بریتانیا به تازگی شاهد برگزاری انتخابات شورایهای محلی و شهرداریها بوده است. در این راستا، بسیاری از ناظران و تحلیلگران بر این باور هستند که این انتخابات میتواند تصویری از میزان نارضایتی افکار عمومی از دولت و سیاستهای حزب محافظه کار و شخص بوریس جانسون، نخست وزیر کنونی بریتانیا ارائه کند.
به گزارش فرارو، بر اساس آخرین دادههای انتخاباتی، حزب محافظه کار به رهبری بوریس جانسون، در انتخابات مذکور، ۴۸۲ کرسی خود را در انگلستان، ولز و اسکاتلند از دست داده است. در این راستا، برخی پایگاههای رای کلیدی که به صورت سنتی در اختیار حزب محافظه کار بودند از جمله در وست مینستر (قلب سیاسی لندن)، از کنترل حزب مذکور خارج شده اند. مسالهای که عملا حاکی از یک شکست سنگین برای حزب محافظه کار و تا حدی نمایش قدرت برای احزابی نظیر کارگر و لیبرال دموکرات است.
در این راستا، این شکست که به زعم برخی کارشناسان و تحلیلگران، شکستی تاریخی و سنگین برای حزب محافظه کار قلمداد شده است، با واکنشهای گوناگونی نیز رو به رو شده و سوالهای مختلفی در مورد آن طرح و پرسیده میشود. به عنوان مثال، بسیاری این سوال را میپرسند که عمده دلایل این شکست برای بوریس جانسون و حزب محافظه کار چه بوده است؟ آیا شمارش معکوس خروج بوریس جانسون و حزب متبوعش از قدرت آغاز شده است؟ آیا اساسا آلترناتیو قدرتمندی جهت تصاحب جایگاه حزب محافظه کار به عنوان حزب حاکم بریتانیا و نخست وزیر کنونی این کشور یعنی بوریس جانسون وجود دارد؟ و اساسا اینکه آینده سیاسی بریتانیا در ادامه راه چگونه خواهد بود؟
فرارو در گفتگو با سید “وحید کریمی”، دکترای روابط بین الملل و کارشناس مسائل اروپا، به بررسی پرسشهای مذکور پرداخته است. مشروح گفتگو با سید وحید کریمی را در ادامه مطالعه فرمایید.
به تازگی انتخابات شوراهای محلی در بریتانیا برگزار شده و حزب محافظه کار این کشور به رهبری بوریس جانسون (نخست وزیر کنونی بریتانیا)، کرسیهای قابل توجهی را از دست داده است. مسالهای که موجب شده برخی ناظران و تحلیلگران این انتخابات را شکستی سنگین برای نخست وزیر این کشور و حزبش ارزیابی کنند. تحلیل شما از این مساله چیست؟
به نظر من آنچه اخیرا در چهارچوب انتخابات شوراهای محلی بریتانیا دیدیم، هم میتواند تحولی منفی و هم مثبت برای حزب محافظه کار این کشور و رهبر آن یعنی بوریس جانسون (نخست وزیر کنونی بریتانیا) باشد. به هر حال شکستی که حزب محافظه کار در انتخابات اخیر بریتانیا در از دست دادن بخش قابل ملاحظهای از کرسیهای تحت کنترل خود تجربه کرده، یک بعد منفی ماجرا برای آنها است. نه تنها در ولز و اسکاتلند بلکه در ایرلند شمالی نیز شاهد هستیم که “شین فین” به عنوان یک حزب جدایی طلب از انگلستان، توانسته پیروز انتخابات شود و بزرگترین حزب در قدرت در آن منطقه شود. با این حال، وجه مثبت مساله از این منظر است که اساسا خصلت رای دهندگان بریتانیایی اینگونه است که پس از آنکه دولت مستقر میشود، در انتخابات میان دورهای و یا هر انتخابات دیگری، آنها به حزب و یا احزاب مخالف رای میدهند تا به نوعی شرایط را جهت موازنه قوا و “تحت نظارت درآوردن قدرت از طریق قدرت” فراهم کنند. در این چهارچوب، امکان دارد که رای دهندگان بریتانیایی به صورت تاکتیکی رای داده باشند تا حزب محافظه کار، مغرور و سرمست و ناکارآمد نشود.
از منظری دیگری باید توجه داشت که نتیجه انتخابات اخیر شورایهای محلی در بریتانیا برای بوریس جانسون نیز، هم منفی و هم مثبت است. از این منظر که برخی نمایندگان پارلمان بریتانیا، جانسون را رهبری ضعیف خطاب کرده اند که نمیتواند اوضاع بریتانیا را به خوبی مدیریت و رهبری کند و در عین حال پیشتر نیز در مواردی مخصوصا در بحث پاندمی ویروس کرونا در پارلمان اقدام به دروغگویی کرده بود و اکنون تا حدی محبوبیت وی کاهش پیدا کرده، قاعدتا مسالهای منفی برای جانسون و حزب محاظفه کار است. با این حال، جانسون این شانس را دارد که، چون در ایرلند شمالی حزب “شین فین” به قدرت رسیده و آنها هم اساسا جمهوریخواه هستند (و البته حامی جدائی طلبی از بریتانیا هستند)، بسیاری معتقدند که بوریس جانسون و حزب محافظه کار باید در قدرت بمانند تا بتوانند آنها را کنترل و مدیریت کنند.
به طور کلی، میتوان تحولات اخیر بریتانیا را هم از چشم اندازی مثبت و هم منفی دید. البته که در این میان، حزب کارگر نیز آلترناتیو خوبی در شرایط کنونی برای حزب محافظه کار نیست و عملا بوریس جانسون و حزب محافظه کار این شانس را دارند که همچنان به تداوم حضور خود در قدرت امیدوار باشند.
به نظر شما تحولات جنگ اوکراین و تبعات اقتصادی که این بحران به ویژه از حیث تزریق تورم به بریتانیا در پی داشته، در تضعیف موقعیت حزب محافظه کار و شخص بوریس جانسون در انتخابات محلی بریتانیا تاثیرگذار بوده است؟
یکی از تفاوتهای دولت در کشورهای غربی با کشورهای شرقی در این است که در این دسته از کشورها نیز تورم و نارضایتی و اعتراض وجود دارد، با این حال، مسائل، حالتی خشن و توام با شورش و … به خود نمیگیرد، زیرا مردم آزادانه در جریان انتخابات، انتخاب کرده اند و در اولین فرصتی که پیش میآید، علیه همان دولتی که آن را انتخاب کرده اند و اکنون از آن ناراضی هستند، رای میدهند و زمینه را جهت خروج آن از قدرت فراهم میکنند. از این رو، بله، تحولات اخیر اروپا و به طور خاص حمله روسیه به اوکراین و متعاقبا تورم و گرانیهایی که بر اثر این جنگ ایجاد شده است نیز نقش قابل ملاحظهای را در ایجاد شرایط نه چندان مساعد در بریتانیا (از منظر اقتصادی) و متعاقبا تضعیف دولت بوریس جانسون نزد افکار عمومی بازی کرده است.
چشم انداز حکمروایی در بریتانیا را چطور میبینید؟ آیا یک روند پرتنش و آشوب در راه است یا دورهای از آرامش را با حضور حزبی در قدرت خواهیم دید که ثبات را تا حد زیادی در بریتانیا برقرار میکند؟
سیاست در بریتانیا همیشه با تنش و آشوب و سرو صدا و مسائل مختلف رسانهای همراه بوده است. این مساله ویژگی ذاتی سیاست و حکومت در بریتانیا است. به عنوان مثال، هر هفته، چهارشنبه ها، نخست وزیر باید به پارلمان بریتانیا برود و در مورد مسائل مختلف پاسخگو باشد که در این راستا، مناظرات بسیاری دیدنی نیز میان نخست وزیر و حزبش با گروهها و احزاب مخالف شکل میگیرد. حتی همین حالا هم در مطبوعات بریتانیایی شاهد مناظرات جدی و داغی در رد و یا تایید عملکرد بوریس جانسون و حزب محافظه کار هستیم. با این حال، همانطور که پیشتر گفتم، حزب کارگر در شرایط فعلی در مقایسه با حزب محافظه کار که در قدرت است، وضعیت به شدت ضعیفی دارد. این ضعف هم از حیث رهبری و هم برنامههای حزبی قابل مشاهده است.
به طور کلی من در شرایط کنونی، جدا از تحولات جنگ اوکراین و تاثیرات قابل توجه آن به ویژه از حیث اقتصادی بر دولت کنونی بریتانیا، معتقدم که اساسا حزب محافظه کار در شرایط کنونی، حزب قدرتمندی است و بوریس جانسون میتواند از شرایط بحرانی کنونی عبور کند. با این همه، حیات سیاسی وی تا حد زیادی به تصمیمات روسای ارشد حزب محافظه کار بستگی دارد. آنها اگر به این نتیجه برسند که بوریس جانسون باید برود، تردیدی نیست که او را راهی جز ترک قدرت ندارد. اما اگر، آنها از وی حمایت کنند، جانسون نیز در قدرت ابقا میشود، زیرا به صورت قانونی، فردی نظیر جانسون به مدت ۵ سال در قالب حزب خود میتواند در کرسی قدرت باقی بماند.
آیا آلترناتیو قدرتمندی نیز وجود دارد که در برابر حزب محافظه کار و شخص بوریس جانسون بتواند نظر افکار عمومی را به طور ویژه به سمت خود جلب کند؟
بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل بریتانیا معتقدند که مثلا اگر فردی نظیر “مارگارت تاچر” توانست نزدیک به ۱۱ سال در بریتانیا در قدرت باشد، این مساله تا حد زیادی ریشه در این مساله داشت که حزب مخالف وی ضعیف بود و اساسا آلترناتیو قدرتمندی جهت جایگزین شدن با وی وجود نداشت و کسی نبود که بتواند همچون تاچر در میان افکار عمومی وجاهت داشته باشد و اعتماد آنها را به سمت خود جلب کند. از این رو، یکی از شانسهای برخی نخست وزیران در بریتانیا نظیر همین بوریس جانسون این است که جبهه مخالف با آنها قدرت چندانی ندارد. از این منظر، این ضعف جبهه مقابل عملا راه را جهت تداوم حضورشان در قدرت فراهم میکند.
این مساله را جدای از بریتانیا، اخیرا در فرانسه و در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری این کشور نیز مشاهده کردیم. در این راستا، شاید “امانوئل مکرون” از آنچنان وزنی جهت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه برخوردار نباشد، اما رقیب وی یعنی “مارین لوپن”، فردی افراطی و نژاد پرست بود که عملا همین مساله موجب میشود تا بسیاری از فرانسویها از ترس وی، به مکرون رای دهند. شبیه به همین سیاست را در بریتانیا نیز شاهدیم. اکنون بریتانیایی ها، حزب کارگر و رهبر آن “کییر استامر” را اساسا در جایگاه و موقعیت رهبری نمیبینند. درست به همین دلیل است که شاید بسیاری بتوانند به بوریس جانسون و حزب وی حمله کنند، با این حال، چون آلترناتیو روشنی جهت جایگزینی آنها وجود ندارد، عملا تداوم حضورشان در قدرت به نوعی از شانس بالاتری برخوردار میشود.
در پایان آیا به نظر شما، بوریس جانسون در ادامه راه روزهای پر تنش تری را در مقایسه با وضعیت کنونی پیش رو خواهد داشت؟
بله در این رابطه شکی نداشته باشید. کافی است وضعیت کنونی بوریس جانسون و اوج گیری انتقادات از وی را با روزهای نخستین پیروزی اش در انتخابات بریتانیا و حضور در کرسی نخست وزیری مقایسه کنید. بدون تردید وضعیت کنونی وی به شدت متزلزلتر و بحرانیتر از ابتدای کار اوست. به طور خاص، دروغهایی که بوریس جانسون در بحث پاندمی ویروس کرونا، جلوی پارلمان بریتانیا گفت و عملا به شدیدتر شدن بحران در این کشور کمک کرد و در عین حال تحولات مرتبط با جنگ اوکراین که موجی از تورم را در بریتانیا ایجاد کرد، همگی آسیبهایی جدی را به وی و شخصیت سیاسی او وارد کردند.
البته که به نظر من، بوریس جانسون نخست وزیر ضعیفی است و اساسا در دست لابیهای قدرت در بریتانیا مُچاله شده است. در این چهارچوب، عملا بسیاری از وی باج گیری میکنند و به هیچ عنوان جانسون را نمیتوان نخست وزیر قَدرِ روزها و هفتههای ابتدایی کارش (به عنوان نخست وزیر بریتانیا) دانست. البته که اکنون هم بهانههای زیادی جهت خارج کردن وی از عرصه قدرت سیاسی بریتانیا وجود دارد. با این حال، همانطور که گفتم، بقای جانسون در قدرت، اولا به عملکرد خود او بستگی دارد و ثانیا، بستگی به تصمیماتی دارد که مقامهای ارشد حزب محافظه کار میگیرند که آیا همچنان میخواهند پشت سر بوریس جانسون بایستند و از وی حمایت کنند یا خیر، میخواهند او را از قدرت خلع کنند.