در حالی که غرب به اوکراین توجهی کمی کرد و اصولا قرار بود آن را در ساختارهای خود ادغام کند، واکنش مسکو در ان زمان محدود به نظر می رسید( به جز حادثه تیراندازی در سال 1992، آن هم زمانی که کشتی گشتی ناوگان دریای سیاه پرچم اوکراین را برافراشته و سواستوپل را به مقصد اودسا ترک کرد. روسیه در دهه اول پس از فروپاشی شوروی از نظر اقتصادی ضعیف بود و جنگ های چچن روسیه را تضعیف کرد . فدراسیون روسیه با تقسیم ناوگان دریای سیاه و امضای “پیمان بزرگ” (پیمان مینسک) در سال 1997، مرزهای اوکراین از جمله کریمه را به رسمیت شناخت).
اولین بحران بزرگ دیپلماتیک بین مسکو و کیف در پاییز سال 2003، رخ داد روسیه ( اما پیش نیازهای تنش در روابط روسیه و اوکراین و تهدید یک جنگ بزرگ دهه ها است که در حال توسعه است. استدلالهای روسیه، مربوط به زمانی است که ایالت کیف، دلیکی نوگراد، و موسکوی اصلا کیوان روس را تشکیل میدادند.)
به طور ناگهانی ساخت یک سد را در تنگه کرچ به سمت جزیره توزلا اوکراین آغاز کرد. کی یف این را به عنوان تلاشی برای توزیع مجدد مرزها در نظر گرفت. این درگیری پس از دیدار شخصی روسای جمهور حل شد. در انتخابات ریاست جمهوری اوکراین در سال 2004، روسیه فعالانه از ویکتور یانوکوویچ نامزد طرفدار روسیه حمایت کرد، اما انقلاب نارنجی مانع از پیروزی او شد. ویکتور یوشچنکو سیاستمدار طرفدار غرب رئیس جمهور شد. پیروزی او نقطه شروع تغییرات در سیاست فدراسیون روسیه شد و هدف آنها جلوگیری از آنچه که مسکو “انقلاب های رنگی” نامید و غرب را در آن مقصر می داند است. در دوران حکومت یوشچنکو، فدراسیون روسیه دو بار ارسال گاز به اوکراین را مسدود کرد( در سالهای 2006 و 2009 که منجر به وقفه در انتقال ترانزیت به اروپا شد.(در ادامه تاثیر همین مساله رو به شکل پیچیده تری به واسطه خط لوله نورد استریم توضیح میدم ))
رویداد کلیدی برای درک وضعیت فعلی در سال 2008 رخ داد. در نشست سران ناتو در بخارست، جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور ایالات متحده، تلاش کرد تا اوکراین و گرجستان را وادار به دریافت برنامه اقدام عضویت (MAP) کند. پوتین به شدت مخالفت کرد، مسکو به صراحت اعلام کرد که استقلال اوکراین را به طور کامل به رسمیت نمی شناسد. در نتیجه آلمان و فرانسه از طرح بوش جلوگیری کردند. به هر دو کشور پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، یعنی اوکراین و گرجستان ، وعده عضویت در ناتو داده شد، اما تاریخ مشخصی نداشت.(در دکترین امنیت ملی روسیه دو دسته کشور وجود دارد کشور خارج نزدیک که حاصل تجزیه امپراتوری رومانوف ها هست (که در بعضی نوشته ها اشتباها شوروی رو درنظر میگیرن ) و کشور خارج دور یعنی سایر کشور ها و مسکو همواره در تلاش برای برقراری روابط با کشورهای خارج نزدیک و ایجاد اتحادیه ای شبیه اروپا بود)
از آنجایی که امکان حرکت سریع به یک اتحاد نظامی وجود نداشت، اوکراین مسیری را برای یکپارچگی اقتصادی از طریق توافقنامه ارتباط با اتحادیه اروپا تعیین کرد. در تابستان 2013، چند ماه قبل از امضای احتمالی، روسیه شروع به اعمال فشار اقتصادی گسترده بر اوکراین کرد و تقریباً صادرات اوکراین را در مرز قطع کرد. در پاییز، دولت یانوکوویچ که در سال 2010 رئیس جمهور شد، به دلیل فشارهای فدراسیون روسیه، از تعلیق مقدمات امضای توافقنامه با بروکسل خبر داد. تصمیم یانوکوویچ باعث اعتراض در اوکراین شد و او در فوریه 2014 به روسیه گریخت.
در مارس 2014، روسیه کریمه را ضمیمه کرد، خلاء قدرت در کیف به وجود آمد. این یک نقطه عطف بود، آغاز یک جنگ اعلام نشده در همان زمان، ساختارهای شبه نظامی روسی و محلی به جدایی طلبی در دونباس انگیزه داد، “جمهوری های مردمی” در دونتسک و لوهانسک اعلام شد، که توسط افرادی که احتمالا با فدراسیون روسیه در ارتباط بودند و با لباس های بی نام و نشان آمده بودند، رهبری می شدند. کی یف به آرامی واکنش نشان داد، و منتظر انتخابات ریاست جمهوری در پایان ماه مه بود و پس از آن تصمیم به استفاده گسترده از زور گرفت که آن را «عملیات ضد تروریستی» (ATO) نامید.
در اوایل ژوئن 2014، در فرانسه، در رویدادهایی به مناسبت هفتادمین سالگرد فرود متفقین در نرماندی، پترو پوروشنکو، رئیس جمهور تازه منتخب اوکراین برای اولین بار با همتای روس خود پوتین با میانجیگری رهبران آلمان و فرانسه دیدار کرد. اینگونه بود که «فرمت نورمن» متولد شد. در تابستان، ارتش اوکراین شروع به عقب راندن جداییطلبان کرد، اما در پایان ماه اوت، روسیه، به گفته کییف، از ارتش خود در مقیاس وسیع در دونباس استفاده کرد( مسکو این موضوع را رد می کند). نیروهای اوکراینی در نزدیکی ایلوایسک شکست خوردند که اوج درگیری بود. جنگ در سراسر خط مقدم با امضای آتش بس در مینسک در ماه سپتامبر به پایان رسید.
سپس جنگ موضعی آغاز شد که تا امروز ادامه دارد. در اوایل سال 2015، جداییطلبان حمله گستردهای را آغاز کردند ( مجموع تلفات جنگ 19-2014: حدود 13000 کشته از جمله 3331 غیرنظامی و 30000 زخمی تخمین زده میشود ). کیف دوباره مسکو را به استفاده از ارتش متهم کرد، فدراسیون روسیه دوباره همه چیز را رد کرد. نیروهای اوکراینی در نزدیکی شهر مرکزی دبالتسوه شکست خوردند که مجبور شدند آنجا را ترک کنند( در نشستی بین رهبران روسیه، اوکراین، آلمان و فرانسه در فوریه 2015 به دنبال برقراری صلح در مناطقی از اوکراین بود که سال قبل توسط جدایی طلبان طرفدار روسیه تسخیر شده بود. این مناطق، در ناحیه دونباس اوکراین ، به عنوان جمهوری خلق لوهانسک (LPR) و جمهوری خلق دونتسک (DPR) شناخته شدند. دولت اوکراین در کیف ادعا کرد که این دو منطقه در واقع تحت اشغال روسیه هستند.). سپس با میانجیگری آلمان و فرانسه «مینسک-2» امضا شد، توافقی که همچنان سند اصلی حل مناقشه باقی مانده است.و هیچ یک از نکات آن به طور کامل اجرا نشده است که طرفین یکدیگر را به خاطر آن متهم می کنند (روسیه برای مدت طولانی در برابر حرکت اوکراین به سمت نهادهای اروپایی و به ویژه ناتو مقاومت کرده است. خواسته اصلی آن این است که غرب تضمین کند اوکراین به ناتو نمیپیوندد.)
آخرین بار در تابستان و پاییز 2019، زمانی که طرفین با خروج نیروها از چندین منطقه موافقت کردند و به اجرا درآمدند، دستیابی به موفقیت ممکن به نظر می رسید. اما پس از نشست سران نرماندی در پاریس، دیگر نشستی برگزار نشد. روسیه از برقراری ارتباط مستقیم با ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، به اتهام کوتاهی در اجرای مینسک-2 خودداری میکند. در سال 2021، فدراسیون روسیه دو بار – در بهار و اواخر پاییز – نیروهای خود را به مرزهای اوکراین کشید. در ماه دسامبر، رئیس جمهور پوتین برای اولین بار به ایالات متحده و ناتو اولتیماتوم داد که اوکراین و سایر کشورهای خارج نزدیک را در این ائتلاف نپذیرند و به آنها کمک نظامی نکنند
روسیه در بازنگری روابط خود با ناتو از مساله حقوقی تحت عنوان “لحظه حقیقت” (moment of thurt ) صحبت کرده است(این مفهوم به مبانی حقوقی روم باستان وابسته هست و یعنی این که باید به حقیقت و ریشه یک کشور در قرارداد های الحاق و ضمیمه شدن و پذیرش قرار داد ها بخصوص نظامی دقت کرد و برداشت روس ها از این جنبه دارای اهمیت است که کیف را جزئی از کیوان روس میدانند و از نگاه غربی ها این است که هر کشوری ابتدا به ساکن آزاد است). سرگئی ریابکوف معاون وزیر امور خارجه گفت: «برای ما کاملاً الزامی است که اطمینان حاصل کنیم که اوکراین هرگز عضو ناتو نخواهد شد و moment of thrust رعایت شود و در واقع روسیه می خواهد ناتو به مرزهای قبل از 1997 بازگردد .و دیگر نیازی به گسترش بیشتر به سمت شرق نیست و خواستار پایان دادن به فعالیت نظامی ناتو در شرق اروپا و به ویژه در کشور های خارج نزدیک شد .( این بدان معناست که واحدهای رزمی از لهستان و جمهوریهای بالتیک استونی، لتونی و لیتوانی نیز احتمالا در آینده نزدیک مطرح میشوند.)
غرب در سال 1990 وعده داد که ناتو “حتی یک اینچ به شرق” گسترش نخواهد یافت، اما به هر حال این کار را انجام داد.همچنین در نقل قولی آقای گورباچف بعداً گفت که در آن زمان «موضوع گسترش ناتو هرگز مورد بحث قرار نگرفت(بنابر قولی که به میخائیل گورباچف، رئیس جمهور وقت شوروی داده شد، فقط به آلمان شرقی در چارچوب آلمان یکپارچه اشاره شده بود)
برای این تنش ها میتوان سناریو را به سه بخش اصلی تقسیم کرد .
اهداف سیاسی روسیه
گزینه های نظامی روسیه
گزینه های موجود برای ایالات متحده و متحدان آن (که بعدا مفصلا صحبت میکنم )
اهداف سیاسی روسیه
کرملین آنچه را که میگوید میخواهد: پایان دادن به گسترش ناتو، عقبنشینی از توسعه قبلی، حذف سلاحهای هستهای آمریکا از اروپا، و حوزه نفوذ روسیه. هدف اصلی کرملین تضمین این است که بلاروس، اوکراین و گرجستان هرگز به یک بلوک نظامی یا اقتصادی غیر از بلوک های تحت کنترل مسکو تعلق نخواهند داشت . ظاهراً تقاضا برای یک حوزه نفوذ انحصاری در اروپای شرقی و جنوب قفقاز برای تامین منافع امنیتی روسیه است. کرملین گسترش ناتو به شرق را گناه اصلی روابط بین المللی پس از شوروی با غرب معرفی کرده است که اکنون باید اصلاح شود. با وجود حقایق، تفاسیر متناوب و نگرانیهای امنیتی کشورهایی که به همان اندازه دارای حاکمیت هستند، مسکو مدعی است که بدون چنین تضمینهایی، از نیروی نظامی برای حفاظت از منافع امنیتی خود استفاده خواهد کرد.
گزینه های نظامی روسیه (به دو پلان تقسیم میشود )
در پلان یک که بر اساس اهداف سیاسی، کرملین حداقل شش گزینه نظامی احتمالی وجود دارد:
-
در صورت موفقیت آمیز بودن مذاکرات، اما ادامه کمک به شورشیان طرفدار روسیه در شرق اوکراین، برخی از نیروهای زمینی خود را دور از مرز اوکراین – حداقل به طور موقت – مجدداً مستقر کند.
-
فرستادن نیروهای متعارف روسیه به مناطق جدا شده از دونتسک و لوهانسک به عنوان “حافظان صلح” یک جانبه و امتناع از خروج آنها تا زمانی که مذاکرات صلح با موفقیت به پایان برسد و کی یف با اجرای توافقنامه مینسک موافقت کند.
-
قلمرو اوکراین را در غرب تا رودخانه Dnepr تصرف کنید تا از آن به عنوان ابزار معامله استفاده کنید یا این قلمرو جدید را به طور کامل در فدراسیون روسیه بگنجانید.
-
تصرف قلمرو اوکراین تا رودخانه Dnepr و تصرف یک کمربند زمینی اضافی (از جمله اودسا) که قلمرو روسیه را با جمهوری منفصل ترانسدنستریا متصل می کند و اوکراین را از هر گونه دسترسی به دریای سیاه جدا می کند.
-
تنها یک کمربند زمینی بین روسیه و ترانسدنستریا (شامل ماریوپل، خرسون و اودسا) را به تصرف خود درآورید تا منابع آب شیرین کریمه را تامین کنید و دسترسی اوکراین به دریا را مسدود کنید و در عین حال از درگیری های عمده بر فراز کیف و خارکف اجتناب کند.
-
تمام اوکراین را تصرف کنید و با بلاروس، تشکیل یک اتحادیه سه جانبه اسلاوی جدید متشکل از روس های بزرگ، کوچک و سفید (روس ها، اوکراینی ها و بلاروس ها) را اعلام کند.