مسائل امروزین جامعه‌شناسی جنگ

ژنرال فرانسوی، فابین ماندون، هشدار داده است که فرانسوی‌ها باید در درگیری قریب‌الوقوع با روسیه، «از دست دادن فرزندانشان را بپذیرند» (لوموند دیپلماتیک/۲۱ نوامبر ۲۰۲۵). جهان با سرعتی که پیش‌بینی نمی‌شد، به سمت نوعی از رویارویی نظامی جهانی پیش می‌رود که توسط یک ژنرال نظامی فرانسوی «خونین» توصیف می‌شود. در شرایطی که در فضای پس از جنگ سرد، ایده‌های جسورانه‌ای در مورد «پایان تاریخ» در صلح ایراد می‌شد، و کشورها به سمت خاتمه «سربازی وظیفه»، کوچک‌سازی ساختارهای نظامی، کاهش پرسنل فعال، انحلال یگان‌های ذخیره و تعطیلی کارخانه‌های تولید تسلیحات حرکت کردند؛ و در ایران کسانی بودند که از خاتمه دوران موشک سخن می‌گفتند، حالا، همه چیز به سمت تغییر اساسی حرکت کرده است و هیچ کشوری در سراسر جهان، آمادگی این چرخش در این مقیاس قابل ملاحظه را ندارد. این غافلگیری، حقیقتی است که بسیاری از رویدادهای غافلگیر‌کننده دیگر پیش رو را رقم خواهد زد.
کمبودهای ساختاری و چالش مشروعیت
ارتش‌هایی که هم‌اکنون، و قبل از برافروخته شدن کامل رزم عالمگیر، در چندین نقطه جهان درگیر هستند، از نظر ذخایر انسانی، توان لجستیک، و پایه تولیدی با کمبودهای ساختاری مواجه‌اند. این وضعیت ناپایدار، با تهدیداتی روبرو شده که ماهیتاً با دوران جنگ سرد متفاوت هستند. وقتی فرمانده نظامی در فرانسه از ضرورت آمادگی ملت برای تلفات سخن می‌گوید، این پرسش مطرح می‌شود: آیا جامعه‌ای که برای دهه‌ها از جنگ فاصله گرفته و غرق در رفاه، پیوندش با نهادهای نظامی سست شده، حاضر به پذیرش چنین هزینه‌های سنگینی هست؟ حرفه‌ای‌سازی ارتش و تعلیق خدمت سربازی اجباری، این شکاف را عمیق‌تر کرده است. بنا بر این، تدوین یک استراتژی دفاعی که هم پاسخگوی تهدیدات باشد، و هم مورد پشتیبانی جامعه قرار گیرد، به چالشی لاینحل برای سیاست دفاعی تبدیل شده است.
چگونه می‌توان در زمانی کوتاه، ساختارهای دفاعی را با این واقعیت‌های جدید همسو کرد؟
دلخوشی به عبور از دوران جنگ، باعث غفلت از مبانی مرسوم قدرت دفاعی (مانند عمق استراتژیک، زنجیره تأمین و بسیج‌پذیری ملت) شده است. اکنون، که جهان بار دیگر به سمت «جنگ خونین» بازگشته، این پرسش در ذهن سیاستمداران و روشنفکران خلجان می‌کند: چگونه می‌توان در زمانی کوتاه، ساختارهای دفاعی را با این واقعیت‌های جدید همسو کرد؟ پایان جنگ سرد باعث شد که مدل «دفاع سرزمینی کلاسیک» با «نیروی واکنش سریع» جایگزین گردد. در این تحول، کیفیت، تخصص و چابکی بر کمیت و سنگینی ارجحیت یافت. واحدهای رزمی کوچک شدند و یگان‌های ذخیره منحل گردیدند؛ زیرا، تصور می‌شد تهدیدات آینده، نامتقارن و غیرمتعارف خواهند بود. این تغییر دکترین، مستقیماً بر سخت‌افزار دفاعی تأثیر گذاشت.
انقضای سخت‌افزارهای فعلی جنگ
تعداد تانک‌ها، توپخانه‌های سنگین و ناوگان‌های سطحی به شدت کاهش یافت، زیرا، در عملیات‌های پساجنگ‌سرد کارایی نداشتند. در مقابل، تقاضا برای پهپادها، هواپیماهای حمل و نقل استراتژیک و سامانه‌های ارتباطی پیشرفته افزایش یافت. بودجه‌ها از تجهیزات مرسوم به سمت فناوری اطلاعات و فرماندهی سرازیر شد. در سطح صنایع دفاعی نیز این تحول، یک بازآرایی بزرگ را رقم زد. شرکت‌ها از تولید انبوه تجهیزات سنگین، به سمت توسعه سامانه‌های فناوری سطح بالا و تخصصی حرکت کردند. اگر چه این انتقال، محصولات پیچیده‌تری تولید کرد، اما، یک نتیجه منفی به دنبال داشت: از دست دادن قابلیت تولید انبوه برای تاب‌آوری در یک نبرد گسترده و فرسایشی.

آسیب‌پذیری زنجیره تأمین و بهینه‌سازی ناکارآمد
وابستگی به زنجیره تأمین جهانی و برون‌سپاری نیز، آسیب‌پذیری دیگری در توان دفاعی کشورها بویژه کشورهای الگوی غربی ایجاد کرد. هم‌چنین، رابطه صنعت و بخش دفاعی تغییر یافت. قراردادهای بلندمدت جای خود را به پروژه‌های کوتاه‌مدت و مبتنی بر فناوری‌های نو دادند. در نتیجه، نیروهایی که برای درگیری‌های کوچک بهینه شده بودند، خود را ناتوان از مقابله با تهدیدات متعارف و بزرگ می‌یابند. هم‌زمان، یک انقلاب خاموش فناورانه در حال دگرگون کردن ماهیت جنگ است. ظهور سامانه‌های رباتیک خودمختار و جنگنده‌های بدون سرنشین پیشرفته، نشانگر گذار از «سکوهای گران‌قیمت و کم‌تعداد» به «سکوهای ارزان و پرشمار» است.
انقلاب در فناوری و تغییر تعریف برتری
مزیت اصلی سامانه‌های تاب‌آور و مقاوم، اقتصادی بودن و قابلیت تولید انبوه است. برخلاف جنگنده‌های امریکایی و روسی و فرانسوی و بریتانیایی که هزینه‌های سرسام‌آوری دارند، سامانه‌های خودمختار جدید با استفاده از قطعات تجاری و با هزینه‌ای به مراتب کمتر قابل تولید هستند. این ویژگی، پاسخ مستقیمی به چالش‌هایی مانند کمبود خلبان مجرب و حساسیت افکار عمومی نسبت به تلفات انسانی است. این تحول، پیامدهای استراتژیک شگرفی دارد. تعریف برتری هوایی در حال تغییر است؛ از کیفیت جنگنده‌های سرنشیندار به سمت توان تولید انبوه سامانه‌های ارزان‌قیمت، اما، خودمختار. در نهایت، کشورهایی که زودتر بتوانند این فناوری‌ها را در مقیاس گسترده به کار گیرند، از مزیت راهبردی تعیین‌کننده‌ای در منازعات آینده برخوردار خواهند شد. از قضا کشورهایی مانند ایران که مجبور به معماری دستگاه‌های نظامی تاب‌آور بوده‌اند، در شرایط فعلی دست برتر را دارند.
چالش‌های گسست اجتماعی-نظامی
مطالعات جامعه‌شناختی نشان می‌دهند که در نیروهای نظامی حرفه‌ای که در کشورهای الگو غربی جایگزین خدمت وظیفه عمومی شده، اغلب جذب نیرو از اقشار کارگر و مناطق محروم صورت گرفته است که به ایجاد شکاف طبقاتی درون نیروهای مسلح و بین نیروهای مسلح و جامعه انجامیده است. این گسست، بازتاب سیاسی نیز داشته است؛ پرسنل نظامی اغلب گرایش‌های سیاسی متمایز و راست‌گرایانه‌تری نسبت به میانگین جامعه نشان می‌دهند.
حاشیه‌رانی جنگ
در گفتمان عمومی نیز جنگ به حاشیه رانده شده است. جامعه امروز غربی، ارتش را بیشتر یک «خدمت‌دهنده تخصصی» می‌بیند که سال‌ها برای دفاع از ملت در دوران صلح حقوق گرفته است و حالا باید بالاخره، در جایی به کار بیاید. در واقع، نیروهای نظامی «قهرمانان ملی» قلمداد نمی‌شوند. این درک صرفاً فنی، بنیان مشروعیت ارتش را در کشورهای غربی مانند فرانسه تضعیف کرده است. جامعه غربی جنگ را به متخصصان واگذار کرده است و امروز پذیرای آن نیست که یک ژنرال فرانسوی بگوید که ملت باید مهیای خون دادن باشد.
«اکوسیستم رزمی یکپارچه»
آن‌چه کشورها در شرایط فعلی به آن احتیاج دارند، ایجاد «اکوسیستم‌های رزمی یکپارچه» در سطح کل جامعه است. کاری که با توجه به زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی رفاه‌جو و فانتزی طی نیم قرن اخیر، بی‌نهایت دشوار یا نشدنی به نظر می‌رسد. در «اکوسیستم‌های رزمی یکپارچه»، همکاری سطح بالا میان سامانه‌های خودمختار ارزان، نیروهای حرفه‌ای، و ذخایر مردمی سرنوشت‌ساز است.
بن‌بست در مدیریت ریسک ملی
وضعیت در همه جهات بویژه برای کشورهای غربی دشوار است؛ در سطح فناوری، مرز بین فناوری دفاعی و تجاری طوری محو شده است که حفاظت از برتری امریکا، اروپا و ژاپن را دشوار یا ناممکن کرده است، خصوصاً اگر پای رقابت با چین و روسیه و هند و ایران در میان باشد. در واقع، مستمراً زنجیره تأمین نشت می‌کند. در بعد اجتماعی، احیاء و بهنجارسازی مدل‌های جدید «خدمت ملی فراگیر» بدون باورهای عقیدتی عمیق دشوار یا ناشدنی است. همه تحولات سریع اخیر به یک بازتعریف جامع از «مدیریت ریسک ملی» منجر شده است که برای عملیاتی شدن با انبوهی از بن‌بست‌ها مواجه است؛ در این نگاه جدید، امنیت تنها به قدرت نظامی وابسته نیست، بلکه بر تاب‌آوری اقتصادی، برتری فناورانه، انسجام اجتماعی و مشروعیت سیاسی استوار است. آینده از آن کشورهایی خواهد بود که بتوانند میان این ابعاد مختلف، تعادل پویای بیشتری ایجاد کنند.

دیدگاهتان را بنویسید