یکی از نکاتی که در مورد ارز ترجیحی مغفول میماند، اصل صورت مسئله است و معمولا به طور متواتر به جزئیات و حواشی آن پرداخته میشود. تمام این مطالبی که معمولا نقد میشود و دولت و کارشناسان پاسخ میدهند، فرع ماجرا است. اصل قصه این است که اگر در کشوری یارانهها به طور نادرست توزیع شود، آن کشور پیشرفت نخواهد کرد.
برای توضیح ماجرا، ابتدا از انرژی شروع میکنیم. کشوری مثل ایران را تصور کنید که انرژی ارزان و به طور یارانهای و مطلق توزیع میشود. فرض کنید یک نیسان آبی از ساری یک تن محصول کشاورزی را بار میزند و صاحب این خودرو با حمل و فروش این بار در تهران امورات زندگی خود را میگذراند. معنای این ماجرا این است که این اتفاق یک عملیات سود ده در اقتصاد ایران است. در حالی که درهیچ جای دنیا حمل بار برای مسافت بالای ۱۰۰ کیلومتر، با وسیلهای که یک تن بار حمل میکند مقرون به صرفه نیست و شما باید یک وسیله ۱۰ تنی و بیشتر داشته باشید. چرا این عمل در ایران، آن هم با ماشین پر مصرفی مانند نیسان سود ده است؟ پاسخ یک کلمه است: انرژی ارزان!
اینکه شما در جادههای ترکیه کشندههای با فناوری روز را مشاهده میکنید، ولی در جادههای ایران همچنان برخی کشندههای جنگ جهانی دوم هم تردد میکنند، خیلی به این ربطی ندارد که ترکیهایها از فناوریهای جدید بیشتر از ایرانیها خوششان میآید یا مثلا قدرت خرید ایرانیها پایینتر است؛ نه؛ این ماجرا کاملا در ارتباط با مقرون به صرفه بودن و توجیه پذیر بودن این عمل در اقتصاد ایران است.
همین مثال را میتوان برای کورههای آجر پزی که تا چند سال قبل در کشور فعال بودند هم تکرار کرد. تا همین سال ۱۳۸۹ آجرپزیها با استفاده از کوره فشاری و مصرف سوخت بسیار بالا در کشور فعال بودند، اما بعدتر یک اتفاق سادهتر توجیه اقتصادی پیدا کرد. آب و سیمان و ماسه بعد از مخلوط شدن زیر آفتاب خشک میشد و همان کارکرد آجر را داشت، اما توجیه اقتصادی خیلی بهتری نسبت به آن آجری داشت که با مصرف سوخت بسیار بالا، اما مفت و مجانی حاصل میشد.
۳ عامل مهم: استخدام نخبهها، ایجاد بهرهوری و استفاده از فناوری
کشوری مثل ایران که انرژی در آن بسیار ارزان است و یارانهها به طور سرشار برای مواد اولیه و کالاهای اساسی در نظر گرفته میشود، این سه کلمه ( نخبه، بهرهوری و فناوری) بیمعنی میشود. نه دولت، نه بخش خصوصی و نه صاحبان کسب و کار هیچ کدام به دنبال جذب نخبهها و ایجاد فناوری نخواهند بود، چرا که وضعیت فعلی با همان تکنولوژی هزار سال قبل در تولید نان، در فرآوری روغن، در حمل و نقل و … همچنان مقرون به صرفه است.
چرا این سه عامل در کشور ما اهمیت پایینی دارند؟ چون انرژی ارزان و یارانههای عجیب و غریب به تنهایی جای خالی این سه عامل را پر کرده است.
نکته مهمی که باید به آن دقت کرد این است که فلسفه هیچ کسب و کاری در دنیا این نیست که نخبههایی را به کار بگیرد یا بهرهوری را افزایش دهد، یا فناوری جدیدی را ایجاد کند. فلسفه تمام کسب و کارها، کارخانهها، تجار، کسبه، خدماتیها و … در دنیا این است که سود کنند.
اگر در کشوری یا جایی این سه عامل ( نخبه، بهرهوری و فناوری) اهمیت پیدا میکنند، به این دلیل است که هزینه انرژی و مدیریت یارانهها به شکلی است که با این سه مفهوم باید کسب و کارشان را سود ده کنند.
واقعی شدن قیمت انرژی یا واقعی شدن قیمت نهایی یک کالای اساسی و یا هر کالایی در کشور، باعث میشود همه کسب و کارها متوجه این سه عامل بشوند و بدانند که برای سود ده بودن کسب و کارشان، نیاز به نخبهها و افزایش بهرهوری و ایجاد فناوریهای جدید هستند.
مسئله اقتصاد کلان و مسئله اقتصاد خرد
تحلیل بالا ناظر بر یک تحلیل اقتصاد کلان است. کشور با آزاد سازی قیمتها به دنبال یک هدف متعالی است که بر اساس آن بتواند مفهوم پیشرفت را معنا ببخشد. اما این اتفاق میتواند در حوزه اقتصاد خرد عوارضی داشته باشد. بخشی از مردم در چنین شرایطی در معرض آسیبهایی قرار میگیرند که گاهی میتواند جبران ناپذیر باشد. خب در چنین شرایطی میتوان از جایگاه اقتصاد خرد این مسئله را تحلیل کرد تا عوارض آن عملیات اقتصاد کلان را در حوزه اقتصاد خرد رفع کرد. خب اینجاست که مفهوم کمک معیشتی معنا پیدا میکند. در واقع با این کمک معیشتی دولت به دنبال ممانعت از آسیبپذیری قشرهای ضعیف و متوسط جامعه است تا بتواند آن کلان عملیات خود را در سراسر اقتصاد کشور به سرانجام برساند.
حالا بار دیگر به ابعاد رسانهای اتفاقی که پس از عملیات بزرگ اقتصادی دولت در حوزه کالاهای اساسی افتاد نگاه کنید. اغلب ماجرا حول این است که مثلا چه اتفاقی برای مردم میافتد؟ آیا این یارانه برای یک خانواده کافی است؟ یا …
همه اینها مهم هستند، اما اصل قصه در اقتصاد کلان کشور افتاده است و ماجرای مکمل در این عملیات بزرگ، ممانعت از آسیبپذیر شدن مردم است. در واقع مسائل اقتصاد کلان را نباید با مصادیق اقتصاد خرد تحلیل کرد. یادمان باشد مسائل اقتصاد خرد که ما در اینجا با آن مواجه هستیم ، اتفاقا بسیار مهم هستند، چون با مردم جامعه خودمان درگیر هستند، اما اصل هدف اصلاح یارانهها، آن مسئله اقتصاد کلان است، یعنی ایجاد بستری برای پیشرفت کشور.
نکته پایانی
این اقدام مهم در حوزه اقتصاد از سوی دولتی که هنوز سال اول خود را به پایان نرسانده است ، نشانه یک شجاعت و تدبیر در حوزه اقتصادی است. یک اقدام مهم و تاثیرگذار برای آینده کشور در حال رقم خوردن است. در کنار چنین اصلاحی بسیاری از سامانههای کشور درحال تکمیل است. مدیریت یکپارچه دادههای اقتصادی، برآوردهای اولیه از درآمد دهکهای مختلف کشور و … همه در بلند مدت میتواند ابزار دست تحلیلگران و مدیران اقتصادی کشور باشد.
در چنین شرایطی شاید برخی کم و کاستیها هم در حوزه اجرا وجود داشته باشد ، اما خوب است با صبر و حوصله با آنها مواجه شویم تا آثار این اتفاق بزرگ در کشور خود را نشان دهد.