ما و مساله‌ای به نام «سلبریتی‌»

علی کریمی یک ویدئو توییت کرد که در آن، سگ‌ها دارند مرغ‌های تلنبارشده را می‌خورند و یک هشتگ «نخریم» هم زد یعنی مردم را تشویق کرد که مرغ نخرند تا مرغدار و مرغ‌فروش یا قیمت را پایین بیاورند یا مجبور شوند مرغ گندیده را بریزند جلوی سگ. چند روز پیش از آن هم با ادبیاتی عجیب، کل‌کل اینستاگرامی با کاربری داشت که ظاهرا موافق آزادسازی قیمت‌ها بود.

وریا غفوری هم در مصاحبه‌ای تصویری اظهاراتی درباره وضعیت اقتصادی مردم داشت و البته نه ابتدا به ساکن بلکه در پاسخ به پرسش یک خبرنگار، گفت که وقتی وضعیت مردم را می‌بیند که با این همه بدبختی بلیط می‌خرند و می‌آیند تا بازی فوتبال را تماشا کنند بغض گلویش را می‌گیرد و سپس گفت نمی‌دانم مسئولان شرمنده نمی‌شوند؟

از طرفی پرویز پرستویی در نامه‌ای اینستاگرامی به رهبر انقلاب با یادآوری آنچه بر او در سفرش به آمریکا گذشته بود، گریزی به وضعیت معیشتی مردم زد و در آخر هم نوشت «حکم رفاه مردم را با خون من امضا کنید».

اصغر فرهادی هم که در جشنواره کن بعنوان داور حضور داشت، اظهار کرد: خوشحالی‌ام از داوری در جشنواره کن عمیق نیست و با توجه به تمام‌شدن طاقت مردم در اثر مشکلات اقتصادی، بسیاری از ایرانی‌ها اصلا نمی‌توانند واقعا خوشحال باشند.

وجه اشتراک این چهار نفر، سلبریتی‌بودن است و البته این دو فوتبالیست و دو سینماگر، از نظر سطح دانش و روحیات و سوابق و میزان محبوبیت بسیار با هم متفاوتند.

فارغ از درست و غلط‌بودن اصل مرجعیت سلبریتی‌ها در جوامع که بحثی جداگانه می‌طلبد، یک سوال کلی مطرح است و آن اینکه آیا اساسا ورزشکار و خواننده و بازیگر مشهور، مجاز به اظهارنظر درباره همه موضوعات هستند؟ پاسخ به این سوال قطعا منفی است چون سلبریتی‌ها مانند سایر افراد جامعه طبعا در همه امور تخصص ندارند و دقیقا به همین دلیل، همه افراد جامعه هم نباید در امر ورزش و هنر و هر تخصص دیگری که نسبت به آن اشرافی ندارند، اظهارنظر کنند. سلبریتی به دلیل اعتباری که از شهرت برخاسته از توجه مردم کسب کرده بی‌تردید مسئولیت اجتماعی دارد اما این مسئولیت اجتماعی را باید در حیطه تخصص خود ایفا کند و از رهگذر فعالیتی که بابت آن شهرت دارد، بر مبنای خیر عمومی اقدام کند. مثلا اصغر فرهادی می‌تواند در راستای دفاع از مطالبات مردم، اثری سینمایی خلق کند یا ورزشکاری مثل علی کریمی می‌تواند بخشی از درآمد خود را برای کمک به هر قشر نیازمندی که صلاح می‌داند صرف کند که احتمالا این کار را هم می‌کند و بسیار هم تحسین‌برانگیز است. از سوی دیگر، چهره‌های مشهور می‌توانند مروج فرهنگ صحیح در هر زمینه‌ای باشند. مثلا وریا غفوری ظاهرا فوتبالیست اهل مطالعه‌ای است. او می‌تواند صدها هزار یا شاید هم میلیون‌ها نوجوان و جوانی را که هوادار و طرفدار او هستند، به کتابخوانی تشویق کند. پرویز پرستویی می‌تواند از طریق پیگیری وضع معیشتی پیشکسوتان عرصه بازیگری، صدای این قشر باشد و هیچکس هم نه تنها ایرادی به او نمی‌گیرد که خیلی هم بابت این کار برای او احترام قائل است.

اما سوال جزئی‌تر درباره محتوای هر کدام از این موضع‌گیری‌هاست. مثلا سوال از آقای کریمی این است که مگر مرغدار و مرغ‌فروش از خارج یا فضا آمده‌اند که مردم را با نخریدن مرغ تشویق به مبارزه با آنان می‌کنید و اساسا بر مبنای تسلط بر کدام نظریه و مکتب اقتصادی یا مطالعه و پژوهش به این نتیجه رسیده‌اید که گرانی، محصول خریدن است و نخریدن، موجب ارزانی است؟ سوال از آقای غفوری این است که مگر شما اطلاعی از جزئیات اصلاحات اقتصادی و الزامات و ضرورت‌های آن دارید که مسئولان را شایسته شرمندگی می‌دانید و مگر اساسا گرانی و مشکلات معیشتی، پدیده امروز و دیروز کشور است که الان در بحبوحه برخی اعتراضات که یک کلمه از جانب یک چهره می‌تواند آثار مثبت یا منفی وسیعی داشته باشد، بغض گلویتان را می‌فشارد؟ سوال از آقای پرستویی این است که دقیقا با چه مقدماتی به این جمع‌بندی رسیده‌اید که مانع رفاه مملکت هستید و حالا با ریختن خونتان، رفاه برقرار می‌شود؟ سوال از آقای فرهادی این است که مخاطب شما در جشنواره کن، دقیقا چه کسی بوده است چون بعید است که شرکت‌کنندگان این جشنواره سینمایی، دخالتی در قیمت مرغ و تخم مرغ و ماکارونی و روغن در ایران داشته باشند و خوشحالی یا بدحالی مردم ایران برایشان اهمیت چندانی داشته باشد؛ در حالی که می‌شد از این تریبون بین‌المللی زبان به اعتراض علیه تحریم‌های ظالمانه گشود و اتفاقا مخاطبان شما در کن، شاید فهم دقیق‌تری نسبت به این مقوله داشتند و لااقل با شما همراهی می‌کردند.

اما سوال مهم‌تر این است که حالا با این اظهارنظرها دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ دولت و مجلس و نهادهای تصمیم‌گیر پس از این اظهارات، همگی به اتفاق آرا گفتند به حرمت دریبل‌های تماشایی علی‌آقای کریمی و سخنان آتشین آقا وریا غفوری و بازی درخشان آقا پرویز پرستویی و پایان باز فیلم‌های اسکارپسند اصغر آقای فرهادی، از فردا قیمت‌ها را به نرخ پیش از آزادسازی برگردانیم و بیخیال اصلاح نظام پرداخت یارانه‌ها شویم؟ واقعا بجز چند روز بحث در فضای مجازی و تهییج کاذب احساسات عمومی و جمع‌کردن لایک و احسنت و استوری و پست و توییت، این اظهارات چه عایدی دیگری برای مردم داشت؟ تازه این افراد، سلبریتی‌های اصطلاحا شناسنامه‌دار هستند و جایگاهشان کاملا متفاوت از اینفلوئنسرها و بلاگرها و شاخ‌های مجازی‌ است که هر کدام پرچمی را بلند کرده‌اند و معلوم نیست از کجا آمده‌اند و قرار است به کجا بروند.

البته این چهار سلبریتی موضوع این نوشتار قرار گرفتند چون بتازگی اظهارنظر کرده‌اند وگرنه فضای رسانه‌ای و مجازی و حقیقی ما پر از اظهارنظرهای بی‌ربط آدم‌های بی‌ربط است؛ از سیاستمدار و روحانی و پزشک و وکیل بگیرید تا مسئول و غیرمسئول. منتها بحث بر سر این است که ولو به غلط، دایره تاثیر و نفوذ رفتار و گفتار و سبک زندگی سلبریتی‌ها بر افکار عمومی نه فقط در ایران که در همه جای دنیا، بسیار گسترده‌تر از اقشار و اصناف دیگر است و گاه، این اظهارنظرها به ایجاد شکاف و قطبی‌سازی جامعه که نتیجه آن تندشدن فضا به سبب برانگیختگی احساسات است، دامن می‌زند و آتش‌های کوچکی را روشن می‌کند که شعله‌هایش دامان همه را می‌گیرد.

از سوی دیگر، آسیبی که متوجه خود سلبریتی‌ها می‌شود این است که وقتی امروز در خصوص یک موضوع زبان به انتقاد باز می‌کنند و موضع می‌گیرند، دیگر همه از آنان انتظار دارند که در سایر موضوعات مطلوبشان نیز موضع بگیرند و اینجاست که آقا یا خانم سلبریتی در جامعه‌ای مثل جامعه ما که تا دلتان بخواهد سوژه انتقادی می‌توان در آن شکار کرد، باید کل فعالیت حرفه‌ای خود را تعطیل کند و مدام مشغول مصاحبه و پست و استوری‌گذاشتن و اظهارنظر باشد و قطعا همه سلیقه‌ها را هم نمی‌تواند راضی کند و آخر سر هم چیزی جز بد و بیراه نصیبش نمی‌شود.

پس منطقی‌تر این است که سلبریتی، یا موضوعات تخصصی را به اهلش بسپارد و صرفا در جایی که مطمئن است اظهارنظر یا فعالیتش دردی از جامعه دوا می‌کند اقدام به اظهارنظر و فعالیت کند یا فراموش نکند که اگر پا در مسیر کنشگری سیاسی و اجتماعی گذاشت، این راه بی‌نهایت است و دیگر نباید نگران منافع خود باشد.‌

دیدگاهتان را بنویسید