آینده افغانستان با تأکید بر نقش شبکه حقانی

 شبکه حقانی به مثابه جناحی درون طالبان که از تشکیلات و ایدئولوژی خاص خود نیز برخوردار است، توانسته بر تصمیم‌ها و راهبردهای این گروه شبه‌نظامی در افغانستان تأثیر زیادی داشته باشد. نوشتار حاضر سعی خواهد کرد تا ضمن تبیین پیشینه این شبکه و زمینه‌های اتحاد آن با طالبان، سناریوهای احتمالی مرتبط با نقش آن در افغانستان را ارزیابی کرده و چالش‌های آن برای ایران را مورد بحث قرار دهد.

پیشینه و دیدگاه‌های شبکه حقانی

شبکه حقانی یک گروه شبه‌نظامی در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان است که جلال‌الدین حقانی از مجاهدین سابق افغان با قومیتی پشتون، مؤسس آن بود و پس از مرگ وی در ۲۰۱۸، فرزندش سراج‌الدین رهبری آن را عهده‌دار شد[۱]. استان‌هاي شرقي افغانستان همچون پكيتا، پكتيكا و خوست كه در همسايگي وزيرستان جنوبي و شمالي پاكستان قرار دارند، به عنوان پایگاه نيروهاي شبکه حقاني با تعدادی قریب به ۳ تا ۴ هزار نفر شناخته می‌شوند. سابقه ارتباط طالبان و حقانی به دوران جهاد علیه شوروی بازمی‌گردد. پس از آن نیز جلال‌الدین در حکومت طالبان، به وزارت مناطق مرزی و امور قبایلی دست یافت.

شبکه حقانی مانند طالبان در زمره گروه‌های سلفی با رویکرد جهادی قرار می‌گیرد که در مقایسه با طالبان دارای دیدگاه‌های رادیکال‌تر نسبت به دیگر مذاهب به ویژه شیعیان هستند

شبکه حقانی مانند طالبان در زمره گروه‌های سلفی با رویکرد جهادی قرار می‌گیرد که در مقایسه با طالبان دارای دیدگاه‌های رادیکال‌تر نسبت به دیگر مذاهب به ویژه شیعیان هستند. گرچه این گروه صراحتاً از تکفیر شیعیان سخن نگفته‌اند ولی عملکرد آنان در حملات متعدد به مناطق هزاره‌نشین و شیعیان افغانستان، حتی برخلاف نظر رهبری طالبان، مؤید آن است که تمایز جدی با دیدگاه مسامحه‌جوی دیگر شاخه طالبان دارند. نشانه دیگر بر وجود گرایش‌های تکفیری در این گروه، رابطه نزدیک آنان با القاعده است. رابطه‌ای که از دهه ۱۹۸۰ با پیوند جلال‌الدین و بن‌لادن شکل گرفت و ۲۰۱۲ به همین دلیل، حقانی در فهرست گروه‌های تروریستی آمریکا قرار گرفت. طبق گزارش مؤسسه مطالعات جنگ، سراج‌الدین رابطه‌ای نزدیک‌تر از پدرش با القاعده دارد[۲]. براساس گزارش شورای امنیت سازمان ملل متحد، روابط طالبان و القاعده بر مبنای سابقه مبارزه مشترک همدلی ایدئولوژیک و پیوندهای خویشاوندی استوار است[۳].

افشای ارتباط نصیرالدین‌حقانی، فرزند جلال‌الدین با سفیر سعودی در ۲۰۱۲ و زمینه‌سازی درمان پدرش در عربستان، نشان داد که دولت ریاض نیز از دیگر حامیان مالی این شبکه می‌باشد[۴]. ولی مهم‌تر از عربستان، پاکستان است که علاوه بر حمایت مالی، به حمایت اطلاعاتی و تسلیحاتی از این گروه نیز می‌پردازد. از تأمین مکان‌های آموزشی و نیروی انسانی تا مدیریت حملات و ارسال محموله‌های سوختی از جمله حمایت‌های سازمان اطلاعاتی آی‌اس‌آی از حقانی است.

زمینه‌های اتحاد طالبان و شبکه حقانی

اقتضائات دوران اشغال افغانستان توسط آمریکا از جمله قدرت نظامی ایالات متحده و ناتو در سرکوب طالبان و هم‌چنین استقرار دولتی دست‌نشانده در کابل که حاضر به پذیرش و مشروعیت طالبان نبود، عملاً رهبری طالبان را به پذیرش اتحاد و به‌نوعی ادغام شبکه حقانی در این گروه مجاب کرد. زیرا به قدرت مالی حقانی در کنار جنگجویان ایدئولوژیک و مبارز این شبکه علیه دشمنان طالبان، نیاز داشت. این موارد زمینه‌های تفوق جناح حقانی بر جناح محافظه‌کار طالبان را در شرایط فعلی فراهم ساخت. جلوگیری از ریزش اعضای طالبان به سوی «تحریک طالبان»، و داعش از جمله دیگر دلایلی است که شورای رهبری طالبان به غلبه دیدگاه حقانی بر این گروه رضایت داده تا عناصر رادیکال‌تر در دامان طالبان باقی بمانند.

انتصاب سراج‌الدین حقانی به عنوان معاون ملا اخترمنصور پس از مرگ ملاعمر، عمق نفوذ شبکه حقانی به پشتوانه اطلاعاتی و امنیتی آی‌اس‌آی پاکستان را نمایان ساخت. نشانه دیگر اینکه شوراهای باجاوا و میران‌شاه که حامی حقانی در گروه طالبان محسوب می‌شوند نیز در پاکستان مستقر هستند

پس از مرگ ملا عمر، شورای رهبری طالبان با انتخاب ملا اختر به عنوان رهبر جدید، هیبت‌الله آخوندزاده و سراج‌الدین حقانی را به عنوان معاونان اول و دوم وی منصوب کرد. به این ترتیب، ملا اخترمنصور دیگر سران متنفذ طالبان مانند ملا عبدالغنی‌برادر و مولوی یعقوب را به حاشیه راند. نفوذ پاکستان در روند جناح‌های داخلی طالبان به نفع حقانی را می‌توان از این نکته دریافت که با بازداشت عبدالغنی‌برادر، عملاً نقش مستقیمی در رشد ملا اخترمنصور که دانش‌آموخته مدرسه حقانی بوده، ایفا می‌کند و وی را تا معاونت ملا عمر ارتقا می‌دهد. مخالفت ملا قیوم‌ذاکر، فرمانده عملیات­های نظامی طالبان، ملا حبیب­الله، عضو شورای کویته و طیب­آغا رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر با رهبری اخترمنصور و در مقابل حمایت ایمن‌الظواهری، رهبر القاعده، مولانا سمیع‌الحق، رهبر مدرسه حقانی و جلال‌الدین رهبر شبکه حقانی از وی؛ به‌وضوح جناح‌بندی شاخص و اصلی درون طالبان را هویدا ساخت.

انتصاب سراج‌الدین حقانی به عنوان معاون ملا اخترمنصور پس از مرگ ملاعمر، عمق نفوذ شبکه حقانی به پشتوانه اطلاعاتی و امنیتی آی‌اس‌آی پاکستان را نمایان ساخت. نشانه دیگر اینکه شوراهای باجاوا و میران‌شاه که حامی حقانی در گروه طالبان محسوب می‌شوند نیز در پاکستان مستقر هستند.

به بیان دیگر، حقانی را می‌توان به مثابه نیروی نیابتی اسلام‌آباد در گروه طالبان تصور کرد که سعی می‌کند منافع این دولت و حداقل سازمان اطلاعاتی آن را در تصمیم‌گیری‌های طالبان به پیش براند. زیرا حقانی به وضوح نسبت به اسلام‌آباد، اطاعت بیشتری در قیاس با طالبان دارد. مخالفت این شبکه با روند صلح با دولت سابق افغانستان و هم‌چنین تشدید اقدام‌های نظامی به سوی تصرف کابل، از جمله این اقدام‌هایی بوده که در راستای منافع پاکستان در شکل‌گیری حکومتی هم‌سوتر در کابل، صورت پذیرفت. با سقوط کابل و تشکیل کابینه نیز، به‌رغم نیاز طالبان به جلب مشروعیت بین‌المللی از سوی شورای امنیت سازمان ملل، سراج‌الدین حقانی که تحت تعقیب آمریکا قرار دارد به عنوان وزیر داخله منصوب شد تا غلبه جناح رادیکال‌تر بر جناح میانه‌روتر طالبان نمایان شود. با این حال روابط این دو جناح اندکی پیچیده‌تر از آن است که در ظاهر می‌نماید. یک فرضیه آن است که رقابتی جدی میان شبکه حقانی و جناح نزدیک‌تر به ملا عمر از جمله ملا برادر و ملا یعقوب(سرپرست وزارت دفاع و فرزند ملا عمر) وجود دارد[۵]. ولی فرضیه دیگر اینکه طالبان اولاً با سپردن وزارت کشور به شبکه حقانی، عملاً آنان را مسئول امنیت کشور نموده تا از تهدیدآفرینی امنیتی آنان جلوگیری کرده و از روابط آنان با دیگر گروه‌ها برای مهار شبه‌نظامیان متکثر در افغانستان بهره جوید. و هم‌چنین با اعطای مسئولیت به شبکه حقانی، اهرم فشاری در مذاکرات بین‌المللی با قدرت‌های جهانی برای شناسایی رسمی و رفع تحریم‌ها داشته باشد.

سناریوهای پیش رو

مهم‌ترین بازیگران مؤثر بر سناریوهای نقش‌آفرینی حقانی در افغانستان را می‌توان چنین برشمرد. آمریکا، چین، روسیه، اتحادیه اروپا، پاکستان، عربستان، هند و ایران در بین بازیگران خارجی مهم هستند. هم‌چنین مقاومت پنجشیر و احزاب سیاسی مخالف از یک‌سو و جناح میانه طالبان با محوریت ملا برادر از سوی دیگر را باید بازیگران مهم داخلی دانست. آنچه تقریباً آشکار است، موضع مخالفت‌آمیز ایران، هند و اتحادیه اروپا و سپس تا حدی آمریکا نسبت به قدرت‌گیری این گروه در افغانستان است. گرچه انگیزه‌هایی متفاوت در این خصوص داشته باشند. در سوی دیگر بازیگران داخلی مخالف نیز از قدرت لازم برای اثرگذاری بر نحوه چرخش قدرت در گروه طالبان برخوردار نیستند. هر چند ممکن است به مثابه کاتالیزور مورد استفاده نقش‌آفرینان داخلی و خارجی قرار بگیرند. موضع نسبتاً تأییدآمیز عربستان و موضع کاملاً حمایت‌آمیز پاکستان نسبت به حقانی نیز مؤید آن است که نمی‌توان به راحتی این شبکه را از گردونه قدرت در افغانستان حذف نمود.

در این میان، سه بازیگر یعنی چین، روسیه و جناح میانه طالبان، موضع کاملاً روشنی نسبت به چگونگی تقسیم قدرت در افغانستان نداشته‌اند. بی‌شک جناح ملا برادر درصدد افزایش قدرت خود و کاهش قدرت شبکه حقانی بر مبنای بازی با حاصل جمع صفر خواهد بود که تعدیل اخیر کابینه افغانستان را می‌توان نشانه‌ای بر آن قلمداد کرد. ولی اینکه رقابت دو جناح به سمت سازگاری و پذیرش حضور یکدیگر و یا خصومت و حذف حرکت کند، مسئله‌ای است که حداقل در کوتاه‌مدت نشانه‌ها مؤید سازگاری است. گرچه در بلندمدت، نیاز طالبان به کسب مشروعیت بین‌المللی و رفع تحریم‌های خارجی می‌تواند انگیزه تضعیف بیش از پیش شبکه حقانی را به این گروه بدهد. ولی در صورت سازگاری دو جناح، پاکستان سعی خواهد کرد در گفت‌وگو با چین و روسیه به آنها تضمین دهد که حقانی عاملی برای ترویج اسلام‌گرایی تکفیری و حمایت از گروه‌های تروریستی مانند «حزب اسلامی ترکستان شرقی» و «جنبش اسلامی ازبکستان» نخواهد بود تا حمایت امنیتی، سیاسی و اقتصادی این دو بازیگر از حکومت تازه‌تأسیس طالبان را جلب کرده و درصدد پایداری حکومت طالبان در افغانستان برآید. همچنین سازمان اطلاعاتی پاکستان نیز با مداخله در روند چرخش قدرت، نوعی مصالحه میان جناح‌های درونی طالبان برقرار خواهد کرد که مجادله این دو به منازعه امنیتی و نظامی بدل نشود.

جناح ملا برادر درصدد افزایش قدرت خود و کاهش قدرت شبکه حقانی بر مبنای بازی با حاصل جمع صفر خواهد بود که تعدیل اخیر کابینه افغانستان را می‌توان نشانه‌ای بر آن قلمداد کرد

چالش‌های نفوذ حقانی برای ایران

اقتصادی: تا پیش از استقرار طالبان، ایران با ۱.۳ میلیارد صادرات بزرگ‌ترین شریک اقتصادی افغانستان بوده است. با توجه به گرایش منفی شبکه حقانی نسبت به ایران، محتمل است که درصدد اخلال در روند اقتصادی فعلی بین دو کشور به سود طرف ثالث یعنی پاکستان برآید. از دیگر نمودهای تبعات اقتصادی غلبه حقانی بر حکومت طالبان، مشکل‌آفرینی برای نقش ایران در پروژه «یک کمربند، یک جاده» چین است که در راستای کریدور شرق به غرب از مسیر افغانستان به ایران و سپس اروپا منتهی می‌شود. اخبار تأییدنشده‌ای از حمله شبکه حقانی به یک پروژه ساختمانی و هم‌چنین بمب‌گذاری انتحاری در مسیر یک کاروان چینی در پاکستان حکایت دارد[۶] که در صورت صحت، نشان می‌دهد حقانی برخلاف ادعای طالبان مبنی بر روابط مساعد اقتصادی و تجاری با چین، چندان تحت کنترل رهبران این گروه نیست. اخلال در فرآیند این کریدور، می‌تواند روابط رو به بهود ایران با کشورهای آسیای میانه را نیز که پس از عضویت رسمی در پیمان شانگهای امید سودآوری و تجارت اقتصادی بهتری را نوید می‌دهد، با چالش مواجه کند. تشدید حملات نظامی و فشارهای امنیتی علیه شیعیان و کوچ اجباری آنان که می‌تواند ایران را به مهم‌ترین مقصد مهاجرتی‌شان بدل سازد نیز تهدید اقتصادی دیگری علیه ایران است. نقش فعال این شبکه در قاچاق مواد مخدر به اروپا نیز مسأله دیگری است که عملاً امنیت اقتصادی و اجتماعی ایران را با مخاطره مواجه می‌سازد.

امنیتی: اطلاعاتی در خصوص روابط شبکه حقانی با برخی گروه‌های تروریستی قومیت‌گرای بلوچ در شرق کشور از جمله جیش‌العدل وجود دارد که تهدیدات امنیتی متعددی علیه ایران در مناطق و استان‌های مرزی داشته‌اند. غلبه حقانی بر حکومت طالبان می‌تواند این تهدید امنیتی مرزی جدی را برای کشور، بیش از پیش برجسته سازد[۷]. نکته دیگر دشمنی آشکار شبکه حقانی با شیعیان است که می‌تواند به بحرانی برای جمهوری اسلامی که حافظ منافع شیعیان در منطقه محسوب می‌شود، تبدیل گردد. کارنامه خون‌بار حقانی در حمله به قوم شیعه هزاره در افغانستان، نمودی از این مسأله است. علاوه بر این، ارتباط شبکه حقانی با عربستان سعودی نیز پای یک رقیب سیاسی را به مرزهای شرقی ایران باز کرده و می‌تواند آتش تنش‌های مذهبی را در افغانستان شعله‌ور سازد. همکاری شبکه حقانی با القاعده نیز علاوه بر تداوم حضور گروه‌های تکفیری در مرزهای شرقی و تهدید امنیت ملی ایران، می‌تواند بهانه‌ای در دست کاخ سفید برای تداوم فعالیت نظامی آمریکا در شرق ایران باشد که به طور کلی برخلاف منافع ایران قلمداد می‌شود.

اطلاعاتی در خصوص روابط شبکه حقانی با برخی گروه‌های تروریستی قومیت‌گرای بلوچ در شرق کشور از جمله جیش‌العدل وجود دارد که تهدیدات امنیتی متعددی علیه ایران در مناطق و استان‌های مرزی داشته‌اند. غلبه حقانی بر حکومت طالبان می‌تواند این تهدید امنیتی مرزی جدی را برای کشور، بیش از پیش برجسته سازد

جمع‌بندی

شبکه حقانی واقعیت انکارناپذیری در عرصه قدرت سیاسی افغانستان در کوتاه‌مدت و میان‌مدت است. لذا ضروری است ایران در سیاست‌گذاری نسبت به تحولات افغانستان، حضور و نقش آن را در محاسبات خود به طور جدی دخیل نماید. ایران ضروری است در جهت چندجانبه‌گرایی با کمک چین و روسیه، درصدد تضعیف و محدودسازی نقش و قدرت شبکه حقانی در ساختار سیاسی افغانستان ایفا نماید. در این مسیر بهره‌مندی از سه نیاز مهم طالبان و حامیانش به شناسایی رسمی، کمک‌های اقتصادی و ثبات سیاسی در داخل، ابزار مناسبی برای نیل به این هدف است.

دیدگاهتان را بنویسید