مایک پمپئو در گفت و گو با رسانه رژیم سعودی به لفاظی علیه کشورمان پرداخت. وزیر خارجه سابق آمریکا در بخشی از این گفتوگو در خصوص ترور شهید سلیمانی گفت: «خیلیها به ما میگفتند که اگر از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج شوید، جنگ روی میدهد، هشدارهای زیادی هم وجود داشت که اگر آمریکا سفارتش را از تلآویو به قدس منتقل کند، جنگ روی خواهد داد. هشداری وجود داشت که اگر به ژنرال سلیمانی حمله کنید جنگی رخ خواهد داد. ما از بین این ها یک یا دو کار را انجام ندادیم. ما هر سه کار را انجام دادیم و هیچ جنگی روی نداد.» وی در این گفت وگو از سخن گفتن در خصوص سوالی در مورد انجام عملیات نظامی برای مجبور کردن ایران برای اجرای تعهدات برجامی، با بهانه تراشی از پاسخ خودداری کرد.
اما این مصاحبه چند نکته دارد:
اول؛ آمریکا و هیات حاکمه این کشور در جنگ طلبانه ترین ترکیب حاضر در قدرت نیز به شدت از وقوع «جنگ احتمالی» هراس داشته است. این سخنان نشان میدهد همان زمان که دولت آمریکا اقدامات ضدانسانی خود را پیگیری میکرده، تا چه اندازه نگران خطر افزایش تنش و شکل گیری یک جنگ احتمالی بوده است. پیامدهای احتمالی و هزینه ساز برای آمریکا استدلال مشاوران کاخ سفید برای انجام ندادن این اقدامات بوده است.
دوم؛ تحلیلگران اصلاح طلب و دولتمردان سابق ایران توانایی درک اقتضائات نظام بین الملل و کنش صحیح در مقابله با اقدامات رژیم ترامپ را نداشتهاند. نگرانی از جنگ با ادبیات «تله تنش» و «سایه جنگ» در آن دوران در شرایطی مطرح میشده است که به اعتراف مقامات آمریکایی آنها از وقوع چنین اتفاقی واهمه داشتهاند. این بدان معناست که واکنش جدی ایران به عقب نشینی بازیگر ماجراجو و افزایش هزینه برای آمریکا منتهی میشود.
سوم؛ مایک پمپئو در گفت وگو با العربیه از سخن گفتن از اقدام نظامی علیه ایران طفره رفته است. وی در حالی که سعی داشته دولت کنونی آمریکا را متهم به مسامحه با ایران کند هیچ جایگزین دیگری برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران ارائه نمیدهد، اتفاقی که موید اعترافات بخشی از هیات حاکمه آمریکا شده که تنها راه موجود را دیپلماسی معرفی میکنند. وزیر خارجه سابق آمریکا تنها مجبور است که بحث خیالی تحت عنوان عدم سخت گیری دولت بایدن در تحریم علیه ایران را مطرح کند. اتفاقی که شواهد نشان میدهد صحت نداشته است و گشایشهای ایران در حوزه فروش نفت، ارزآوری، توسعه تجارت خارجی و آزادسازی بخش قابل توجهی از پول های مسدود شده کشورمان تنها به دلیل دیپلماسی فعال ایران در ماههای اخیر بوده است. تحریمهای روز پنج شنبه دولت بایدن که افزایش لیست تحریم علیه صنایع پتروشیمی و صادرات را در برداشت خود گویای این مساله است که کفگیر تحریمها به ته دیگ خورده و سلاح تحریم نیز اثر سابق خود را ندارد.
چهارم؛ آمریکاییها تنها زمانی دست به تشدید دشمنیهای خود زدهاند که پاسخ ایران متناسب، قوی و بازدارنده تصور نمیکردند. خروج از برجام بدون کمترین هزینه و عدم کاهش تعهدات برجامی از سوی دولت روحانی درحالی انجام شد که هیچ کشوری در دنیا ایران را برای اقدام متقابل سرزنش نمیکرد. اما کنش مماشات گونه روحانی در آمریکا پیام ضعف را مخابره کرد. کارزار فشار حداکثری در لایه سیاسی و اقتصادی به توسعه زنجیره تحریمها انجامید و کار را تا جایی پیش برد که نیروهای سپاه پاسداران نیز در لیست تروریسم قرار گرفتند. اتفاقی که مبنای حقوقی و قانونی جنایات بعدی آمریکا و برآورد این رژیم از واکنش ایران را شکل داد؛ همه این اتفاقات هم باعث نشد تا دولت وقت از وضعیت «تنهایی در برجام» خود را خلاص کند و اقدامات متقابل انجام دهد. چه آنکه بعدا هم روحانی، ظریف و سایر دولتمردان در برابر قانون راهبردی مجلس شورای اسلامی مقاومت کردند و همواره به این مسیر غلط اصرار ورزیدند.
پنچم؛ آمریکاییها تصور میکردند تفاوت دیدگاه در بدنه غربگرا و هراسان و منفعل دولت با بدنه نیروهای مومن انقلاب به «عدم تصمیم گیری» و سردرگمی در ایران منتج شده است. به همین دلیل آنها با اطمینان خاطر به ترور فرماندهان مقاومت در بغداد دست زدند تا کارزار فشار حداکثری در لایه امنیتی و نظامی را به آزمون بگذارند. ترامپ برای سواستفاده از ادراک نادرست جریان سانتیمانتال سیاسی در ایران، پس از این جنایت هم تهدید کرد که هر اقدام ایران با حمله به 52 نقطه از ایران در همان زمان همراه خواهد بود. اما موشک باران عین الاسد به عنوان یکی سیلی و نه حتی انتقام، منجر به آن گشت تا آمریکا نسبت به میزان موفقیت کارزار فشار حداکثری در لایه نظامی امنیتی نسبت به لایههای سیاسی و اقتصادی دچار تردید شود. همچنین آنها که نگران شکل گیری تنشی طولانی مدت بودند نزدیک به 24 ساعت در خصوص نوع واکنش پس از حمله به بزرگترین پایگاه خود در منطقه به مشورت نشستند. مصاحبه دونالد ترامپ پس از این جلسات با صدای لرزان و با جملاتی که بریده بریده گفته میشد وحشت را در چهره آنها نشان می داد. این اقدام شاید تیر خلاصی به استمرار جنایت حداکثری این رژیم زد و باعث شد شکست این کارزار را در لایه جدید به نظاره بنشینند.
ششم؛ دولت ترامپ تا یک سال پس از ترور شهید سلیمانی و المهندس از اقدامات جدید، ستیزه جویانه و عریان دست کشید. تضعیف بیش از پیش تئوریسینهای «صبراستراتژیک» در تهران باعث شد تا پیامی متفاوت از ایران دریافت کنند، پیامی که باعث شد هزینه-فایده اقدامات جدید از سوی ایالات متحده به ضرر این کشور برآورد شود. کار تا آنجا پیش رفت تا ساکنان جدید اتاق بیضی شکل به صراحت از «شکست فاجعه بار فشار حداکثری علیه ایران» سخن بگویند و در بدترین شرایط نیز مانع از بسته شدن پنجره دیپلماسی از سوی کشورشان شوند. همه این موارد نشان میدهد آنچه به بازدارندگی کشور منتهی میشود اقدام متقابل و مقتدرانه است. تصورات ایدهآلیستی از نظام بین الملل و نوع مواجهه منفعلانه با دشمنان نه تنها نمیتواند منافع سیاسی و اقتصادی ایران را تامین نماید که باعث خدشه وارد شدن به ابعاد نظامی و امنیتی کشور نیز خواهد شد.