آلن پیکاس در روزنامه اسرائیلی هاآرتص نوشت: طبیعتاً تصمیم اتحادیه اروپا برای ممنوعیت بخشی از واردات نفت خام از روسیه تا پایان سال جاری میلادی از دریچه تحریمها در چارچوب جنگ اوکراین دیده و تحلیل میشود. این تحریم بزرگ هم عواقب اقتصادی و هم سیاسی دارد و صد روز پیش کمتر کسی باور میکرد ایالات متحده بتواند اروپا را وادار به تأیید چنین تحریمی کند.
در ادامه این مطلب آمده است: روز دوشنبه، اتحادیه اروپا به توافقی دست یافت که تقریباً تمام واردات نفت روسیه از طریق دریا را ممنوع میکند. این به معنای کاهش ۶۶ درصد از کل واردات بلوک اروپایی است و سالانه میلیاردها دلار برای اقتصاد روسیه هزینه خواهد داشت، به علاوه مسکو از نظر لجستیکی قادر به انتقال مجدد نفت به بازارهای آسیایی نیست. اما در عین حال، پیامدهای این اقدام را باید از منظر دیگری نگریست: روابط ایالات متحده و عربستان – یا آنچه در واشنگتن اغلب به عنوان “معمای ایالات متحده و عربستان” از آن یاد میشود – و آنچه در حال حاضر در دستور کار ایالات متحده است. آیا رئیس جمهور جو بایدن باید در هفتههای آینده به عربستان سعودی سفر کند؟
زمانی که تحریمهای سنگین علیه روسیه قبل از شروع حمله در ۲۴ فوریه ارائه شد و تحریمهای انرژی مورد بررسی قرار گرفت و سپس در هفتههای پس از شروع جنگ پیشنهاد اعمال آن مطرح شد، برداشت عمومی این بود که – با توجه به وابستگی اروپا به نفت و گاز روسیه، و به منظور جبران کمبودهای اجتناب ناپذیر – ممکن است ایالات متحده مجبور شود به کشورهای خلیج فارس متوسل شده و از آنها بخواهد که نفت مازاد تولید کنند تا در نهایت عرضه نفت روسیه رو به اتمام بگذارد. به عقیده تحلیلگران و ناظران آمریکایی، برای انجام این کار، بایدن باید نه صرفا به شکل اسمی، تایید محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان را به دست آورد.
اکنون، تصمیم اتحادیه اروپا همزمان شده با تلاش آمریکا برای بهبود روابط با عربستان سعودی، معضل این که آیا بایدن واقعاً باید به ریاض برود، تبدیل به جدالی جدی بین انبوه موافقان و مخالفان شده است. با این حال، ارزیابی منافع ایالات متحده تنها از طریق عامل فعلی نفت عربستان در زمینه اوکراین اشتباه است. روابط ایالات متحده و عربستان سعودی مدتی است که به دلایل و مسائل مختلف تیره شده است.
از زمانی که فرانکلین روزولت، رئیسجمهور ایالات متحده، عبدالعزیز بن سعود، پادشاه عربستان سعودی، در فوریه ۱۹۴۵، در کشتی کوئینسی ملاقات کردند، این روابط حول نفت و تحدید اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد. در سال ۱۹۷۳، عربستان سعودی «بایکوت نفتی» را به تلافی کمک ایالات متحده به اسرائیل در جنگ یوم کیپور آغاز کرد و از آن زمان روابط این دو کشور بین یک اتحاد استراتژیک تا پایینترین حد، یعنی بحرانهای طولانی و عمیق در نوسان بوده است.
چند سال بعد، یک اتحاد استراتژیک به دنبال تهاجم شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ و جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۱ ایجاد شد. رئیس جمهور جیمی کارتر حتی تا آنجا پیش رفت که اعلام کرد که هرگونه مداخله شوروی در خلیج فارس توسط ایالات متحده پاسخ خواهد گرفت. این آغاز “دکترین کارتر” و دوران نفت در برابر امنیت و تضمینهای ایالات متحده به سعودیها بود و حتی پس از پایان جنگ سرد با انحلال اتحاد جماهیر شوروی ادامه یافت.
همه چیز در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تغییر کرد. نه تنها اسامه بن لادن، رهبر القاعده، پسر یک تاجر ثروتمند سعودی بود، بلکه ۱۵ نفر از ۱۹ عامل حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر اتباع سعودی بودند. یک شبه، عربستان سعودی از یک متحد کلیدی و قابل اعتماد به یک خطر امنیتی تقریبا دائمی تبدیل شد.
ایالات متحده به مسائل داخلی پادشاهی سعودی علاقه مندتر شد: یک سیستم آموزشی که به رادیکالیزه شدن اسلام گرایان دامن میزد، دستگاه اطلاعاتی که نمیتوان به آن تکیه کرد و یک سیاست از خود راضی و فاسد “آمریکا از ما در برابر ایران دفاع خواهد کرد” – همه اینها در واشنگتن مورد بازبینی قرار گرفت.
باراک اوباما، رئیسجمهور وقت، چهار بار از عربستان سعودی بازدید و بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ شصت میلیارد دلار تسلیحات پیشرفته به سعودیها فروخت تا بتواند اتحاد با عربستان را حفظ و چین را محدود کند. با این حال، در اواخر دوره تصدی خود، زمانی که سعودیها با موضوع تعیینکننده سیاست خارجی او – توافق هستهای با ایران – مخالفت و علیه آن لابی کردند، او به ناسپاسی و بیاعتماد فزاینده آنها انتقاد کرد.
اوباما در مصاحبهای با مجله آتلانتیک گفت که عربستان باید یاد بگیرد که چگونه منطقه را با ایران به اشتراک بگذارد و هر دو کشور در دامن زدن به جنگهای نیابتی در سوریه، عراق و یمن مقصر هستند. اوباما سپس شکایت کرد که چندین متحد ایالات متحده در خلیج فارس (و در اروپا) مشتاق هستند ایالات متحده را به جنگها و درگیریهای فرقهای بکشانند که ربطی به منافع ایالات متحده ندارد.
برخلاف تصور عمومی، این دونالد ترامپ بود که از سیاست اوباما پیروی و به طور قابل توجهی این رابطه را خدشه دار کرد. او از رقص شمشیر که سعودیها برای او اجرا میکردند و از تمجیدهای غم انگیزشان، لذت میبرد. اما در سپتامبر ۲۰۱۹، پس از حمله به دو تأسیسات نفتی عربستان سعودی با ۲۵ پهپاد و موشک کروز، ترامپ گفت این مسئله به آمریکا ربطی ندارد: عربستان سعودی مسلح و آموزش دیده است، بنابراین باید بتواند با هر دو مورد حوثیها و ایران مقابله کند.
تقریباً در همان زمان، ایالات متحده به لطف اکتشافات ملی نفت شیل به استقلال انرژی دست یافته و به بزرگترین تولیدکننده نفت جهان (اما نه صادرکننده) تبدیل شد. نیاز به عربستان سعودی و اتحاد حیاتی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ ناپدید شد.
جو بایدن وارد میشود
بایدن در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری خود متعهد شد که محمد بن سلمان را به دلیل دست داشتن در قتل جمال خاشقجی، ستون نویس واشنگتن پست و مخالف سعودی در اکتبر ۲۰۱۸، منزوی کند. بایدن در مقام رئیس جمهور اساساً روابط با سعودیها را مشروط به انزوای محمد بن سلمان کرده و معاملات عمده تسلیحاتی را متوقف کرد. ناگزیر، تیرگی روابط تشدید شد. از دید دولت بایدن، روابط با عربستان سعودی به دلیل ترکیبی از نقض غیرقابل تحمل حقوق بشر، شکستهای نظامی در یمن که انتقاد ایالات متحده را برانگیخت، موضع ناسازگار و غیر مفید در مورد چشم انداز تجدید توافق هستهای ایران، تیره شد.
در سال ۲۰۲۰، در اوج همهگیری کرونا و کاهش شدید تقاضا، عربستان سعودی در تلاش برای محدود کردن سود شرکتهای نفتی ایالات متحده، بازارها را با نفت پر کرد. اشباع بازار ۴۰ میلیون بشکه ای، قیمت را البته به طور موقت به صفر رساند و حتی در یک نقطه واقعا قیمت منفی شد.
میرسیم به حمله روسیه به اوکراین و کمبود نفت که به افزایش قیمتها به ۱۲۰ دلار در هر بشکه کمک کرد. تنها در ماه آوریل، عربستان سعودی ۳۰ میلیارد دلار یا یک میلیارد دلار در روز درآمد نفتی داشته است. زمانی که سعودیها علناً درخواستهای آمریکا برای افزایش تولید نفت برای کاهش اتکای اروپا به روسیه را رد کردند، ۳۵ دموکرات در کنگره نامهای شدید به بایدن نوشتند و خواستار «تعدیل مجدد» روابط آمریکا و عربستان شدند.
اگرچه ایالات متحده میدانست که تولید نفت عربستان تنها میتواند حدود ۵۰۰ هزار بشکه در روز افزایش یافته و ظرفیت پالایش غرب نمیتواند مقدار بیشتری از واردات را پالایش کند، تصور غالب این بود باید با عربستان سعودی تعامل کرد. ایالات متحده به تدریج و به طور آزمایشی روند نزدیک شدن به سعودیها را آغاز کرد: ویلیام برنز، رئیس سیا، در ماه آوریل با ولیعهد محمد در جده دیدار کرد، آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه در اوایل ماه جاری میزبان خالد بن سلمان معاون وزیر دفاع عربستان بود تغییر نگرش آمریکا همچنان ادامه دارد.
در بررسی سفر رییس جمهور به ریاض، هرچند مزایای ملموسی برای آن متصور نیست، اما لیست بلندی در حمایت از انجام آن وجود دارد:
* آتش بس یمن که ایالات متحده به دنبال آن بود، هنوز پابرجاست.
* نفوذ منطقهای سعودیها با بهبود روابط با مصر و ترکیه افزایش یافته است.
* حتی اعلام قصد عربستان برای افزایش تولید، علیرغم توافق اوپک پلاس در سال ۲۰۱۶ درباره سقف تولید، به کاهش قیمتها کمک خواهد کرد.
* نگرانیهای عربستان سعودی در مورد توافق احتمالی هستهای با ایران برطرف خواهد شد.
* متحدان را، حتی آنها که با کارت چین بازی میکنند، از خود دور نکنیم
البته لیست مضرات سفر بایدن هم چندان کوتاه نیست:
* برای بیش از ۷۰ سال، ایالات متحده متحد قابل اعتماد سعودی بوده، نه برعکس. سعودیها به آمریکاییها نیاز دارند نه برعکس.
* محمد بن سلمان نباید به خاطر نقشش در قتل خاشقجی تشویق شود. ایالات متحده نباید پس از موفقیت در رویارویی با روسیه، مضطرب یا پشیمان دیده شود.
* عربستان سعودی نمیتواند آنچه که ایالات متحده به آن نیاز دارد یعنی نفت را ارائه دهد. چه دلیل فنی باشد چه سیاسی، نمیتوان به هدف دست یافت. یعنی هیچ مزیت ملموسی برای چنین سفری وجود ندارد.
* عربستان به بازی با کارت چین ادامه خواهد داد.
این بنبست ما را به یک فرمول شگفتانگیز هدایت میکند: تنها عاملی که میتواند روابط ایالات متحده و عربستان را در این مرحله اصلاح کند، بله، اسرائیل است. آمریکاییها میتوانند از جاهطلبیهای اسرائیل برای عادیسازی با عربستان سعودی و ترس سعودیها از ایران بهعنوان چارچوبی عالی برای توجیه مجدد روابط استفاده کنند. ممکن است سعودیها نسبت به روابط با اسرائیل کمتر مشتاق باشند تا برعکس، اما این تداخل منافع و شرایط ممکن است پایههای یک اتحاد منطقهای جدید را فراهم کند.