تشابهات جنگ اوکراین و عراق

در فرآیند سیاستگذاری خارجی به عنوان چارچوب نیات، اهداف و رفتار یک بازیگر در نظام منطقه‌ای و جهانی، ابزارهای گوناگونی برای کسب موفقیت و تحقق اهداف وجود دارد. سیاست‌ها و ابزاری که در شرایط بحرانی و اضطراری، عادی و معمولی جلوه می‌نمایند. اما همین سیاست‌ها و ابزارها وقتی شرایط به حالت عادی و آرامش برگردد، بسیار خطرناک بوده و خود عامل بروز و ظهور یک تنش یا بحران جدید و بزرگ‌تر خواهند شد.

در دنیایی که هر روز و با ظهور یک تنش یا بحران جهانی مانند تنش‌های مرزی، تغییر حکومت‌ها و دولت‌ها، تغییرات اقلیمی و حتی فراگیری بیماری‌های خطرناکی مانند کروناویروس، شاهد طرح نظریه نظم نوین جهانی هستیم، می‌توان شواهد بی‌نظمی‌های آینده را از درون همین نظم کنونی به خوبی مشاهده کرد.

نظم کنونی جهان که مبتنی بر ایده‌ها و آرمان‌های جهان تک قطبی آمریکامحور است، چنان در گرداب بحران‌ها فرو رفته است که خود عامل بروز و ظهور بی‌نظمی‌ها و بحران‌های بزرگ آینده است.

یکی از سیاست‌های کنونی مدعیان نظم جهانی به‌خصوص نظم غرب‌گرا و آمریکا‌محور را می‌توان کمک‌ها و حمایت‌های گسترده و بی‌نظیر ایالات متحده آمریکا و کشورهای غربی به دولت ولودیمیر زلنسکی در اوکراین برشمرد که حجم گسترده‌ای از حمایت‌های نظامی و تسلیحاتی را شامل می‌شود.

کمک‌ها و پشتیبانی تسلیحاتی و نظامی ایالات متحده، کانادا، اروپا و … از اوکراین در مقابل حمله روسیه که با گذشت 2 ماه همچنان ادامه داشته و هر روز نیز بر میزان این حمایت‌های تسلیحاتی افزوده می‌شود را می‌توان در قالب الگوی ظهور قدرت تهاجمی و آشوب‌ساز عراق در دهه‌های 1980و 1990 و درس‌های سیاستگذاری آن در محورهای زیر مورد بررسی قرار داد:

یکم- الگوی جهان علیه یک کشور: در الگوی ظهور و قدرت‌یابی عراق آشوبگر در دهه‌های 1980 و 1990 شاهد حمایت و پشتیبانی مطلق و همه‌جانبه اغلب کشورهای جهان از محور غربی تا محور عربی، از لیبرالسم تا کمونیسم از دولت صدام در تحولات منطقه‌ای به‌خصوص علیه ایران در قالب سیاست انزوا و سرنگونی حکومت ایران با ابزار جنگ 8 ساله بودیم.

در حال حاضر نیز همین الگوی سیاستگذاری را می‌توان در ابعادی محدودتر در حمایت مطلق دولت‌های غربی و برخی قدرت‌های شرقی مانند ژاپن از دولت اوکراین و علیه دولت روسیه مشاهده کرد که تا حد زیادی با الگوی محاصره ایران و حمایت از صدام حسین علیه ایران همخوانی و همسانی دارد.

هر چند نمی‌توان روسیه را در برابر یک اجماع جهانی حامی اوکراین قرار داد، اما یک ائتلاف فراگیر نسبی از کشورهای غربی و اروپایی تا برخی دولت‌های آسیایی را در مقابل روسیه می‌توان مشاهده نمود که ابعادی کوچک‌تر از اجماع جهانی علیه ایران در حمله عراق به ایران دارد.

دوم – پایان موازنه در شرق ناتو و ظهور کانون تنش و جنگ به خارج از مرزهای ناتو: طی چند دهه اخیر به‌ویژه با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شاهد یک موازنه شکننده در شرق سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا همان ناتو یعنی در مرزهای غربی روسیه بودیم. موازنه‌ای شکننده که اقتدار روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی را تضمین می‌کرد.

این موازنه میان روسیه و ناتو سبب شده بود تا روسیه بر کشورهای شرق اروپا و ناتو مانند اوکراین، مولداوی و …. حتی فنلاند و سوئد یک نظارت و کنترل ژئوپلیتیکی داشته باشد و از سوی دیگر بحران‌های قومی و نژادی اروپا به‌خصوص در قلب اروپا مانند حوزه بالکان که هنوز هم امکان بروز و ظهور دارند، به سوی مرزهای روسیه هدایت نشوند.

فرآیندی که از سال 2014 با حمله نظامی روسیه به اوکراین و اشغال کامل شبه جزیره کریمه شروع شد، در نهایت در سال 2022 با حمله سراسری روسیه به اوکراین وارد مرحله خطرناک خود شده است. مرحله‌ای که کانون و چشمه‌های تنش و بحران قومی، نژادی و نظامی اروپا را از قلب اروپا تخلیه نموده یا ضعیف نموده و مرزهای روسیه با ناتو را به کانون و چشمه تنش و بحران برای دهه‌های آینده بدل می‌سازد.

تحولات نظامی اوکراین و روسیه از 2014 تاکنون که با تقویت و تهییج اوکراین از سوی غرب و اروپا همراه بوده است، اکنون کانون بحران و تقابل نظامی و ژئوپلیتیک اروپا و روسیه شده است تا قلب اروپا از فشار تنش‌های سیاسی، قومی و … تخلیه شده، چنین فشاری به مرزهای شرقی ناتو انتقال و بر دولت روسیه متمرکز گردد.

این محور از رویکرد غرب و اروپا با سیاستگذاری غرب برای انتقال بحران و تنش اعراب و اسرائیل و حتی تنش ناتو و ورشو به شرق و میان دو کشور مسلمان یعنی ایران و عراق در دهه 1980 همخوانی فراگیری دارد.

سوم – جنگ و ظهور یک کشور ویران و یک دولت بدهکار ستیزه‌جو: دیگر مؤلفه مشترک الگوی کنونی جنگ اوکراین با الگوی ظهور صدام حسین دهه 1990 را می‌توان تبدیل یک بازیگر قدرتمند اقتصاد و تجارت منطقه و جهان به یک بدهکار ورشکسته برشمرد که زمانی عراق ثروتمند و در حال توسعه را به کشوری ویران، بدهکار و ورشکسته بزرگ بدل نموده و اکنون نیز اوکراین به عنوان یک اقتصاد در حال توسعه و یکی از قطب‌های اصلی تولید محصولات غذایی و خوراکی جهانی را به کشوری ویران، ورشکسته و گدا بدل نموده است که برای ادامه حکمرانی خود با کسری ماهیانه 5 میلیارد دلاری مواجه است.1

چنین فرآیندی از تبدیل یک کشور نیمه توسعه یافته با رفاه نسبی به یک کشور ویران، سبب ظهور و تقویت یک دولت بدهکار می‌شود که برای سرپوش نهادن بر گدایی خود، مجبور به ستیزه‌جویی و ایجاد تنش‌های مرزی و سیاسی در منطقه می‌گردد. همان سیاستی که صدام حسین بعد از جنگ 8 ساله با ایران در دهه 1990 در منطقه داشته و در نهایت به کویت حمله نمود، اکنون نیز در حال تکرار برای اوکراین است.

چهارم- حکمرانی تهییج کننده و تقسیم جهان: یکی از مؤلفه‌های مشترک میان عراق دهه‌های 1980 و 1990 با اوکراین دهه 2020 را می‌توان تحریک‌پذیری سیاستگذاران و رهبران دو کشور عراق و اوکراین در مقابل قدرت برتر تهییج‌کنندگی اروپا و آمریکا دانست که هر دو کشور را در دام نیرنگ سیاستگذاران جهانی انداخت.

صدام حسین و ولودیمیر زلنسکی به عنوان رهبران عراق و اوکراین به شدت از سایر قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی اثرپذیری داشته و منافع ملی خود را قربانی اهداف و نیات سایر بازیگران نظام بین‌المللی نموده‌اند.

نباید فراموش کرد که صدام حسین و زلنسکی از قدرت تهییج سایر بازیگران نیز برخوردار بوده و از این قدرت خود برای کسب هزینه‌ها و مخارج بلندپروازی‌های خویش بهره برده‌اند. آن‌گونه رابرت دال معتقد است: «مهم‌ترین وجه مشخصه انسان سیاسی تهییج کننده، ارزش زیادی است که وی برای عکسل‌العمل‌های عاطفی عموم مردم قائل است.»2 صدام حسین با طرح سیاست تحریک ناسیونالیسم عربی یا سد نفوذ انقلاب اسلامی به منطقه و جهان مقابل ایران و زلنسکی با تحریک افکار عمومی با اتهام نسل‌کشی و حفاظت از دموکراسی، سد نفوذ روسیه به اروپا و … در مقابل روسیه، تلاش نموده‌اند عواطف و افکار عمومی در سراسر جهان را تهییج و در تسط خود گیرند.

قدرت تهییج و تحریک صدام حسین در دهه 1980 علیه ایران به گونه‌ای بود که دولت انقلابی ایران یک تهدید بزرگ و بنیادین برای کشورهای همسایه به‌ویژه دولت‌های عربی قلمداد می‌شد. اکنون نیز  اثر قدرت رسانه‌ای، تهییج و تحریک زلنسکی است که روسیه به عنوان یک تهدید بزرگ برای دمکراسی و ولادیمیر پوتین به عنوان یک شیطان در افکار عمومی نمایش داده می‌شود. این فرآیند از تهییج‌کنندگی مشترک عراق 1980 و اوکراین 2020 را می‌توان مصداق این جمله رابرت دال دانست که می‌گوید: «انسان سیاسی تهییج‌کننده، کسی است که هر کس به مخالفت با او بپردازد، همدست شیطان است.»3

پنجم – الگوی تقویت نظامی اوکراین همسان با الگوی عراق 1990: بارزترین مؤلفه تبدیل اوکراین به عراق دهه 1990 که نمادی از شرارت منطقه‌ای و تجاوز به سایر کشورهای همسایه به‌خصوص کویت بود را می‌توان حمایت‌های فراگیر و بی‌حد و مرز تسلیحاتی و نظامی کشورهای غربی و عربی از دولت صدام حسین دانست.

اوکراین که از سال 2014 مورد حمایت و پشتیبانی تسلیحاتی و نظامی خاص ایالات متحده آمریکا و بسیاری کشورهای اروپایی بوده است، از آغاز تهاجم روسیه در 24 فوریه 2022 به انباری بزرگ از تسلیحات و تجهیزات نظامی بدل شده که از سراسر جهان به این کشور ارسال می‌شوند. اشتهای سیری‌ناپذیر سیاستگذاران و رهبر اوکراین در درخواست و دریافت تسلیحات نظامی سبب شده است تا قول ارسال میلیاردها دلار تسلیحات و تجهیزات نظامی به اوکراین داده شده و کاروان‌های بیشماری از تسلیحات تاکنون نیز به اوکران ارسال شوند.

ارسال تسلیحات، تجهیزات و حتی مزدوران ستیزه‌جو از سوی کشورهای اروپایی و آمریکا به اوکراین، همسانی و همخوانی مطلق با وضعیت عراق دهه 1980 زمان جنگ علیه ایران دارد.

دولت عراق به رهبری صدام حسین در دهه 1980 میلادی مورد حمایت و پشتیبانی گسترده حامیان عربی و غربی خود قرار داشت، به بهانه جنگ با ایران توانست به انباری بزرگ از تسلیحات و تجهیزات نظامی و جنگی تبدیل شود در حالی که ابتدای دهه 1980 و آغاز حمله به ایران، دارای ارتشی به استعداد ده لشکر بود، در انتهای این دهه و آغاز 1990 و زمان حمله به کویت و بر اثر حمایت‌های تسلیحاتی و اقتصادی غرب و کشورهای عربی، دارای پنجاه و پنج لشکر آموزش دیده و آماه جنگ بود. در حوزه نیروی نظامی نیز ارتش حدود دویست هزار نفری عراق در 1980 به بیش از یک میلیون نفر در 1990 رسیده بود. تانک‌های عراق نیز با وجود همه خسارات در جنگ با ایران، در سال 1990 حدود پنج هزار و پانصد دستگاه تانک آماده جنگ بودند4

در واقع حمایت‌های فراگیر غربی و عربی از صدام حسین سبب ظهور عراق به عنوان قدرت نظامی بلامنازع و بدون رقیب در منطقه و در نهایت لشکرکشی و حمله عراق به کویت در سال 1990 گردید.
اکنون نیز درخواست‌ها و لیست‌های تسلیحاتی بیشماری از سوی دولت اوکراین به حامیان آمریکایی و اروپایی داده می‌شود و کشورهای غربی نیز در حال تهیه و ارسال مستمر تسلیحات و تجهیزات نظامی به اوکراین هستند.

تعهدات کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا از یک سو و لیست بلند درخواست‌ تسلیحات و تجهیزات نظامی اوکراین از سوی دیگر که با وعده‌ها و اختصاص میلیاردها دلار کمک از سوی کشورهای غربی مانند کمک یک میلیارد دلاری آلمان، کمک 13 میلیارد و 600میلیون دلاری آمریکا که بیشتر کمک‌های نظامی است و تاکنون بیش از 2 میلیارد دلار آن محقق شده، کمک‌های تسلیحاتی انگلیس و … همگی به ایجاد یک انبار بزرگ و ارتش قوی در اوکراین منجر می‌شوند که خیلی زود به سوی تهیه و تولید تسلیحات کشتار جمعی ازجمله سلاح هسته‌ای از سوی اوکراین نیز کشیده می‌شود.

اشتهای سیری‌ناپذیر اوکراین برای دریافت تسلیحات جنگی به صورتی است که زلنسکی رهبر این کشور در مصاحبه‌ای می‌گوید: «ما به عنوان مثال به خودروهای زرهی نیاز داریم. نه یک بار در روز، بلکه به 200 تا 300 خودروی زرهی در روز نیاز داریم.»5 چنین درخواستی نشان می‌دهد که سیاستگذاران اوکراین برای یک سیاست فراتر از مقابله با روسیه برنامه‌ریزی نموده و سلطه بر منطقه شرق اروپا و تغییر موازنه در این منطقه را در دستورکار دارند.

شرایط کنونی تقویت نظامی و تسلیحاتی اوکراین درست در چارچوب و فرآیند همان الگوی قدرت‌یابی و طغیان نظامی صدام حسین در دهه 1990 و حمله به کویت، قابل مشاهده و تفسیر است و آینده‌ای تاریک با تنش‌ها و جنگ‌های مستمر را برای همسایگان اوکراین طی سال‌های آینده نوید می‌دهد.

*

جنگ اوکراین 2022 دارای درس‌های بسیاری برای سیاستگذاران و رهبران جهان است. اما مهم‌ترین درس آن را می‌توان در شباهت وضعیت کنونی تقویت نظامی و تسلیحاتی اوکراین با تقویت دولت صدام حسیتن در دهه‌های 1980 مشاهده نمود که سرانجام به اشغال کویت و جنگ‌های خلیج فارس با خسارات بیشمار منتهی شد.

نوام چامسکی در کتاب خود به نام” چه کسی بر جهان حکومت می‌کند “جمله‌ای از یک تحلیلگر بریتانیایی – اوکراینی را بازگو می‌نماید که گفته است:<< ناتو برای رفع خطری به وجود آمده است که خود ایجاد کرده است.>>6 این جمله را می‌توان در الگوی کنونی تقویت اوکراین در جنگ با روسیه به خوبی مشاهده نمود. الگویی که یک دشمن قدرتمند برای پیمان ناتو طی یک دهه آینده فراهم می‌سازد تا با وجود خطری به نام اوکراین قدرتمند، یاغی و شرور برآمده از کمک‌های تسلیحاتی و اقتصادی غرب، ناتو بتواند بهانه‌ای برای ادامه حیات خود داشته باشد.

با تحلیل وضعیت کنونی و داده‌های موجود در جنگ روسیه و اوکراین که سیاستگذاران و رهبران منطقه‌ای و جهانی را به خود مشغول کرده و سیاست‌های نظامی را در اولوت قرار داده، می‌توان پیش‌بینی کرد که جنگ اوکراین پایان نمی‌یابد، بلکه یک فرآیند طولانی خواهد داشت که تنها به جنگ با روسیه منتهی نمی‌شود، بلکه به طغیان و تهاجم ارتش بزرگ و قوی اوکراین به کشورهای همسایه در دهه‌های آینده منجر می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید