آینده تمدنی و اهمیت توجه به سن جامعه برای حکمرانان بالغ

سن جامعه ما چقدر است؟ آگاهی نسبت به سن یک جامعه برای برنامه‌ریزی دقیق و متناسب در فرایند بازسازی تمدنی یک ضرورت است. حکمران بالغ باید تأکید ویژه‌ای بر شناخت سن جامعه خود بر مبنای شناخت و تحلیل آدمیان آن داشته باشد. به این سخن سن و مرتبه جامعه را می‌توان از سن و مرتبه اشخاص جامعه به دست آورد. می‌توان مشابهت‌هایی میان فرد و رشد ذهنی و ذهنیتی‌اش و جامعه و تکامل روانی و اجتماعی‌اش به دست آورد. مالک بن نبی متفکر الجزایری در آثار خود سه دوره زمانی را ذیل این مهم آشکار می‌سازد:

. دوره شیء‌گرایی: اصالت دادن به ابزار و دست‌ساخته‌ها
. دوره شخص‌گرایی: اصالت دادن به آدمیان و قهرمان‌ها
. دوره‌ایده‌گرایی: اصالت دادن به ایده‌ها و مکاتب

او به دنبال این است تا نشان دهد همانند آدمی که مراحل حیات زیستی‌اش قابل تقسیم به سه مرحله رشد با مضمون شی گرایی، شخص گرایی و ایده گرایی است، جامعه‌ متشکل از انسان‌ها نیز در مقیاسی بزرگ‌تر و انباشته شده‌تر، چنین مراحلی دارد. بر همین پایه می‌توان گفت آن‌چنان‌که در مورد آدمی حکم به تحول ذهن و ذهنیت حسب شرایط داده می‌شود، جامعه نیز ذهن و ذهنیتی دارد که حسب قرار گرفتن در زمان‌ها و شرایط متأثر و ویژه زمانی، پذیرا و حامل تحولات ذهنی و ذهنیتی مختص خود است.

در اینجا البته مشکلی وجود دارد و آن ضعف توان بینایی و ادراک ذهن جامعه و اذهان افراد جامعه در رویت تحولات جامعه است. این یعنی آن‌گونه که فرد رشد و تکامل و بلوغ کودک انسانی در طی مراحل عمرش را می‌بیند، قادر به درک رشد و بلوغ و تکامل و یا درجا زدن و پسرفت جامعه نیست. روشن است که این موارد اخیر یعنی درجا زدن و پسرفت شامل ذهن آدمی نیز هست. آن‌چنان‌که افرادی ذهنشان در مرحله‌ای از عمر برای نمونه در مرحله حسی باقی می‌ماند و بسختی قادر به درک مسائل عقلی می‌شوند و یا قوه عقل و تحلیل ذهنیشان به‌اندازه‌ای که متناسب گذر زمان عمر اوست رشد نمی‌یابد. در مورد انسان بسادگی قابل تشخیص است اما اگر سازوکار لازم توسط حکمرانان فراهم نشده باشد در مورد جامعه نمی‌توان به سادگی سطح رشد و افول و تحول و تغییر را درک کرد؟ تحلیل این مقوله در مقیاس کلان‌تر وضعیت تحول تمدنی و شهرآیینی را آشکارتر خواهد کرد.

اگر همچنان به بررسی جامعه و آدمی بپردازیم، توجه به موضوعی می‌تواند بخش بزرگی از مسئله را برای ما حل کند: زمان و به دنبال آن مقیاس زمانی. اگر سخن بن نبی در مقایسه جامعه و انسان را پذیرا باشیم، طبیعتاً باید پذیرای این نکته نیز باشیم که انسان از این منظر جامعه کوچک و جامعه انسان بزرگ است. جامعه به عنوان انسان بزرگ مشخصاً وابسته‌هایش نیز بزرگ‌تر است و زمان یکی از این وابسته هاست. حال اگر به عمر فرد و عمر جامعه نگاه بیندازیم متوجه می‌شویم که بازه‌های تحول جامعه به نسبت فرد، بازه‌های کلانتری و طولانی‌تری است. اگر کودک انسانی زمان کمتری می‌خواهد تا به بلوغ و گذر از یک دوره از دوره‌های سه‌گانه برسد، جامعه اما نیازمند سپری کردن بازه‌های زمانی به مراتب بزرگ‌تر و چندبرابری است. این مقیاس زمانی طبیعتاً بر شیب تحولات نیز مؤثر است و در آرامش و گذر آرام‌تری از زمان از نقطه‌ای به نقطه‌ای دیگر متحول می‌شود. یک اقدام مهم در فرایند بازسازی تمدنی و درک وضعیت پیش روی یک جامعه با عنایت به چنین چالشی، انتقال داده‌های در حال تغییر جامعه به روی نمودار و تعیین ضریب تغییر تحولات جامعه و آنگاه قرار دادن آن نتایج در یک معادله است تا بدین طریق بتوان سن جامعه و نیازمندی‌های تحول جامعه را به دست آورد.

حال تلاشی که برای کاهش زمان در بازسازی تمدنی جامعه باید صورت بگیرد این است که انسان به عنوان عضو جامعه دوره‌های رشد را سریع‌تر طی کند و در بازه‌ای کوتاه‌تر به مرحله ایده‌گرایی برسد. این امر آنگاه شدنی است که نقش پذیری و شخصیت پذیری اجتماعی و سپس تمدنی در او ظهور سریعتری یابد. چرایی را باید در این جست که سن عقلی فرد و جامعه به سطح مسائل و دغدغه‌هایش بستگی دارد و نقش‌پذیری و شخصیت‌پذیری کمکی است برای افزایش این سن.

بر این اساس حکمران هوشمند و آگاه به زمان، مکلف است تا زمینه نقش‌پذیری و شخصیت‌پذیری اجتماعی و تمدنی را از سنین پایین‌ برای اعضای جامعه‌اش آغاز کند و این شدنی است مشروط بر اینکه اولا این حکمران ذهنیت کلان تمدن‌نگر داشته باشد و ثانیا و به دنبال آن حکمران قائل به جایگاه مردم در سیاست‌ورزی و جامعه‌داری باشد (مردمسالاری، مردمسالاری دینی).

درک تمدنی حکمرانِ بالغ را به این فهم می‌رساند که اصالت با رشد مردم و رشد انسان‌های جامعه است و باید برای آن مسیری فراهم سازد. آن قول مشهور امام موسی صدر که برای انسان گرد هم آمده‌ایم، بیانی روشن از این مهم است.

سوالی در اینجا و برای ما ایرانیان پیش می‌آید که حکمران ما چه ارزش و سازوکاری برای شناسایی سن جامعه‌ ما و سپس افزایش آن در نظر گرفته است؟ آیا حکمران ما برای وصول به چنین درکی، خود آموخته آنچه باید می‌آموخت یا حسب واقعه و رقابت در گودال حکمرانی افتاده است؟

دیدگاهتان را بنویسید