طی روزهای گذشته مطالب متعددی درباره انتخابات میاندورهای کنگره که در آبانماه برگزار خواهد شد از سوی محافل رسانهای خارج از کشور منتشر شده که محتوا و محور مشترک آنها در یک جمله خلاصه میشود و آن اینکه اگر در انتخابات میان دورهای کنگره (مجلس نمایندگان و سنا) جمهوریخواهان پیروز شوند چه اتفاقی خواهد افتاد؟
آنچه از سوی این محافل رسانهای مورد تاکید است آنکه احتمال پیروزی جمهوریخواهان در سنا یا مجلس نمایندگان بسیار بالاست.
نگاهی به کارنامه بایدن نشان میدهد که ناتوانی او در مهار کرونا، استمرار سیاستهای نژادپرستانه سیستماتیک در آمریکا، وضعیت نامناسب اقتصادی و اجتماعی، خروج فاجعه بار بایدن از افغانستان، گافهای زنجیرهای بایدن در سخنرانیهایش، ناتوانی در احیای جایگاه جهانی آمریکا و… عملا بیاعتمادی و نارضایتی مردمی نسبت به بایدن و دموکراتها را رقم زده و محبوبیت بایدن به زیر چهل درصد رسیده است.
در همین حال در طول یک سال و نیمی که از پیروزی بایدن میگذرد همچنان اعتراضهای مردمی به نتایج انتخابات و انحصارگرایی دموکراتها ادامه دارد. بر این اساس شکست دموکراتها در انتخابات میان دورهای کنگره امری محتمل مینماید، چنانچه وضعیت «بوریس جانسون» هم در انگلیس به همین منوال است.
حال این سوال مطرح است که چرا چنین خط رسانهای از سوی این محافل رسانهای در پیش گرفته شده و چه اهدافی را دنبال میکنند؟
نگاهی به ماهیت و ریشه شکلگیری این رسانهها که بخش عمدهای از آنها فارسیزبانان معاند جمهوری اسلامی هستند بیانگر وابستگی آنها به ساختار حاکم بر کشورهایی همچون آمریکا و انگلیس است.
از سویی؛ خط مشی این رسانهها با تغییر دولتها تغییری چندانی نداشته و بر اساس خواست ساختار حاکم بر این کشورها رفتار کردهاند، چنانچه همین رسانهها در دوره ترامپ نیز زیر چتر او بودند و اکنون نیز زیر چتر بایدن قرار دارند.
بر این اساس اهدافی ورای نگاه حزبی و انتخاباتی را در این رویه و جوسازی رسانهای باید در نظر داشت که نشات گرفته از سیاستهای کلانی است که آمریکا و انگلیس پیگیری میکنند که در سه محور تاثیرگذاری بر متحدان، طرفهای مورد مناقشه و افکار عمومی صورت میگیرد و در قالب همان سیاست تکراری دوگانه «جنگ-توافق» قابل ارزیابی است.
حقیقت آن است که دولتمردان کشورهایی همچون انگلیس و آمریکا عملا در عرصه داخلی مولفهای برای کسب رای ندارند و نظرسنجیها از شکست آنها حکایت دارد لذا محور اقدامات آنها در قالب سیاست خارجی و هدفگذاریهای مشخص در دو بعد متحدان و مخالفان طراحی و اجرا میشود.
امروز آمریکا و پیرو آن انگلیس همچنان با پروندههایی همچون روسیه (در قالب جنگ اوکراین)، جمهوری اسلامی ایران، چین و کره شمالی و البته پروندههای حاشیهای همچون ونزوئلا و کوبا و… مواجه هستند.
نکته اساسی آن است که رویکرد «فشار هوشمند» که جایگزین «فشار حداکثری» شده تا به امروز نتیجهای نداشته و این ثبت شکستی سنگین در کارنامه افرادی همچون بایدن و جانسون است.
در همین راستا؛ شکست اخیر محافظهکاران در انتخابات محلی انگلیس و نیز آرای قابل توجه «مارین لوپن» راستگرای افراطی در دور دوم انتخابات فرانسه زنگ خطر را برای حاکمان کنونی نظام سرمایهداری رقم زده است.
در این شرایط میتوان گفت که ماموریت بنگاههای خبرپراکنی غرب، بزرگنمایی هراس جهان از بازگشت جمهوریخواهان و به پیوست آن ترامپ به عرصه قدرت است که به ادعای این رسانهها میتواند تکرار 4 سال دوران خفقان و بحرانسازی دوران ترامپ را تکرار نماید.
هدف نهایی از این جوسازی از یک سو سوق دادن کشورهای اروپایی، عربی و سایر متحدان آمریکا از کشورهای عربی گرفته تا ژاپن و کره و برخی کشورهای آمریکای لاتین به همراهی با آمریکا در اجرای سیاستهای تهدید و تحریمی علیه کشورهای هدف آمریکاست.
مشارکت متحدان در جنگ افروزی آمریکا در اوکراین و سیاست تحریمی علیه روسیه و همراهی با فشار هوشمند آمریکا در اعمال تهدید و فشار بر ایران، چین و کره شمالی و… محور این طراحی رسانهای را تشکیل میدهد.
از سوی دیگر این رسانهها ماموریت دارند تا این فضا را در میان تصمیمگیران و تصمیمسازان و حتی مردم کشورهایی مانند ایران، چین و کره شمالی ایجاد نمایند که دوران حاکمیت دموکراتها بر کنگره تنها فرصت باقیمانده برای توافق با آمریکاست و در غیر این صورت دوران ترامپ با شدت بیشتری بازخواهد گشت.
این هدفگذاری زمانی آشکارتر میشود که افرادی همچون «ند پرایس» ادعای نزدیک بودن بنبست مذاکرات ایران و 1+4 در وین و بسته شدن پنجره توافق را مطرح میسازند و البته نسخه تجویزی آنها برای مقابله با این وضعیت نیز کوتاه آمدن ایران از خواستهها و حقوقش است.
اما آیا به راستی تفاوتی میان عملکرد دموکراتها با جمهوریخواهان وجود داشته است؟ پاسخ به این پرسش را در عملکرد بایدن و کنگره دموکرات میتوان یافت.
از یک سو کارنامه بایدن نشان میدهد که تغییر در سیاستهای آمریکا نسبت به دوران ترامپ ایجاد نشده و صرفا فشار حداکثری به فشار هوشمند مبدل شده است چنانچه در مذاکرات وین نیز تا به امروز بایدن به رغم وعده آمادگی برای گفتگو هیچ اقدام موثری در این زمینه صورت نداده و رسما عامل به نتیجه رسیدن مذاکرات شده است.
تکرار زیادهخواهی، استمرار تحریمها و کشاندن مذاکرات به مسائل منطقهای و موشکی رویکردی است که از سوی بایدن همچون ترامپ صورت میگیرد.
درباره رویکرد کنگره نیز مصوبات اخیر کنگره بیانگر یکسان بودن دیدگاه دموکرات و جمهوریخواه است که صرفا در تاکتیک متفاوت است. در همین چارچوب اعضای مجلس سنای آمریکا با ۶۲ رای موافق در برابر ۳۳ رای مخالف طرحی را به تصویب رساندند که مانع از اقدام دولت بایدن برای خارج کردن نام سپاه پاسداران از فهرست تروریستی آمریکا میشود.
سناتورهای آمریکایی همچنین در اقدام ضد ایرانی دیگر طرحی علیه بانک مرکزی ایران را با ۸۶ رای موافق در برابر ۱۲ رای مخالف تصویب کردند.
این روند نشان میدهد که ماهیت ضد ایرانی ساختار حاکم بر آمریکا جمهوریخواه و دموکرات ندارد و در یک مسیر حرکت میکنند.
این رویکرد باجخواهانه یا ناشی از استمرار توهم خودبرترپنداری طرفهای آمریکایی است که قطعا همچون فشار حداکثری ترامپ با شکست مواجه میشود و یا اینکه برگرفته از دروغین بودن ترسافکنی از بازگشت جمهوریخواهان برای باجگیری از سایر کشورهاست که باز هم با رویکرد مقاومتی با شکست همراه خواهد گردید.