27 ژانویه یا هفتم بهمن ماه بودکه نخستوزیر رژیم صهیونیستی ایران و وضعیتی که این کشور علیه اسرائیل ساخته است را به اختاپوس تشبیه کرد. او گفت که ایران و متحدان او مجموعا مانند اختاپوس هستند. سر اختاپوس در ایران قرار دارد و بازوهای او در منطقه پخش شدهاند. او از این صورتبندی نتیجه گرفت که مقابله با بازوها، نبردی فرسایشی با حاصلی زیانبار ایجاد خواهد کرد. به عقیده او بایستی به سر اختاپوس ضربه زد.
رژیم صهیونیستی کوادکوپتر انتحاری به پارچین فرستاده و موشک های چند تنی در اربیل تحویل گرفته است. مسئول ایرانی را با گلوله کلت شهید کرده و جنازه رئیس جوخه ترور خود را از لای آهن پارههای پهپاد بیرون کشیده است.
البته لفاظی بنت مسبوق به سابقه بود. اوایل شهریورماه امسال بنت حرف از «مرگ با هزار زخم» زد. چنان که او تا کنون نشان داده، به استفاده از مفهومپردازیهای پرطمطراق و گرفتن ژست جیمز باندی علاقه خاصی دارد.
از زمان طرح این اظهارات تا الان زد و خوردهای متعددی بین ایران و رژیم صهیونیستی رخ داده است. این رژیم کوادکوپتر انتحاری به پارچین فرستاده و موشک های چند تنی در اربیل تحویل گرفته است. مسئول ایرانی را با گلوله کلت شهید کرده و جنازه رئیس جوخه ترور خود را از لای آهن پارههای پهپاد بیرون کشیده است. به شهرداری تهران هم حمله سایبری کرده و کارت بلیط شهروندان را از کار انداخته است. به عبارتی ناخواسته حمل و نقل رایگان برای مردم فراهم کرد و پیام تشکر را هم روی تابلو بورس خود در تلآویو دریافت کرد.
با این وجود بنت هنوز بر مفاهیم جذاب و خوشتراش خود اصرار دارد. او همین چند روز پیش گفته که:« ما در حال اجرای دکترین اختاپوس هستیم. دیگر با شاخکهایمان و به طور نیابتی با ایران بازی نمیکنیم؛ بلکه با اقدامات سر به سر، معادله جدیدی ایجاد کردهایم.»
چیزی که بنت میگوید، شوخی نیست. شاید در مرحله اجرا چیزی جز مضحکه و خسارت برای او و دولت نامشروعش باقی نماند اما این به معنای نفی احتمال تحمل خسارت برای ما نیست. چه این رژیم را در موضع ضعف و پنجه کشی بدانیم و چه ادعای آن را ناشی از ادراک برتری، در هر صورت اقدام به ضربه زدن به ایران بیشتر از چیزی که تاکنون تجربه شده وجود دارد. ما توانستیم بخشی از انتقام شهید صیاخدایی را بگیریم اما حضور ترسناک عوامل موساد در قلب ایران نه قابل انکار است و نه کم اهمیت.
چرا دکترین اختاپوس؟
قبل تر در یادداشتی با عنوان « دکترین گذار از نبرد نیابتی » شیوع اندیشهای جدید در محافل صهیونیستی، تشریح شده بود. صهیونیستها از ناحیه سالها مبارزه طرفهای مختلف در آسیای غربی، به این نتیجه رسیدهاند که اگر بنا به نبرد است، باید به رئیس گروه ضربه زد. چنانکه یکی از تحلیلگران اندیشکده صهیونیستی بگینسادات گفته بود:« آمریکا همان زمان از طالبان و در معرکه افغانستان شکست خورد که چشم خود را بر پشتیبانی پاکستان از این گروه بست. او میخواست بگوید آمریکا سرگرم مبارزه با مهرهای نیابتی شده بود که پیوسته از جانب پاکستان تقویت میشد.»
در یادداشت مذکور حتی صورت عینی چیزی که بنت از آن با عنوان «هزار زخم» یاد میکرد نیز مورد اشاره قرار گرفته بود. این یادداشت تذکر میداد که :«این نبرد حول محور مبارزه اطلاعاتی-امنیتی شکل خواهد گرفت. میزان خرابکاریها اعم از نظامی یا اجتماعی را بالا خواهد برد و شدت درگیریهایی نظیر جنگ سایبری را ضریب خواهد داد.»
به نظر این رویکرد جدید در بین سران صهیونیست، حاصل جمعبندی سیستم امنیتی و نظامی این رژیم است؛ لذا بایستی انتظار پایداری و اصرار این رژیم بر این رویکرد را تا مدتها داشته باشیم.
یادداشت « دکترین گذار از نبرد نیابتی» تذکر میداد که :«این نبرد حول محور مبارزه اطلاعاتی-امنیتی شکل خواهد گرفت. میزان خرابکاریها اعم از نظامی یا اجتماعی را بالا خواهد برد و شدت درگیریهایی نظیر جنگ سایبری را ضریب خواهد داد.»
دون بنت کیشوت
اما در این بین، شخص نفتالی بنت و شرایط خاص او نه اینکه تنها بی تاثیر نیست، بلکه اثرگذارترین عامل در پررنگ شدن این رویکرد نسبت به ایران است. او خود در مصاحبه با اکونومیست که روز چهارشنبه منتشر شد، گفت که ائتلاف حزبش در حال از هم پاشیدن است، اکثریت خود را در کنست از دست داده است و اعضای آن بر سر موارد بسیار کمی توافق دارند.
وی اذعان کرده که نمی تواند برای جلوگیری از فروپاشی دولتش کار خاصی انجام دهد و از شرکای خود خواست «بیش از این وارد مسیر هرج و مرج نشوند». با این حال، او گفته که امیدوار است یک ماه دیگر اوضاع نابسامان دولتش را سروشکل دهد.
چیزی که بنت با زبان خود میگوید زیربنای اشتیاق او برای بازی با دمشیر است. او که از ایجاد اتحاد داخلی عاجز شده، سعی دارد ایده دشمن مشترک را فعال کند. به عبارتی حالا که نتوانسته همه را دور خود جمع کند، میخواهد همه را به سمت خود فراری دهد. شرح تحلیلی این دردسر بنت در این یادداشت آماده شده است.
بنت از ایجاد اتحاد داخلی عاجز شده، سعی دارد ایده دشمن مشترک را فعال کند. به عبارتی حالا که نتوانسته همه را دور خود جمع کند، میخواهد همه را به سمت خود فراری دهد.
این را همان ساکنین فلسطین اشغالی بهتر فهمیدهاند. آموس هارل، در سرمقاله هاآرتص در همین رابطه نوشت :« بنت در نامه ای سرگشاده طولانی و غیر معمول به اسرائیلیها به صراحت نوشت که معادله جدیدی را ایجاد کرده است که در آن ما در پاسخ به حملات عوامل ایران در داخل ایران عملیات انجام می دهیم. همزمان اکانت توییتر غیر رسمی که وابسته به حزب بنت است گزارش شبکه ۱۲ اسرائیل در مورد ترورها در ایران را ریتوییت کرد. اگر بنت یا هر یک از کارکنانش واقعاً در چنین گزارشهای مشارکت داشتهاند کمی سخت است که آنها را به دلیل تقلید از بنیامین نتانیاهو سرزنش کنیم. نخست وزیر سابق به ویژه در سالهای پایانی ریاست جمهوری خود دائماً در مورد عملیات مخفیانه علیه ایران در جهت منافع سیاسی خود صحبت می کرد. وضعیت بنت هم تقریباً ناامید کننده به نظر می رسد؛ از یک طرف با یک ائتلاف دولتی مواجه است که در آستانه فروپاشی است و از سوی دیگر یک کابینه پر از نزاع و یک دفتر که هر چند روز یک دستیار دیگر را از دست میدهد. این اتفاقات نیازمند اخبار مثبت است که بتوان افکار عمومی را به سوی آن منحرف کرد»
اضافه بر این بخش دیگری از مجموع دلایل اضطرار صهیونیست ها در یادداشت « درعا، بلندیهای جولان، اسرائیل؛ اکشن » تشریح شده بود. صهیونیستها بعد از شهادت سردار سلیمانی و بمباران مکرر تاسیسات سوریه، انتظار این حجم از افزایش نفوذ با این سرعت را نداشتند.
اینکه سران صهیونیست هربار سروپنجه زدن با ایران را برای خروج از بحران سیاسی انتخاب میکنند، نشانه کمگذاشتن ایران در شکل دادن به معادله هزینه-فایده است.
لزوم تفهیم معادله واقعی
پس میتوانیم بفهمیم موجودی که درصدد ضربه به ماست نه از قدرتمندی که از سر ضعف چنین مسیری را برگزیده است. اما در اینکه به هرحال این مسیر را انتخاب کرده شکی نیست. اینکه سران صهیونیست هربار سروپنجه زدن با ایران را برای خروج از بحران سیاسی انتخاب میکنند، نشانه کمگذاشتن ایران در شکل دادن به معادله هزینه-فایده است. اسرائیل خرابکاری اجتماعی، ترور نیروی فکری-اجرایی مهم و اختلال سایبری و تاسیساتی را در تابستانی که به خودی خود مسئلهزا هست را پیگیری خواهد کرد؛ پیش از وقوع حادثه بایستی عواقب این خرابکاری به این رژیم تفهیم شود.