اما اشفورد: هی، مت، اوضاع چطور است؟ از اروپا برگشتی؟
متیو کرونیگ: هنوز نه. در نشست دموکراسی کپنهاگ هستم و به سخنان ولادیمیر زلنسکی و باراک اوباما گوش می دهم. فکر می کنم برگزارکنندگان اشتباه کردند و من را به دستور کار اضافه کردند. امیدوارم جمعیت حوصله کنند و در طول پانل من بیرون نروند. اوضاع در واشنگتن و سایر نقاط جهان چگونه است؟
اما اشفورد: شاید شگفتانگیزترین پیشرفت این باشد که به نظر میرسد واشنگتن بالاخره فرصتی برای صحبت در مورد چیزی غیر از اروپا دارد. بحثها درباره عربستان سعودی و امارات متحده عربی، نارضایتی از قیمت بنزین، و پایگاه نظامی مخفی چین در کامبوج بوده.
متیو کرونیگ: قطعا بحث زیادی وجود دارد. آیا باید از خاورمیانه شروع کنیم؟ ما نه تنها در مورد سیاست جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در قبال شرکای خلیج فارس، بحث های داغ داریم، بلکه ایران به داشتن بمب نیز نزدیک تر است. و البته این چیزها به هم مرتبط هستند. کمی بیشتر توضیح میدهید؟
اما اشفورد: بله تازه به بحث تامین بودجه اتاقهای فکر واشنگتن توسط کشورهای خلیج فارس اشاره نکردی. اما در حوزه سیاست خارجی، اول اینکه رئیس جمهور ظاهراً قصد دارد برای دیدار با محمد بن سلمان به عربستان سعودی سفر کند. این یک تغییر رادیکال برای بایدن خواهد بود، که آشکارا ولیعهد این کشور را به عنوان “منفور” توصیف کرده و قبلا از ملاقات با او خودداری کرده بود. شایعات حاکی از آن است که همه اینها به تمایل ناگهانی عربستان سعودی برای افزایش سقف تولید نفت اوپک مربوط می شود. اما من این توضیح را رضایت بخش نمی دانم. به هر حال، افزایشهایی که ما در مورد آن صحبت میکنیم کاملاً متوسط هستند: افزایش تقریباً ۶۴۸ هزار بشکهای در روز زمانی که شما در مورد جهانی صحبت میکنید که تقریباً ۱۰۰ میلیون بشکه نفت در روز مصرف میکند، اصلا عدد بالایی نیست. بایدن اگر بخواهد میتواند با محمد بن سلمان ملاقات کند، اما قیمت بنزین را در داخل پایین نمیآورد. در واقع، با برداشته شدن قرنطینه کرونا در چین، و کاهش بیشتر عرضه روسیه، تعجب آور نیست که قیمت نفت پس اعلامیه اوپک در واقع افزایش و نه کاهش یافت.
متیو کرونیگ: خوشحالم که تغییر سیاست بایدن را در این مورد می بینم. سیاست او در قبال خلیج فارس از همان ابتدا نادرست بود. همانطور که خوانندگان ما میدانند، من طرفدار همسویی با دوستان دموکرات و درهم شکستن رقبای خودکامه هستم، اما اینکه در مورد خودکامههای دوست چه باید کرد مشکل سختتری است. مطمئناً، کشورهای حاشیه خلیج فارس نیاز به بهبود حقوق بشر دارند، اما آنها از امنیت و منافع اقتصادی ایالات متحده حمایت می کنند و منزوی کردن آنها اشتباه بود. من در پاییز گذشته در خلیج بودم و تصور این نبود که واشنگتن منطقه را رها میکند، بلکه میگفتند دیگر آن را ترک کرده است. روسیه و چین از خلاء قدرت درک شده استفاده کردند و کشورهای حاشیه خلیج فارس روابط اقتصادی، فناوری و امنیتی خود را با این دشمنان ایالات متحده افزایش دادند. حتی گزارش هایی وجود داشت مبنی بر اینکه امارات به پکن اجازه ساخت یک پایگاه دریایی را داده بود اما واشنگتن وارد عمل شده و از اجرایی شدن آن جلوگیری کرد. شاید خیلی دیر باشد، اما خوشحالم که می بینم بایدن مسیر خود را معکوس کرده و تلاش می کند تا نفوذ ایالات متحده را در این منطقه مهم ژئوپلیتیکی حفظ کند.
اما اشفورد: اگر امارات متحده عربی از امنیت و منافع اقتصادی ایالات متحده حمایت می کند، پس چرا به چین اجازه می دهد تا یک پایگاه دریایی بسازد؟ من این را دلیل قانع کننده ای نمی دانم. در سالهای اخیر، کشورهای خلیجفارس اهداف سیاست خارجی را دنبال کردهاند که اغلب عمیقاً با منافع خود واشنگتن در تضاد است – برای مثال، حمایت مالی از افراطگرایان در سوریه – و روابط اقتصادی خود را با کشورهای آسیایی به طرز چشمگیری افزایش دادهاند. در واقع، بیشتر نفت این کشورها اکنون به سمت شرق به سمت آسیا می رود، نه غرب به سمت اروپا یا آمریکا. منافع امنیتی و اقتصادی این کشورها و منافع ایالات متحده مدتی است که متفاوت بوده است. به همین دلیل است که تغییر ناگهانی تیم بایدن در منطقه را گیج کننده می دانم. این فقط پیشنهادات عربستان سعودی نیست (که در آن سعودیها چیزی را که به شدت میخواهند به دست میآورند و آمریکاییها چیزی به دست نمیآورند). این شایعات است که کاخ سفید در نظر دارد به امارات متحده عربی ضمانت امنیتی مانند متحدان ناتو ارائه دهد. واقعاً نمی دانیم بعد از آن چه خواهد شد، نمی دانیم که ایالات متحده چه مزایایی به دست خواهد آورد. آیا این یک تضمین امنیتی در برابر حمله ایران است؟ حمایت از کشورهای خلیج در جنگ یمن؟ قرار دادن آنها زیر چتر هسته ای آمریکا؟ ما به سادگی نمی دانیم، و اینها سوالات بی اهمیتی نیستند!
متیو کرونیگ: ایالات متحده از شراکت خود با کشورهای حاشیه خلیج فارس بهره زیادی می برد. پنتاگون چندین پایگاه نظامی بزرگ در منطقه دارد. واشنگتن با شرکای محلی برای مقابله با ایران و تروریسم همکاری می کند. ثبات در منطقه تضمین می کند که منابع انرژی به بازارهای جهانی جریان یابد، که برای ایالات متحده و اقتصاد جهانی خوب است. همانطور که بهتر از هرکسی می دانید، بازارهای انرژی جهانی هستند. صادرات انرژی خلیج فارس به آسیا به متحدان آمریکا در منطقه کمک می کند. آنها همچنین به عرضه جهانی انرژی کمک می کنند و قیمت ها را در همه جا از جمله در ایالات متحده پایین نگه می دارند.
اما اشفورد: حق با شماست که کشورهای خلیج فارس به بازارهای جهانی انرژی کمک می کنند و در نتیجه قیمت ها را پایین نگه می دارند. آمریکا ممکن است به طور فزاینده ای بتواند برای حفظ امنیت انرژی خود به تولید نفت و گاز داخلی تکیه کند و حتی صادرکننده در حال رشد نفت و گاز است. فقط به تأثیر احتمالی آتش سوزی پایانه گاز طبیعی مایع در تگزاس در این هفته نگاه کنید که باعث افزایش شدید قیمت گاز اروپا شد. اما به عنوان بخشی از این بازارهای جهانی، آمریکایی ها نیز مشمول قیمت گذاری بین المللی هستند. این بدان معناست که کمبود عرضه در جاهای دیگر همچنان باعث ایجاد اختلال در قیمتهای داخلی می شود. کشورهای حاشیه خلیج فارس انگیزههای قوی برای حفظ جریان تولید و انتقال آن به بازار دارند. چینی ها و هندی ها هم مشتریان بزرگتر این بازار هستند. با این حال، تا کنون، سعودیها و اماراتیها مایل نبودهاند که واقعاً برای کمک به غرب با اختلالات بازار نفت ناشی از جنگ مسکو در اوکراین همراهی کنند. در عوض، آنها به همکاری با روسیه از طریق اوپک پلاس ادامه دادند.
متیو کرونیگ: دقیقا. چرا باید کمک کنند، در حالی که بایدن به آنها لگد می زند؟ سلف او، دونالد ترامپ، شرکای سنتی آمریکا در منطقه را پذیرفت و این کار صلح اعراب و اسرائیل (در قالب توافقنامه ابراهیم) را به همراه داشت. بایدن آنها را نادیده گرفت و تحقیر کرد و آنها را مستقیماً در آغوش ولادیمیر پوتین و شی جین پینگ هل داد. شما نمی توانید کشورهای منطقه را به خاطر منافع خود سرزنش کنید، و اگر واشنگتن در کنار آنها نباشد، باید به جای دیگری نگاه کنند. بهترین کار آن است که واشنگتن شرکای خود در خاورمیانه را در آغوش بگیرد، حتی در حالی که آنها را پشت درهای بسته بر سر حقوق بشر تحت فشار قرار می دهد. خوشحالم که بالاخره بایدن این درس را آموخت – حتی اگر کمی دیر باشد.
اما اشفورد: من آنقدرها مشتاق نیستم که ولیعهد استخوانبرها را در آغوش بگیرم. ممکن است از شنیدن بحث حقوق بشر در اینجا، تعجب کنید، اما فکر نمیکنم بیاهمیت باشد. زمانی که هیچکدام از منافع عمده ایالات متحده در خطر نیست، باید نگرانی های حقوق بشر را در نظر بگیرد و رفتار بایدن با محمد بن سلمان با توجه به جنایات وی و با توجه به کاهش اهمیت عربستان سعودی برای هدایت منافع ایالات متحده مناسب بوده است. در واقع، مهم است که به خاطر داشته باشید که بسیاری از دلایلی که برای حفظ این مشارکتها ذکر میکنید – مانند آن پایگاههای نظامی بزرگ – در درجه اول وجود دارد تا آمریکا بتواند به حفاظت از کشورهای خلیجفارس کمک کند. منطق دایره ای است و در حالی که من به ویژه نمی خواهم چینی ها را به عنوان قدرت مسلط در خاورمیانه ببینم، در حال حاضر به آن نقطه نزدیک نیستیم. در عوض، ایالات متحده بیش از حد به منطقه از نظر نظامی متعهد است، در حالی که چینی ها و روس ها از مزایای اقتصادی آن بهرهمند می شوند. این کشتیها و هواپیماهای آمریکایی هستند که به حفظ آزادی دریانوردی برای حمل و نقل نفت کمک میکنند، در حالیکه ۶۵ درصد از کل نفت خلیج فارس به آسیا میرود. حتی ترامپ این مشکل را به وضوح دید.
متیو کرونیگ: من مخالفم. بله، کشورهای حاشیه خلیج فارس از حضور نظامی ایالات متحده سود می برند، اما واشنگتن نیز از آن بهره میبرد. خاورمیانه در مرکز قرار دارد. وجود نیروها در آنجا به پنتاگون اجازه می دهد تا ایران را مهار کند، عملیات ضد تروریستی را در منطقه انجام دهد و بازارهای انرژی را تثبیت کند. همچنین به ایالات متحده اجازه می دهد تا قدرت خود را در سطح جهانی نشان دهد. برای مثال، بیشتر نیروهای نظامی ایالات متحده در افغانستان از طریق پایگاه های خلیج فارس به این سو و آن سو میرفتند. در حالی که من فکر می کنم واشنگتن باید بخشی از موقعیت نیروی خود را از خاورمیانه به اقیانوس هند و اقیانوس آرام تغییر دهد، باید حضور چشمگیرش را حفظ کند، به ویژه اگر ایران به سلاح های هسته ای دست یابد، که ظاهرا دارد به امری اجتناب ناپذیر تبدیل میشود.