در نگاه کلان، اثرات تخریبی ای که جنگ روانی می تواند به دنبال داشته باشد، بیش از جنگ سخت است. زیرا در جنگ سخت، با جسم انسان ها طرف هستیم اما در جنگ روانی یا به عبارتی همان جنگ نرم، روح، افکار و ادراک – که به آن جسم، معنا و مفهوم داده و آن را هدایت می کند – است که مورد تهاجم قرار می گیرد.
از طرفی، اثرات تخریبی جنگ سخت و حمله دشمن، ملموس و دردآور است و بالأخره دیر یا زود این جنگ خاتمه پیدا می کند؛ اما در جنگ نرم حمله های دشمن، خزنده و مستمر است و اگر جلوی خود سدی نبیند، تا اعماق یک جامعه و از بین بردن اصل و ریشه آن از پای نمی نشیند.
نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که در میان خواص و مسئولین کسی نیست که بگوید با جنگ روانی نباید مقابله کرد؛ مشکل اینجاست که بعضی از خواص و مسئولین به ابعاد جنگ روانی و شیوه های خنثی سازی این جنگ اشراف کافی ندارند.
در اینکه باید با تبیین و بیان حقایق و مستندات، عملیات رسانه ای، تحریف، تخریب و تبلیغات دشمن را خنثی کرد در آن شکی نیست، اما این، تنها بخشی از مقابله با جنگ روانی دشمن است؛ تجربه نشان داده است که چنین چیزی به تنهایی کفایت نمی کند.
با یک مثال، کمی بیشتر این موضوع را باز می کنیم؛ در ایامی که داعش در حال جولان دادن در منطقه غرب آسیا بود و تعدادی از نیروهای داعشی در استان دیاله عراق حضور داشتند، جانشین وقت فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران به این مضمون گفته بود: «اگر نیروهای داعش، به 40 کیلومتری مرز ما نزدیک شوند، استراتژی نیروهای مسلح این است که قبل از رسیدن به مرز نابود شوند».
بعدها، امیر سرتیپ کیومرث حیدری، فرمانده نزاجا نیز در مراسمی گفت: «ما در زمان مقابله با داعش نیز به کردستان عراق رفتیم و قرارگاهی تشکیل دادیم تا 40 کیلومتر قبل از ورود داعش به ایران با آنها مقابله کنیم».
در هر صورت این نمونه ای از اقدامات موفق ما در زمینه جنگ سخت بود که نگذاشتیم دشمن حتی به مرزمان نزدیک شود؛ حتی بالاتر از آن، رزمندگان ما به کشور سوریه رفتند تا علاوه بر دفاع از مقدسات دینی، از همان جا جلوی دشمن بایستند و جنگ به کوچه و خیابان کشورمان کشیده نشود.
حال بیاییم همین موضوع را در جنگ نرم و در عرصه رسانه و فضای مجازی پیاده کنیم. دشمن در فضای مجازی همان دشمن در فضای بیرونی و جنگ سخت است. تروریست های رسانه ای هم با ظاهر شیک و اتو کشیده و از طریق شایعات و شبه تحلیل ها، شبانه روز مشغول فعالیت و حمله هستند. حال باید از مسئولین پرسید که آیا برای این جنگ روانی همه جانبه که دشمن در حال بمباران مردم، اعتقادات آنها و دستاوردهای انقلاب اسلامی و از بین بردن هویت ملی ماست، مانند جنگ سخت، دغدغه دارند؟
با توجه به آنچه که گفته شد، در سال های گذشته مشاهده کرده ایم که متأسفانه هنوز ابعاد جنگ روانی همه جانبه و شیوه های مقابله با آن به خوبی درک نشده است.
در شرایطی که دشمن از هر راهی استفاده می کند تا نفوذ کرده و زهر خود را بریزد و مردم و کشور را درگیر ظواهر، شبهات و نزاعات فرسایشی کند، آیا عاقلانه است که با عدم مدیریت فضای مجازی و رها کردن آن، انگشت در چشمان خود فروکنیم و اجازه دهیم که مردم و کشورمان با خمپاره ها و بمب های روانی دشمن آسیب ببینند و بعد به دنبال راه علاج بگردیم؟
در فضای حقیقی، هیچ گاه نمی گوییم که چون داروی بیماری را تولید می کنیم، بنابراین اشکالی ندارد که ده ها میلیون نفر از مردم خود را در معرض انواع ویروس ها و عوامل بیماری زا قرار دهیم؛ یا در جنگ سخت، هیچ گاه نمی گوییم که چون مجهز به سلاح های پیشرفته و فوق پیشرفته نظامی هستیم، بنابراین اشکال ندارد که داعش و یا آمریکایی ها از مرز ما عبور کنند، زیرا ما آنها را شکست می دهیم! یا معقولانه نیست که بگوییم: زمین بدهیم و زمان بخریم!
اقدام هوشمندانه و عاقلانه این است که جلوی ورود دشمن، چه در فضای حقیقی و چه فضای مجازی – که در حقیقت آن هم حقیقی است – از همان ابتدا بایستیم؛ تا هم تلفات و آسیب ها کمتر شود و هم جنگ به داخل خانه های مردم کشانده نشود و همه درگیر نشوند.
اگر در جنگ سخت آن تدابیر را داریم، چرا در جنگ نرم و در عرصه فضای مجازی و رسانه، که به مراتب از جنگ سخت، سخت تر و با اهمیت تر است این گونه و مانند کشورهای عقب افتاده رفتار می کنیم؟!
بله، اگر هم به هر دلیلی ترکش های روانی و فضاسازی های دشمن، به داخل کشور رسید، باید در جای خود از طریق تولید محتوا و تبیین حقایق، روشنگری و حمله دشمن را خنثی کرد. اما این موضوع بدیهی، غیر از این است که فضای مجازی خود را استاندارد نکنیم و اتوبان عریض و طویل در اختیار دشمن قرار دهیم تا سرزمین مجازی ما را به خاک و خون کشیده و بعض از مردم را به غل و زنجیر خود در آورد!