کرملین دوگین را برکشید، زیرا شبه‌نظریات مسکومحور او به‌خوبی با پروژۀ شخص پوتین برای بازسازی روسیه به‌مثابۀ ابرقدرت جفت‌وجور است. این مأموریت ربطی به اِوُلا یا گِنون ندارد. مأموریت کاگ‌ب (یا اسم امروزی‌اش، اف‌اس‌بی) است.

متجاوز از دو دهه است که کرملین ایدئولوژی‌های گوناگونی را آزموده است تا راهی بیابد برای اینکه جاه‌طلبی‌های امپریالیستی‌اش را منطقی جلوه دهد. معبر سیاسیِ مقبولِ پوتین فعلاً راستِ افراطی است. تأمین بودجۀ احزاب ضدسیستم در سراسر اروپا بخشی از راهبردی برای کارشکنی در مسیر دمکراسی غربی است. دوگین در این رابطه نقشی مجاز، درمقام مددکارِ ملّی‌گرایانِ سفیدپوست و سایر متحدان در خارج، ایفا می‌کند.

گاه جنگ برای ابدیت خونم را به جوش می‌آورد. تایتلباوم بَنِن را خیلی خودمانی «استیو» می‌نامد و گویا به‌شدت مفتون اوست. هیچ‌گاه کاملاً مشخص نیست که آیا تایتلباوم با نگرش‌های افراطی سوژه‌هایش همراه است یا صرفاً به آن‌ها به‌چشم تحفه‌هایی مردم‌نگارانه نگاه می‌کند. در کتاب، میهمانی شامی با «استیو» و سایر شخصیت‌های برجستۀ راستِ افراطی روایت می‌شود. متوجه می‌شویم که بَنِن به ملاقات‌کنندگانش می‌گوید هنگامی‌که برای دیدنش می‌آیند از قسمت پذیرش هتلْ اوبی-وان کِنوبی۳ را بخواهند.

تایتلباوم چیز زیادی دربارۀ پیامدهای قدرت‌داشتنِ ترامپ، بولسونارو و سایر هم‌پالکی‌هایشان نمی‌گوید. مدتی هست که تحقیری که این‌ها نثار علم، منطق، واقعیت‌ها، نهادها و متخصصین حرفه‌ای می‌کنند بر پرده عیان است. این غرض‌ورزی‌ها -که قبای فلسفه پوشیده‌اند- هرگز چنین نامناسب برای زمان حال نبوده‌اند. در واقع، در زمانه‌ای که افراد پرشماری از ویروس کرونا می‌میرند، عصر طلایی سنّت‌گرایی بسیار دور به نظر می‌رسد.

دیدگاهتان را بنویسید