واقعیت این است که الان ایران در میان کشورهای هم قد وقواره خود در دهه های پیشین از نظر صادرات جایی ندارد و در رده کشورهای بسیار پایین صادراتی قرار می گیرد. در حالی که مقامهای دولت سیزدهم می گویند ارزش صادرات ایران در سال 1400 به اخر پاییز به 50 میلیارد دلار رسیده است. این درحالی است که ارزش صارات ترکیه از 220 میلیارد دلار درسال 2021 عبور کرده است که با یک محاسبه ساده می توان گفت 4 برابر ایران صادرات داشته است. از سوی دیگر مقایسه ترکیب کالاهای صادراتی ایران با ترکیه نشان می دهد ایران دارایی های ارزشمند خود را از دل زمین و اعماق دریا بیرون می کشد و آن را تبدیل به فرآورده پتروشیمی و نیز فلزات اساسی کرده و صادر می کند ، در حالی که ترکیه کالاهای صنعتی و محصولات پیشرفته کشاورزی ونیز خدمات فنی و مهندسی صادر می کند. مقایسه ایران و کره جنوبی که روزگاری اقتصادی هم اندازه ایران داشت ودر دههای تازه سپری شده چنان با شتاب صادرات خود را افزایش داده که که جز افسوس خوردن در باخت به کره جنوبی کاری از دست کسی بر نمی اید
دردسته سوم لیگ صادرکنندگان
اگر کشورهایی مثل چین ، آلمان ، ژاپن ، کره جنوبی ، فرانسه و شمار دیگری از کشورها را در دسته نخست لیگ سراسری باشگاههای جهان از نظر مسابقه صادراتی قراردهیم بدون تردید ایران با این وضعیت هرگز در این دسته برترجاییندارد و با ادامه این وضعیت هرگز به این گروه صعود نمی کند. راه نخواهد یافت. در دسته دوم لیگ نیز کشورهایی مثل ترکیه ، برزیل ، هنگ کنگ ، اندونزی ، هند و مکزیک و تایوان قراردارند که با شتابی باورنکردنی توسعه صادرات خود را افزایش داده و با فاصله ای دورتر از بقیه کشورهااز جمله ایران قراردارند . اگر بخواهیم به ایران ارفاق کنیم می توانیم بگوییم ایران در دسته سوم لیگ صادراتی جهان قراردار د و تک ستاره درخشانن گهبان ایران نیز صادرات نفت خام ومشتقات بلافاصله از این کالا است. در صورتی که ارزش صادرات نفت خام و فراورده های پتروشیمی را از ارزش کل صادرات ایران کسر کنیم ایران در هیچ اندازه ای در لیگ های صادرات جهان جایی ندارد.
پیامدهای این وضعیت
تجارت خارجی در کنار سرمایه گذاری و تولید یکی از اصلی ترین متغیرهای بخش واقعی اقتصاد به حساب می اید. این متغیرهای اقتصادی هستند که توانایی دارند رفاه مادی کشورها را افزایش داده و شهروندان را در سطح مطلوبی از رضایت نسبی ومطلوبیت ذهنی قراردهند. این یک واقعیت تلخ است که ایران در هر سه متغیر اصلی بخش واقعی اقتصاد درجا می زند و در دهه اخیر در این باره روزهای سختی را تجربه کرده است. به دلایل گوناگون که جای یاد آوری آنها دراین یادداشت نیست ایران در دهه 1390 با سقوط متغیر اصلی اقتصاد یعنی سرمایه گذاری روبه رو بوده است. راه تامین سرمایه از مسیر سرمایه گذاری مستقیم خارجی،فاینانس وسایرراهای تامین منابع از بازار های مالی جهان بسته شده است. در داخل نیز با ازدست رفتن صاددرات نفت خام دولت توانایی سرمایه گذاری ندارد و بخش خصوصی فقیر شده ایران نیز اشتیاق و توانایی سرمایه گذاری ندارد. د رچنین وضعیتی است که صادرات می توانست به اقتصاد ایران و اشتغال و درآمد ملی کمک کند اما این متغیر نیز روزهای درخشانی ندارد. دراین وضعیت است که دولت برای تامین هزینه های اداره کشور به تنور نقدینگی هیزم خشک می ریزد و شعله های آن را افزایش داده و نرخ های تورمی 40درصدی را فراهم می کند که اقتصاد سوز است. در این وضعیت است که تورم مثل آتش سوزان به جان درآمد شهروندان افتاده وقدرت خرید شهروندان ذوب می شود و مردم فقیر شده و انگیزه های کار و تلاش درمیان مردم زایل می شود. کاهش رفاه شهروندان راه را برای انواع فسادها بازمی کند. از سوی دیگر به دلیل کاهش صادرات وکمبود ارز دولت سیاستهای ارزی را اجرا کرده ومی کند که به رانت وفساد منجر شده و نابرابری ها را افزایش می دهد.
صادرات ، نجات بخش است
اقتصادایران دست کم از 60 سال پیش تا همین یک- دو سال اخیر به درآمدهای حاصل از صادرات نفت خام وابسته ومعتاد شده وهنوز آثاراین اعتیاد شدید بر تن وروان ایران دیده می شود. این وضعیت نه تنها جسم اقتصادایران را تحت تاثیر قرارداده است بلکه بیشتر از آن ذهنیت مقامهای اقتصادی و سیاسی ایران را به بیراهه کشانده است. به این معنی که با اتکا به درامدهای حاصل از صادرات نفت خام توسعه صادرات به صورت جدی در دستور کار این مقامها نبوده است. این بی اعتنایی به ارزش صادرات به مثابه یک عنصر نجات بخش اقتصاد کشورهایی مثل ترکیه ، کره جنوبی ، تایوان و اندونزی در ذات اندیشه مقامهای ایرانی ورهبران احزاب وگروههای سیاسی جای گرفته است. حالا اگر مقامهای ایرانی بخواهند گریبان اقتصاد را از بدبختی رها کنند و رضایت شهروندان را به دست آورند وراه را برای رشد تولید ملی بازکنند بدون تردید باید این ذهنیت را تغییر دهند و بدانند صادرات راه نجات اقتصاد ایران است.
شرطهای توسعه صادرات
بدیهی است بدون تغییر ذهنیت مدیران کشور به اهمیت وضرورت صادرات نمی توان گامی به پیش نهاد وراه را برای این کار بزرگ هموار کرد. اما این تغییر ذهنیت به تنهایی کافی نیست والزامهای دیگری دارد که اگر انهارا نشناسیم و اجرایی نکنیم در همان گامهای نخست از رفتن باز می مانیم و جایمان در لیگ صادرات جهان نه تنها به بالا تکان نخواهد خورد بلکه با پیشرفت سایر کشورها در همان دسته سوم لیگ نیز به قعر جدو ل می افتیم. نخستین الزام وشرط بزرگ در توسعه صادرات این است که سیاست خارجی ایران گونه ای آرایش یابد که تنش زدایی به معنای واقعی وگسترده در ان خود را نشان دهد. تجارت خارجی دنباله وهمزاد و حتی جلوتر از سیاست خارجی است و تا زمانی که سیاست خارجی ایران برای یک دوره بلند مدت عادی نشود نمی توانیم به استمرار توسعه صادرات بیندیشیم و عمل کنیم. از سوی دیگر باید سیاستهای ارزی ، تجاری و پولی کشور در یک سازگاری کامل وهمگام با تحولات جهانی قرار گیرند. صادرات با بازی سیاسی سازگار نیست و دولتها نباید تصور کنند با رفتارهایی که ریشه در سیاست دارند می توانند صادرات را رونق دهند. نمونه این مساله را در سالهای اخیر بسیار دیده ایم و دولت برای به دست آوردن ارز ارزان صادرات را تحت فشار قرارداده است و با سیاستهای پولی ناکارآمد تورم تولید کننده را به بیش از 50 درصد رسانده و قدرت رقابت صادراتی ایران را کاهش داده است. بنابراین سازگار کردن سیاستهای اقتصادی باهم ودرمسیر توسعه صادرات یک الزام ویک ضرورت اجتناب ناپذیر است. اعتماد به صادرکنندگان غیر دولتی وکاهش درجه انحصار شرکتهای دولتی و شبه دولتی وابسته به نهادهای خاص در بخش صادرات نیز یک الزام است.