ما فاقد نظریه تحریم و مقاومت هستیم

می‌توان گفت ما خیلی نمی دانیم تحریم و مقاومت و سیاست خارجی مقاومتی چیست و «چگونه» است. مقاومت یک مفروض است اما چگونگی آن یک فرضیه شگرف است.

  • مسلمانان زمانی که با ظواهر اولیه مدرنیته مواجه شدند، در بهترین وضعیت فهم و تفسیری نظامی از آن داشتند و لذا خود نیز دنبال تجهیز قشون خود رفتند. دو سده ای کشید تا درک حداقلی حاصل کرده و بفهمند مساله چقدر سخت و معمایی چند‌مجهولی است. چون فکر و ذهنیت ما قدیمی و یا متفاوت بود و نمی توانستیم امر جدید را بفهمیم. هم ایران و هم عثمانی چنین سیری را داشتند. عثمانی دنبال پرورش گل لاله بود تا اروپائیها را سرجای خود بنشاند و در تولید گل آنها را پشت سر بگذارد!
  • اکنون هم از فقر حاد نظری رنج می بریم که البته مواجهه با چنین فقری، بیشتر کار اهل فکر و نظر‌ و دانشگاه است. مثلا بعد از چهار دهه تازه فهمیدیم باید به جای کلمه «توسعه» از«پیشرفت و یا تعالی» استفاده کنیم. بعد از نیم قرن هم لابد درک خواهیم کرد که باید از استفاده از کلمه «گفتمان» خودداری کنیم. زیرا گفتمان در تضاد با مکتب و فکر ما است. رهبری حکیم انقلاب اسلامی از این کلمه استفاده نمی کنند.
  • اصلا قصد سرزنش ندارم بلکه درصدد آسیب شناسی هستم. واقعا خیلی وقوف‌نداریم تحریم چیست و چه کار می کند. نویسنده حاضر است درباره عوارض معنوی – اجتماعی و دینی تحریم استدلال کند که چگونه تحریم و ‌تورم ‌و ‌امنیتی کردن، به مثابه جنگ‌ تمدنی، قبل از زایل کردن حقوق اقتصادی، حقوق مدنی و سیاسی و اخلاق و دین و عدالت و آزادی و خداپرستی و شکرگذاری به خداوند را تعلیق کرده و تولید و‌توسعه علوم انسانی بومی، حاکمیت قانون و جنبش نرم افزاری و کرسی های آزاد اندیشی مطلوب رهبری حکیم انقلاب و‌ مدنیت شیعی را می خشکاند. تحریم اقتصادی تاری است که‌ پودش «امنیتی کردن و تورم» است. ابرعلت بسیاری از مشکلات داخلی از قبیل سوء مدیریت و فساد….. نیز است. تکرار می کنم ما نمی دانیم تحریم چیست. چون کار فکری روی آن انجام نداده ایم. حتی در درک ابعاد تحریم هم دچار قشری نگری شده ایم.
  • تحریم و امنیتی کردن تشیع را از زایندگی معنوی خارج کرده و با تقدم بخشی مستمر مصلحت و امنیت به عدالت و اختیار؛ تشیع را به سرنوشت اندیشه دینی اهل سنت تبدیل کرده و محافظه کاری را به جای اصولگرایی می نشاند. تحریم و تورم با اضطراری کردن وضعیت زندگی و *پیش بینی ناپذیری* امور، عقل خودحفاظتی که از آن به Self-help rationality تعبیر می کنم (مفهوم خودساخته) را جایگزین عقل سازندگی و همزیستی و تعاون (تعاونوا علی البر و التقوی) می کند. جامعه را اتمیزه و انسان را به گرگ هم و بازیگری مضطرب و پریشان تبدیل می کند.
  • قاعدتا مقاومت در مقابل آن هم مساله پیچیده است. مانند مواجهه مستمندانه ما با مدرنیته، اکنون هم فهم بیشتر نظامی از مقاومت داریم که البته بسیار لازم است. مقاومت و مواجهه با رقبا و دشمنان، بدون تناسب (دکترین تناسب و تدریج) سه گانه امنیت، اقتصاد و حقوق بشر و … حاصل نمی شود.
  • انشاالله در گام دوم انقلاب فهمی درست با انباشت اندیشه و کتاب و مقاله درباره تحریم و مقاومت خواهیم داشت. بعد از چهار دهه، فاقد «نظریه مقاومت» هستیم. ایده و عقیده های پراکنده، نظریه نیست. ایدیولوژی مقاومت نیازمند نظریه است. بدون نظریه، هر مسیری رو به شکست است. تازه آن زمان باید بیندیشیم که سیاست خارجی مقاومتی چیست و چگونه است!
  • این کارها، در صلاحیت «اندیشه سیاسی» است. اندیشه سیاسی مادر سیاست خارجی های بزرگ است. وقتی ما نظریه سالمی نداشته باشیم، هزاران سفر و دیدار و کنش و اقدام و عمل، موفق نیست. آیت الله جوادی آملی معتقد است که مشکلات ما بیشتر از کم نظری است تا کم عملی.

صلوا علی النبی و آله.

دیدگاهتان را بنویسید