اکونومیست نوشت: ارتش فکر میکند که میتواند پاکستان را با ثبات نگه دارد، ولی برعکس، این کشور را غیرقابل کنترل میکند.
در ادامه این مطلب آمده است: وقتی در سال ۲۰۱۸ مقامات ارشد پاکستان به نخست وزیر شدن عمران خان کمک کردند، اینطور بنظر میرسید که قهرمان سابق کریکت بهترین بازیکن این مسابقه سیاسی باشد. او یک قهرمان ورزشی، شجاع و چهرهای بین المللی بود. با این حال، مردمداری و پرهیزگاری را با ناسیونالیسم مخلوط کرده بود. همین کافی بود که تا تنور رقابتها داغ شود. حزب او با احزاب خسته کننده قدیمی که توسط گروههای سیاسی اداره میشد، فرق میکرد. او به کلِ طبقه سیاسی فاسد اعتراض داشت و به مواضع آنها حمله میکرد.
مهمتر از همه اینها، آقای خان چه در مواجهه با چین و کشورهای ثروتمند عربی و چه در مواجهه با غرب آنچه را که نیروهای مسلح میخواستند انجام داد. در ادامه ارتش، بی سر و صدا به طالبان کمک کرد تا در افغانستان بار دیگر به مسند قدرت تکیه بزند. به نظر میرسد که این «مبارزه» دقیقاً به همان آنجا رسیده که به دنبالش بودند: به قدرت رسیدن مدیر قابل قبول و در عین حال انعطافپذیر، که به ارتش اهمیت میدهد و حرف ارتش فضل الخطاب میداند.
با این حال، معلوم شد که آقای خان، آنطور که بنظر میرسید انعطاف پذیر نیست. او کمی بعد درباره اهمیت جایگاه خود توهماتی پیدا کرد. در پاییز گذشته خان تلاش کرد تا قمر جاوید باجوا، بلندپایهترین ژنرال کشور را از انتصاب یک فرد جدید به عنوان مسئول سرویس اطلاعاتی منع کند. موفقیت انتخاباتی آقای خان مدیون وعدههای قبلی او بود. اما تورم فزاینده و اقتصاد متزلزل پاکستان بدون شک شانس او در انتخابات سال آینده را کاهش میداد.
همان اشخاص مهم سیاسی که باعث شده بودند عمران خان به ریاست جمهوری برسد، ناگهان کناره گیری کردند و با خانواده شریف تجدید پیمان کردند. آقای خان در اولین ساعات روز ۱۰ آوریل در یک طرح عدم اعتماد از ساختمان نخست وزیر اخراج شد. شهباز شریف برادر کوچکتر نواز شریف، در ۱۱ آوریل به عنوان نخست وزیر جدید پاکستان سوگند یاد کرد.
ژنرالها از اینکه از شر آقای خان خلاص میشوند، خوشحالند. به نظر میرسد که آنها نظر خود را در چندین زمینه تغییر داده اند. گویی آنها مایلند پاکستان را از موضع ضدغربی آقای خان دور کنند و این تصور را که این کشور سرسپرده چین است از بین ببرند. همچنین به نظر میرسد که درباره گرایش پاکستان به افراط گرایی محتاط هستند.
اما چیزی که ژنرالها آن را موفقیت میدانند واقعاً یک شکست است، زیرا نشان میدهد سیستمی که آنها ایجاد کرده اند ذاتاً بی ثبات است. سخت است که نخست وزیر باشید و رئیس ارتش شما را «رئیس» خطاب کند و شما در مورد نحوه اداره کشور نظری نداشته باشید. قابل ذکر است که آقای شریف نیز قبلا یکی از دستیاران ژنرالها بوده است.
روشن نیست که نخست وزیر جدید چقدر آزادی عمل دارد. همچنین معلوم نیست که اگر ژنرالها میانه شان با او به هم بخورد، به چه کسی روی خواهند آورد. حمایت مردمی که ارتش بخاطر جناب خان به دست آورده بود از بین نرفته است. بسیاری از رای دهندگان عصبانی در تجمعی که خان در اعتراض به از دست دادن قدرت برگزار کرد، شرکت کردند، اقتصاد همچنان آشفته است و انتخابات باید در سال ۲۰۲۳ برگزار شود. بی شک بروز اتفاقات بیشتر اجتناب ناپذیر است.
اداره پاکستان آسان نیست، این را ارتش به خوبی میداند. دورههای متعدد حکمرانی در پاکستان به پایان بد ختم شده است. از این رو رویه اخیر مقامات، سیاست از پشت صحنه است. اما این رویه نیز محکوم به شکست است. نفوذ بیش از حد ارتش در امور کشور به این معنی است که سیاست به یک بازی تقلیل مییابد. دولتها صلاحیت اعمال سیاستهای خود را نخواهند داشت و گفتار سیاسی به صحبتهای توخالی بدل میشود. ژنرالها ممکن است بر این باور باشند که بتوانند اقتصاد را جانی دوباره ببخشند، ولی در واقع آنها خرابکار هستند.