چرا تجاوزات اردوغان تمامی ندارد؟

اگرچه جنگ اوکراین در ابعاد مختلف بر نظم جهانی اثرگذار بوده است اما به نظر می‌رسد خاورمیانه بیش از سایر مناطق دنیا به شکل مستقیمی متأثر از تبعات این جنگ شده است. ارتش روسیه با کلیدزدن خروج از پایگاه‌های سوریه بافت نظامی و امنیتی این کشور را به‌شدت متلاطم می‌کند. به‌ویژه که جایگزین‌شدن ایران و نیروهای همسو با تهران به‌جای روس‌ها حساسیت جدی برای دیگر رقبا ایجاد کرده بود. از یک طرف تشدید نگرانی‌های امنیتی اسرائیل را شاهد بودیم که به دور جدید حملات موشکی و هوایی علیه سوریه منجر شد و در کنار آن از یکشنبه هفته جاری ترکیه هم از عملیات جدید ارتش خود در شمال سوریه خبر داد؛ عملیاتی که به نظر می‌رسد با هدف تصرف شهر حلب صورت گیرد. بنابراین بسیاری معتقدند که با خروج روسیه از سوریه و تغییر بافت نظامی و امنیتی عملا امکان تقابل، رویارویی و درگیری‌ها بین بازیگران خُرد و کلان در سوریه افزایش پیدا خواهد کرد. پیرو این نکته احتمال تنش ناخواسته بین تهران و آنکارا چندان دور از ذهن نیست. از این رو در گفت‌وگویی با علی‌اکبر فرازی به بررسی احتمال درگیری بین ایران و ترکیه در سوریه پرداخته شود. اما مسئله مهم‌تری که سعی شده در این مصاحبه مورد واکاوی قرار گیرد، این است که آیا به باور سفیر پیشین ایران در رومانی، مجارستان و قبرس و کارشناس مسائل ناتو، با خروج روسیه از سوریه این کشور دوباره درگیر بحران جنگ داخلی خواهد شد؟

‌جنگ اوکراین سبب شد که روسیه برای تمرکز بیشتر عملا دست به تغییر آرایش نظامی خود در سایر مناطق جهان بزند. به همین دلیل خروج نظامیان روسیه از سوریه کلید خورده است. حال در سایه خلأ حضور روسیه دیگر بازیگران حاضر به دنبال بازتعریف نفوذ خود در سوریه هستند، کمااینکه ترکیه از یکشنبه هفته جاری عملیات جدید نظامی خود با هدف اشغال حلب را آغاز کرده است. حال به باور شما آیا کرملین با خروج ارتش روسیه و بر هم زدن معادلات امنیتی و دفاعی سوریه خواهان فشار به غرب و به‌خصوص آمریکاست یا به‌واقع شرایط کنونی بخشی از آثار و تبعات اجتناب‌ناپذیر خروج ارتش روسیه از سوریه به دلیل جنگ اوکراین است؟

تلفیقی از هر دو گزینه می‌تواند به تبیین هر‌چه بهتر اوضاع این روزهای سوریه کمک کند. چون واقعیت امر آن است که روسیه در شرایط کنونی خود را درگیر جدی جنگ اوکراین در همه ابعاد می‌بیند، چه در حوزه نظامی، امنیتی و دفاعی و چه در حوزه سیاسی، دیپلماتیک و به‌خصوص مسئله تحریم‌ها و اقتصاد. بنابراین روسیه خود را گرفتار در باتلاق اوکراین می‌بیند که به این زودی‌ها از آن خلاص نمی‌شود. پس خواه‌ناخواه باید دست به یک باز‌تعریف در آرایش نظامی خود در سایر مناطق جهان مانند سوریه و قفقاز بزند؛‌ همچنان که مجبور شده است ساختار سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری خود را هم بعد از جنگ اوکراین با منطق جنگی دستخوش تغییر کند. در نتیجه خروج ارتش روسیه از سوریه امری اجتناب‌ناپذیر جلوه می‌کند. درعین‌حال به نظر می‌رسد روس‌ها با خروج معنادار خود از سوریه سعی می‌کنند که موازنه امنیتی، نظامی و دفاعی در سوریه را تغییر دهند یا به عبارت دیگر بافت امنیتی و دفاعی کنونی سوریه را دستخوش تغییر کنند.

‌ با چه هدفی؟

با این هدف که شرایط منطقه در تقابل با منافع آمریکا قرار بگیرد و واشنگتن تمرکز خود را از جنگ اوکراین بردارد.

‌ روسیه در این امر موفق خواهد بود؟

اینکه نقشه روسیه برای برهم‌زدن موازنه دفاعی، امنیتی و نظامی در سوریه با هدف فشار بر آمریکا تا چه اندازه موفق خواهد شد، به عوامل متعددی بستگی دارد اما همان‌گونه که قبلا اشاره شد و بازهم تأکید می‌کنم، روسیه به معنای واقعی کلمه در باتلاق جنگ اوکراین گرفتار شده است؛ بنابراین به هر چیزی چنگ می‌زند تا بتواند خود را نجات دهد. پس روسیه با خروج از سوریه یک تیر در تاریکی می‌اندازد تا بتواند با برهم‌زدن بافت نظامی و امنیتی در سوریه فشار به آمریکا را هم کلید بزند که حداقل بخشی از تمرکز واشنگتن روی جنگ اوکراین کاهش پیدا کند.

‌ اما خروج روسیه از سوریه، چه بخشی از تبعات اجتناب‌ناپذیر جنگ اوکراین باشد و چه برنامه کرملین برای فشار به آمریکا از طریق برهم‌زدن موازنه امنیتی در سوریه، شرایطی را شکل داده است که کشورهایی مانند ترکیه هم دست به تغییر و بازتعریف نفوذ خود ذیل افزایش حملات و تجاوزات در سوریه بزنند. پیرو این نکته، ترکیه از یکشنبه اشغال حلب را کلید زده است. آیا آنکارا موفق به این مهم خواهد شد؟

ترکیه در سال‌های اخیر به روشنی ثابت کرده است ابایی از پیگیری و اجرای سیاست تجاوزکارانه ندارد؛ چون یک حوزه نفوذ سیاسی و دیپلماتیک منطقه‌ای و جهانی را برای خود تعریف کرده است. در سایه این نفوذ هم تجاوز به سوریه و عراق را کلید زده است تا از یک سو نگرانی امنیتی خود را در قبال کردها رفع کند و از طرف دیگر در سایه نگاه نئوعثمانی‌گری، بخشی از عراق و سوریه را به خود ملحق کند.

‌ جامعه جهانی و حقوق بین‌الملل چنین اجازه‌ای به اردوغان می‌دهند؟

با توجه به آنکه در گذشته عملیات‌های ترکیه همچون شاخه زیتون به اشغال بخشی از خاک سوریه منجر شده است یا عملیات‌های آنکارا به نام مبارزه با پ‌ک‌ک سبب شده بخشی از شمال عراق و اقلیم کردستان تحت اشغال ارتش ترکیه قرار بگیرد، احتمال اشغال حلب نیز چندان دور از ذهن نیست؛ به‌خصوص آنکه دیگر نیروی حائل بین ترکیه و جمهوری اسلامی ایران در سوریه وجود ندارد.

‌ منظورتان روسیه است؟

دقیقا. ببینید روسیه بعد از شکست داعش نوعی موازنه امنیتی، نظامی و دفاعی در سوریه را بر اساس منافع خود در دستور کار قرار داده بود. به همین دلیل از یک طرف موازنه‌ای نظامی بین ایران و ترکیه را پی می‌گرفت و از طرف دیگر مشابه همین شیوه را برای تهران مقابل تل‌آویو داشت. اما اکنون به واسطه تداوم و تشدید جنگ اوکراین و سایه سنگین بحران اقتصادی، تحلیل توان نظامی و‌‌… که سبب شده روسیه به ناچار سوریه را تخلیه کند، خواه‌ناخواه موازنه امنیتی به هم خواهد خورد.

‌ با این تفاسیر شما سناریوی جنگ یا تنش ناخواسته بین ایران و ترکیه در سوریه را محتمل می‌دانید؟

قطعا چنین است. به هر حال ترکیه برای رسیدن به منافع خود، هیچ خط قرمزی نمی‌شناسد؛ به‌خصوص در برهه‌هایی ارتش ترکیه حمله به نیروها و مواضع ایران را عملیاتی کرد و تلفاتی را هم روی دست ایران گذاشت. بنابراین آنکارا بر سر منافع خود، نه تعارفی با تهران و هیچ کشور دیگری دارد و نه به واسطه فشار نظم جهانی و حقوق بین‌الملل، سلسله تجاوزات خود را به سوریه و عراق کنار خواهد گذاشت یا بخش‌های اشغال‌شده این دو کشور را تخلیه خواهد کرد.

‌ اردوغان در برهه‌ای عملا حکومت بشار اسد را به رسمیت شناخته بود، آیا تلاش برای اشغال حلب در تضاد با مواضع وی قرار ندارد؟

از مهم‌ترین شاخصه‌های سیاست خارجی ترکیه بعد از روی کار آمدن اردوغان در طول دو دهه گذشته، این بوده است که هیچ خط سیر ثابت و منطقی‌ای در دیپلماسی ترکیه وجود ندارد. ما همیشه نوعی شتاب‌زدگی، بی‌برنامگی، اقدامات لحظه‌ای و تصمیمات یک‌شبه را در سیاست خارجی ترکیه، چه در ابعاد منطقه‌ای و چه در مسائل بین‌الملل شاهد بوده‌ایم. این سیاست بی‌برنامه و شتاب‌زده اردوغان در مسئله جنگ سوریه به‌شدت خودنمایی می‌کرد؛ از یک طرف با حمایت از داعش، جبهه النصره، ارتش آزاد و‌… شرایطی را رقم زد که ناامنی و ترور به خود ترکیه رسید و بعد از آن ترک‌ها به ناچار به دنبال تغییر رفتار در قبال حمایت این گروه‌های تروریستی بودند. مضافا از یک طرف سقوط هواپیما و جنگنده روسیه و کشته‌شدن سفیر روسیه در آنکارا را شاهد بودیم، اما به دنبال آن دولت اردوغان برای حفظ روابط با مسکو، عملا در مسیر گسترش تعامل با مسکو برای جلوگیری از قطع روابط با روسیه گام برداشت. از طرف دیگر، علی‌رغم اقدامات مخرب، کارشکنانه و تجاوز آشکار ترکیه به خاک سوریه، اردوغان خود را به‌عنوان یکی از کشورهای دوست در کنار ایران و روسیه قرار داده است. بنابراین با یک وضعیت پیچیده، مبهم، متزلزل و به نوعی سردرگم در حوزه سیاست خارجی ترکیه، حداقل در قبال سوریه مواجه هستیم. از طرف دیگر، من معتقدم ترکیه هیچ‌گاه حکومت بشار اسد را به رسمیت نشناخته بود. شاید در مقاطعی مواضع دیپلماتیکی را در این خصوص مطرح کرده، اما این مواضع از سر ناچاری بوده است. بااین‌حال، اکنون که شرایط و فضا در سوریه برای تقابل با حکومت بشار اسد شکل گرفته است، ترکیه از این فرصت نهایت استفاده را خواهد برد. به همین دلیل من معتقدم احتمال درگیری بین ارتش ترکیه و ارتش سوریه به‌شدت جدی است و به دنبال آن تقابل احتمالی نیروهای ایرانی و ترکیه هم می‌تواند روی دهد.

‌ حال این تحولات میدانی چه تأثیری روی تحولات سیاسی و دیپلماتیک خواهد گذاشت. به‌خصوص آنکه بسیاری معتقد بودند محور آستانه تعیین‌کننده آینده سوریه خواهد بود؟

من همین‌جا به‌صراحت عنوان می‌کنم محور آستانه که از قبل هم شکست خورده بود، بعد از جنگ اوکراین از هم فرو پاشیده است.

‌ به چه دلیلی چنین باوری دارید؟

چون از یک طرف ترکیه بعد از جنگ اوکراین تقابل جدی با روسیه را در دستور کار قرار داده است و اکنون هم با خروج روس‌ها از سوریه به دنبال افزایش نفوذ و جایگاه خود در این کشور هستند؛ بنابراین ضدیت ترکیه با منافع روسیه و ایران اکنون به شکل جدی در سوریه خود را نشان داده است. از طرف دیگر روس‌ها هم با خروج از سوریه با هدف تمرکز بر جنگ اوکراین به‌خوبی نشان دادند که فعلا مسائل مناطق دیگر در اولویت سیاست خارجی، نظامی و دفاعی آنها قرار ندارد؛ کما‌اینکه مشابه همین وضعیت در قفقاز هم شکل گرفت و باعث شد که ترکیه و جمهوری آذربایجان هم نفوذ خود را در آنجا پررنگ‌تر کنند. پس محور آستانه دیگر وجود ندارد. البته به باور من محور آستانه قبل از جنگ اوکراین هم عملا توان لازم برای ترسیم آینده سوریه را نداشت؛ چون شدت اختلاف نظر روسیه، ترکیه و ایران در ابعاد مختلف سبب شده بود که این محور در یک شکنندگی کامل قرار بگیرد؛ بنابراین مطمئنم حتی اگر جنگ اوکراین هم شکل نمی‌گرفت، محور آستانه در سایه این فضای شکننده از هم فرو می‌پاشید. چون پیش‌تر به بشار اسد اشاره شد، جا دارد این را هم بگویم که یکی از مهم‌ترین اختلاف نظرها بین تهران و آنکارا بر سر تداوم حکومت بشار اسد بود. ترکیه و به‌خصوص شخص اردوغان یکی از جدی‌ترین مخالفان حکومت بشار اسد بوده و هستند. تا جایی که با وجود آنکه ما شاهد تعدیل مواضع کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مانند امارات متحده عربی درخصوص پذیرش حکومت بشار اسد هستیم و حتی رئیس‌جمهور سوریه سفری به امارات متحده عربی داشت که نشان می‌دهد جامعه عربی نوعی پذیرش حکومت بشار اسد را در دستور کار قرار داده است؛ اما ترکیه به دلایل متعدد هیچ‌گاه حکومت بشار اسد را قبول نکرده است و پذیرش دیپلماتیک بشار اسد و حکومتش جزء خطوط قرمز سیاست خارجی ترکیه در قبال سوریه است.

‌ در چنین شرایطی به باور شما سوریه‌ای که‌ خود را در دوران پساجنگ داخلی می‌دید و آماده بازسازی بود، اکنون باید شاهد دور جدید درگیری‌ها و شروع مجدد بحران جنگ داخلی باشد؟

باید دید که وضعیت در سوریه به چه سمتی پیش خواهد رفت و ترکیه برای رسیدن به منافع خود تا چه عمقی نفوذ خواهد کرد؟ به دنبالش آنکارا تا چه سطحی کدام نیروهای نیابتی خود مانند ارتش آزاد، جبهه النصره و سایر گروه‌های تروریستی را تحریک خواهد کرد؟ از طرف دیگر نباید سلسله تجاوزات اسرائیل را هم به خاک سوریه نادیده گرفت که بعد از خروج روسیه از سوریه و تشدید نگرانی‌های تل‌آ‌ویو در برابر تهران دو‌چندان شده است. ناگفته نماند که اتفاقا ترور روز یکشنبه عضو نیروی قدس سپاه در تهران هم بی‌ربط به این تحولات در سوریه نیست؛ اگرچه برخی معتقدند مسائل برجامی هم می‌تواند از دلایل دیگر این ترور باشد؛ اما تغییر بافت موقعیتی در سوریه هم تأثیرگذار است. در چنین شرایطی امکان دارد سایر نیروهای مسلح معارض با سوریه هم امکان احیای خود را پیدا کنند. در نتیجه به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان سناریوی از‌سرگیری جنگ داخلی در سوریه را چندان دور از ذهن دانست. خصوصا آنکه با وجود برگزاری چند دوره انتخابات ریاست‌جمهوری هنوز هم  بخشی از جامعه سوریه با حکومت و ریاست‌جمهوری بشار اسد به شکل جدی زاویه دارند.

دیدگاهتان را بنویسید