اما دانشگاه چگونه میتواند به این هدف نائل آید؟ انتخاب ورودیهای متناسب با توانایی های علمی دانشگاه و فرد، بخشی از الزامات ایجاد چنان خروجی مطلوبی است. برای اینکه دانشگاه برای رشته مربوط، دانشجوی مناسب و دانشجو رشته و دانشگاه متناسب با خود را انتخاب کند، این نیاز وجود دارد که نظامی برای سنجش استعدادهای دانشجویان و پذیرش آنان در رشته متناسب، وجود داشته باشد. در حال حاضر، دانشگاه در انتخاب دانشجوی مناسب در دوره کارشناسی نقش خاصی بر عهده ندارد و نظام سنجش و پذیرش هر دو بر عهده سازمان سنجش گذاشته شده است.
از آنجا که دانشگاه نسبت به استعداد بالفعل دانشجو دارای اطلاعات نامتقارن است، دانشگاه (به عنوان دارنده حق انتخاب دانشجوی متناسب با خود) باید بتواند یا قبل و یا بعد از ورود دانشجو به دانشگاه (و عموماً هر دو مورد) وی را مورد ارزیابی قرار دهد و در صورت شایسته ندانستن، وی را کنار بگذارد (طبق قاعده آزادی انتخاب، دانشجو نیز باید چنین حقی داشته باشد).
دانشجو با دانستن این موضوع، قبل از ورود با علامتدهی در تلاش است که خود را شایسته ورود به دانشگاه خاصی نشان دهد که در حال حاضر این موضوع با رتبه کنکور (و رتبه در زیرگروهها) ممکن میشود. اما رتبه کنکور نشاندهنده توانایی واقعی فرد که در عمل دیده میشود، نیست، چرا که ایرادهای متعددی به شیوه سنجش و انتخاب رشته و دانشگاه وارد است که در زیر به مهمترینهای آن اشاره شده است:
-
آزمون کنکور طیف وسیعی از مواد آزمون را شامل میشود که ممکن است بخشی از آن اساساً برای رشته متناسب با توانایی داوطلب مورد نیاز نباشد. مثلاً کسی که علاقمند به رشته شیمی است چه نیازی دارد درس عربی را آزمون بدهد؟
-
کنکور نقش آموزش و پرورش و به طور خاص معلمان و وجه تربیتی آموزش را به مقدار زیادی حذف کرده است. آموزش پرورش باید به مثابه باران باشد که بر دشت وسیعی می بارد و هر بذری با توانایی ذاتی و اکتسابی خود رشد و نمو پیدا کند. دانش آموز طی سالیان متمادی حضور در مدرسه باید به میزانی با تواناییها و علایق خود آشنا شود (حتی در صورتی که این آشنایی ناقص باشد باید بتواند بعداً انتخاب خود را تصحیح کند چرا که هدف آموزش همین کشف و بالفعل کردن استعداد فرد است).
-
در حال حاضر، جو کنکور حاکم بر مدرسه، عملاً نتیجه گرایی غیرمتناسب با علایق فردی را تا حدود زیادی گسترش داده است.
-
کنکور، یافتن استعداد و علایق شخصی را از یک کاوش شخصی به یک جستجو و رقابت مخرب اجتماعی بدل ساخته است. به عبارت دیگر، در حالی که یافتن رشته و شغل مورد علاقه باید یک کنش شخصی باشد و فرد در این باره، با توجه به توانایی و علایق منحصر به فرد خود، باید تصمیم بگیرد، این تصمیم از خانواده، جو حاکم بر مدرسه، گروه همسالان، رسانهها، مؤسسات کنکوری و … اثر میگیرد و بار روانی سنگینی را بر داوطلب تحمیل میکند.
-
در حالت کنونی، به فرد رتبهای نسبت داده میشود که در واقع دارای معیار ترتیبی بوده و بیان میدارد که فرد در مقایسه با سایر داوطلبان چه جایگاهی دارد. این وضعیت یعنی، در رشته های مختلف همواره عده بسیار اندکی تشویق شده (حائزین رتبههای بالا مثلاً زیر 2000) و عده کثیری تنبیه میشوند (حائزان رتبههای پائین کنکور). این موضوع به تنهایی افراد با استعدادهای متفاوت را در دستهبندی ناخواستهای طبقهبندی میکند و برچسبهایی به افراد میزند که همیشه همراه اوست. در صورتی که رسالت یک نظام سنجش فقط این موضوع است که میزان توانایی بالقوه فرد (استعداد و تلاش) برای رشته مورد علاقه او چه میزان است، همین! با این موضوع، اعلام رتبه از جهات مختلف اجتماعی (مانند رقابت ناسالم، برچسب زنی، فشار روانی) و کارکردی (هدف آن) کاری بسیار مخرب است.
-
اعلام رتبه باعث شده است که توانایی واقعی گروههای افرادی که با سهمیه پذیرش میشوند به خوبی شناسایی نشده و بیش برآورد شود! در شرایط فعلی که معیار رتبه است، در صورتی که مثلاً دانشگاهی 20 نفر در رشته مهندسی برق پذیرش کند، این 20 نفر براساس رتبه و نه توانایی لازم برای ورود به آن رشته انتخاب میشوند. مثلاً اگر رشته مذکور توانایی تراز 6000 به بالا را نیاز داشته باشد، ممکن است فردی در رشته مذکور قبول شود که ترازش 2500 است! چون معیاری رتبه است و نه توانایی فرد! شاید این موضوع یکی دلایل عدم اعلام ترازهای پذیرفتهشدگان دانشگاهها توسط سازمان سنجش باشد.
-
کنکور رقابت بین دانشگاهها را از بین برده است! در حال حاضر دانشگاه در پذیرش دانشجو نقشی ندارد و فقط منتظر است که دانشجو در فهرست 150 رشته -دانشگاه، انتخاب خود را انجام دهد! در حالی که قاعدتاً وقتی دانشگاهها باهم رقابت داشته باشند به طرق مختلف و نه فقط آزمون در تلاش خواهند بود که افراد متناسب تری برای خود انتخاب کنند (البته در اینجا به بحث تغییرات لازم در دانشگاه برای بهبود عملکرد پرداخته نشده است).
-
کنکور فعلی برخلاف تصور برخی، عادلانه نیست! شواهد تجربی نشان میدهد که عمده پذیرفتهشدگان دانشگاههای دولتی، از دهکهای بالای جامعه بوده و برعکس دانشگاههای دولتی، را دهکهای پائینتر جامعه شکل میدهند!
-
در نظام سنجش و پذیرش فعلی، تفاوت عجیبی پذیرش دانشجوی داخلی و خارجی وجود دارد. دانشجویان خارجی با درخواست پذیرش و بدون کنکور وارد دانشگاه میشوند در حالی که برای دانشجوی ایرانی وضع طور دیگری است! این موضوع باعث شده است که بعضاً تفاوت کیفیت فاحشی بین این دو باشد.
-
وجود سهمیه های متعدد باعث شده است که بخش بزرگی از پذیرش دانشجویان رقابتی نباشد و این خود تبعات بعدی دانشگاه، بنگاه ها و نهادهای بکارگیرنده دانش آموختگان خواهد داشت.
-
در کنکور فعلی دانشگاه ها به عنوان نهاد ذینفع نقشی ندارند و ورودی ها از بیرون به دانشگاه تحمیل می شوند.
-
….
با این حال، در تاریخ 15 تیر 1400، شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبهای با عنوان «سیاست ها و ضوابط ساماندهی سنجش و پذیرش متقاضیان ورود به آموزش عالی (پس از پایان متوسطه)» را ابلاغ نمود. این مصوبه سعی در رفع برخی ایرادات کنکور داشته است و نسبت به وضعیت کنونی پیشرفتهایی حاصل شده است اما کماکان به آن ایرادهایی جدی وارد است. در ابتدا باید گفت که شیوه پذیرش دانشجو یک مسئله تنظیمگری است و اساساً در حیطه وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست و متأسفانه در حال حاضر تفکیکی از وظایف و لایههای حکمرانی در حوزه آموزش عالی صورت نگرفته است. به هر حال، این مصوبه ابلاغ شده و نقدهای مهم وارده به آن را بیان می کنیم.
از نکات مثبت به افزایش سهم نمرات دوره متوسطه، افزایش تعداد دفعات کنکور و اعتبار نمره آن تا 2 سال، حذف دروس عمومی از کنکور می توان اشاره نمود. اما این مصوبه برخی مشکلات اصلی را حل نکرده و متاسفانه برخی موارد منفی باقی است:
-
در این مصوبه کماکان رتبه اعلام می شود و اعلام تراز رسمیت ندارد. در صورتی که رتبه بندی افراد ماهیتی ضد توسعه انسانی دارد. چرا که انسان ها دارای استعدادهای متنوع بوده اعلام رتبه برای فردی قصد دارد ریاضی بخواند با کسی که شیمی می خواهد بخواند چه معنایی دارد؟! دراکثر نظام های سنجش و پذیرش از معیارهای نشان دهنده شایستگی که ماهیت تفکیک کردن اشخاص را دارد اما رتبه ای نیست استفاده می شود. مثلاٌ دانشگاه تهران، کسانی که تراز بالاتر از 6500 دارند می توانند برای رشته مهندسی کامپیوتر این دانشگاه اقدام کنند و دانشگاه با این تراز و سابقه تحصیلی و یا ترکیبی از این دو تصمیم می گیرد که چه افرادی پذیرش شوند.
-
هر چند برگزاری آزمون ۲ بار در سال خوب است اما دلیلی ندارد که فقط دو مورد باشد. می شود که 12 بار و حتی بیشتر آزمون برگزار شود و با توجه به بازه پذیرش دانشگاه ها (معمولا دوبار در سال)، خود داوطلب بالاترین تراز برای رشته محل مربوطه را اعلام نماید.
-
این مصوبه نقشی برای دانشگاه ها قائل نشده است (در ماده 5 نقشی ضعیف و پسینی به دانشگاه داده شده است). دانشگاه به عنوان یک ماهیت مستقل تا حدودی باید بتواند در پذیرش دانشجو دخالت داشته باشد. همچنین، در این مصوبه اکوسیستم آموزش عالی کشور نادیده گرفته شده و به این موضوع فکر نشده است که دانشگاه ها چطور با هم برای نیل به عملکرد بهتر رقابت کنند. چرا که در این مصوبه، دانشجویان که ورودی اصلی دانشگاه هستند، از بیرون به دانشگاه تحمیل می شود. به عبارت دیگر هنوز سنجش و پذیرش از هم تفکیک نشده اند. این مصوبه به طور کل به دانشگاه به عنوان یک سیستم نگاه نکرده است و فرآیند پذیرش را جدای از دانشگاه تعریف کرده است. در نگاه این مصوبه دانشگاه به عنوان یک نهاد تخصصی، میزان حداقلی از اختیار در نظر گرفته شده است.
-
در ماده 2 این مصوبه، زیرگروه ها حذف شده است در صورتی که درست این است که حداکثر تفاوت ممکن بین علوم مختلف مدنظر قرار گیرد و نمرات دارای وزن مختلف باشند و دانشگاه بتواند تفکیک قائل شود. ( دوره بازنگری عنوان شده در تبصره 1، طولانی است و لزومی به این کار نیست.
-
در ماده 5 بیان شده است که موسسه (دانشگاه ها) میتواند در پذیرش دانشجو در رشته محلهای پرمتقاضی حدنصاب برای نمرهکل آزمون اختصاصی و نمرهکل سابقه تحصیلی تعیین و پس از تصویب شورای سنجش و پذیرش دانشجو، حداقل دو سال قبل از پذیرش دانشجو اعلام عمومی نماید. اما این ماده، چند ایراد اساسی دارد. یکی این که دانشگاه خود با لحاظ استانداردهایی باید بتواند خود انتخاب کند برای چه رشته هایی حدنصاب بگذارد یا نه. همچنین، در این مصوبه به سهمیه ها که نظام پذیرش را مختل کرده پرداخته نشده و به طرح دیگری موکول شده است در صورتی که برای پذیرش این موضوع کلیدی است. همچنین، نیازی به اعلام دو سال قبل وجود ندارد.
-
رویکرد باید به سمت حداکثری شدن لحاظ ناهمگنی و تلقین این حس به داوطلبان باشد که هر یک از شما فرد خاصی هستید و نیازی به مقایسه با دیگران نیست.
-
این مصوبه باعث نمی شود که شفافیت در پذیرش دانشجو وجود داشته باشد، چرا که وجود رتبه و سهمیه ها، شفافیت پذیرش را به حداقل می رساند.
-
در این مصوبه به پذیرش دانشجویان بین المللی نگاه نشده است! در حالی که با توجه به اسناد سیاستی دیگر این یک رویکرد کلی نظام آموزش عالی کشور باید باشد. پذیرش دانشجو باید طوری باشد که افراد مستعد داخلی و خارجی را به طور متناسب با رشته محل تشخیص دهد و این با مصوبه فعلی شدنی نیست.
-
در صورت اعتبار 2 ساله نتیجه آزمون، به طرح سربازی و مسئله جابجایی و انصراف، پرداخته نشده است و ابهام وجود دارد.
-
رسالت اصل آموزش و پرورش، هدایت کردن میلیونها دانش آموز به سمت دانشگاه نیست اما این موضوع همچنان در این مصوبه وجود دارد و تغییری در نظام هدایت تحصیلی هنوز اتفاق نیفتاده است و در این زمینه حتی ممکن است وضعیت بدتر شود چرا که 60 درصد نمره سوابق از سال اول تا سوم متوسطه لحاظ می شود و این یعنی ورود استرس و آسیب های دیگر از سال های قبل.
-
این مصوبه به سمت متمرکزتر کردن پذیرش حرکت نموده و کنکور و سوالات آزمون مدارس هم یکسان سازی می شود و این یعنی به سمت حداکثر تمرکز حرکت می شود. در حالی که باید نقش دانشگاه پررنگ تر شود و عدم تمرکز بیشتر شود. حق پذیرش نیمه متمرکز باید برای دانشگاه به رسمیت شناخته شود.