با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
نهضت تفسیر بیانات رهبری چند سال است که بلافاصله بعد از فرمایشات ایشان شروع به کار می کند، آنقدر که شاید شما تفسیر دیگران از ترکیب «آتش به اختیار» در خاطرتان باقی مانده باشد؛ در حالی که فرمایشات رهبری در این موضوع را یک بار هم نخوانده اید! پرداخت به حاشیه های پررنگ تر از متن، اساسا مقوله ی روشمندی شده که مواجهه ما با مباحث را دچار خدشه میکند، فلذا توصیه میشود قبل از خواندن متن، حتما بیانات رهبری در سه موقف دیدار با دانشجویان، مداحان و پرستاران در سال گذشته خوانده شود. رهبری در دیدار با دانشجویان سال ۹۵، در بحث تبیین فرمودند:« تبیین اساس کار ما است. ما با ذهن ها مواجهیم، با دلها مواجهیم؛ باید دلها قانع بشود. اگر دل ها قانع نشد، بدن ها به راه نمیافتد، جسم ها بهکار نمیافتد؛ این فرقِ بین تفکّر اسلامی و تفکّرات غیر اسلامی است.»
اساسا هر قرائتی که بخواهد جریان تبیین را در مقابل جریان مطالبه گری قرار داده و از این قرائت جلوه ی محافظه کارانه ارائه دهد، به درستی نه تنها با امر تبیین مواجه نشده؛ بلکه هدف تبیین را هم ترسیم نکرده است. مهمترین هدف تبیین، «روشنگری» ست. وجه تمایز روشی که منجر به روشنگری میشود با دیگر روش ها، در مواجهه ی عقلانی با پدیده هاست. به عبارتی دیگر، روشنگری برخلاف جریان رادیکال ایدئولوژیک که هر امر را با فرامتن خود تعریف میکند، در دایره ی استدلال و عقلانیت میگنجد. آن مسیری که اساسا منجر به محافظه کاری میشود نه تنها مسیری دور از عقلانیت است بلکه اذهان را در مقابل هرگونه پرسشی مسدود میکند، چنین جریانی که منجر به تحول و اصلاح هم نمیشود اساسا در دایره ی تبیین نمیگنجد.
ماهیت تبیین در دایره ی تفکرات اسلامی، عیار حق و باطل است. تبیین در دو امر اندیشه و پدیده های تاریخی، باید روایتی را پدید آورد که اولا از دل عقلانیت بیرون آمده باشد و دوما «حقیقی» باشد. حقانیت در روایتگری ایجاب میکند که منطق برخی رخدادها که امروزه توسط رسانه ها برای افکار عمومی قلب میشود، به درستی روایت شود و جهاد واقعی طی کردن فاصله ی بین کذب و حقیقت برای افرادی ست که میتوانند روایتی درست ارائه دهند. رهبری در دیدار دانشجویی سال ۹۵ به دانشجویان توصیه میکنند که اگر امر تبیین برای خودشان محقق نشده ابتدا روشنگری را برای خودشان محقق کنند، این رویه برخلاف نگاهی که اساسا انسان را به مثابه ی عنصری در جهت توجیه وضعیت موجود به کار میگیرد، «عقلانیت» فردی را به رسمیت میشناسد.
یکی از دلایلی که بسیاری از تبیین ها در مورد وقایع انقلاب رخ نداده است نبود زیرساخت های درست در ایجاد تبیین است. خلا این زیر ساخت میتواند در بازتولید استدلال های معطوف به هدف باشد و یا اساسا وجود رسانه هایی که قدرت تاثیر بر افکار عمومی را داشته باشند، در هرصورت عدم وجود زیرساخت اساسا امر تبیین را برای افراد هزینه زا کرده است. حال سوالی که پیش می آید این است که از میان دغدغه های مختلف و چالش ها، اولویت گفتمانی چرا باید در بحث روشنگری باشد؟ برای پاسخ به این سوال در ابتدا باید اقتضائات عصر فعلی را شناخت.
افکار عمومی در وضعیت فعلی کشور، یک نیروی سیاسی به حساب می آید. به نوعی خلا برخی مولفه های مردم سالاری از جمله «تشکل» یابی، با نیروی افکار عمومی در رسانه ها پر شده است. این جایگزینی هرچند به خودی خود بسیار آسیب زاست اما واقعیتی را در حضیض خود دارد آن هم قدرت بی چون و چرای رسانه در شکل گیری افکار عمومی است. در اصل رسانه نقش بستری خود را از دست داده – به روایتی هیچ گاه چنین نقشی هم نداشته است! – و خود تبدیل به مامن شکل گیری افکار عمومی شده است. گروه های ذی نفع با قدرت اقتصادی خود توانایی هرگونه تاثیر در بستر رسانه را دارند و این فرایند یک نتیجه گیری خطرناک را ارائه میدهد، آن هم از بین رفتن «مطالبه گری» واقعی از سوی افکار عمومی ست.
در این میان چرخه ای که شکل میگیرد دور باطل میان قدرت مدنی و وضعیت سیاسی کشور است. جریان غالب رسانه ای اگر بخواهد قرائتی از یک واقعه و یا اندیشه ی خود را سوار بر موج افکار عمومی کند، به راحتی این کار را انجام میدهد و با چنین رویه ای اساسا مطالبه های فرعی جای خود را به مطالبه های اصلی میدهند و مسئله هایی به دور از «دغدغه» واقعی اکثریت، تیتر روزنامه ها میشود. به نوعی میتوان گفت روشنگری، لازمه یا مقدمه ی مطالبه گری ست و ما حصل واقعی جهاد تبیین حذف مسئله های فرعی و حذف جریان هایی ست که قطعا در پازل عملیاتی دشمن نقش مهمی دارد.
جریان انقلابی تا حد خوبی در مقابل این جریان های کاذب در برهه هایی دچار سطحی گرایی و رویکرد سلبی بوده است و به عبارتی تهاجمی و ایجابی با اندیشه ی خود مواجهه نداشته است. در عصری که ادراک سازی از سوی جریان مقابل به کمک ابزار رسانه پرقوت تر از قبل جریان دارد، نمیتوان با رویکرد سلبی انتظار حذف جریان رقیب را داشت.
نگارنده بخش خوبی از این رویکرد جریان انقلابی را انسداد عقلانیت در مواجهه با پدیده ها میداند، به طوریکه ما در خیلی از مواقع از سطح فرمایشات و سندنگاری ها بالاتر نمیرویم و در حوزه اندیشه تقریبا هیچ تولیدی نداریم. رهبری در یکی از دیدار دانشجویی سال ۹۵ به بحث ممنوعیت مذاکره با آمریکا اشاره میکنند و میگویند حتما این موضوع منطقی دارد که باید این منطق تبیین شود.
ایشان میفرمایند:« چرا بنده اینقدر اصرار دارم که ارتباط با آمریکا نبایستی برقرار بشود حتّی مذاکره، جز در مسائل مشخّص و معیّنی که حالا اقتضای مصلحت باشد؛ علّتش چیست؟ خب این یک دلیلی دارد؛ این دلیل را سیاستمدارهای حتّی طرفدار با آمریکا هم یک جاهایی تأیید کردند.» دقیقا نکته ای که در این صحبت نمایان میشود ارجح دانستن منطق یک گفتمان است. تبیین علت یک نگاه و رویکرد، نیاز به مواجهه ی عقلانی بیش از مواجهه ی ایدئولوژیک به مثابه ی یک امر هویتی، دارد. با این حال آن چیزی که واضح است اولویت دانستن امر روشنگری در عصری ست که بحرانی برآمده از موج سواری بر افکار عمومی و نبود زیرساخت ها، حکمرانی را تحت تاثیر قرار میدهد. رابطه دوری و مستقیمی میان بحران روشنگری و بحران تصمیم گیری در حکمرانی وجود دارد که اگر جهاد تبیین رسالت خود را درست تشخیص دهد قطعا باعث اصلاح این چرخه میشود.
فرزانه سادات باطنی
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.