گرگ و میش هیولا

آنتونیو گرامشی فیلسوف بزرگ ایتالیایی که خاستگاه مفهوم هژمونی را با او می‌شناسند، در دفترهای زندان خود از استعاره‌ای سخن می‌گوید که امروز بیش از هر زمان دیگری برای فهم خاورمیانه و اسرائیل کاربرد دارد. او می‌گوید بحران یا وضعیت گرگ‌ومیش، زمانی است که امر کهن در حال مرگ است و امر نو هنوز زاده نشده؛ در این میان هیولاها پدیدار می‌شوند.

این استعاره، در نگاه نخست شاعرانه به نظر می‌رسد، اما حقیقتی سیاسی و تاریخی را عریان می‌کند. در ادامه ایده‌ی مذکور را به شرایط کنونی اسرائیل پیوند داده‌ایم.

۱. مرگ امر کهن؛ شکست افسانه شکست‌ناپذیری

برای دهه‌ها، اسرائیل با اتکای به برتری نظامی و حمایت بی‌قیدوشرط آمریکا، روایتی از شکست‌ناپذیری برای خود ساخته بود. اما جنگ‌های فرسایشی در غزه، ضربات مقاومت در لبنان و یمن، و مهم‌تر از همه ریزش مشروعیت جهانی این رژیم، نشان می‌دهد که آن نظم کهن، دیگر توان بازتولید ندارد. افسانه‌ی شکست‌ناپذیری فرو ریخته است.

۲. زاده‌نشدن امر نو؛ خلأ سیاسی در خاورمیانه

با وجود رویکرد تهاجمی اسرائیل، هنوز نظمی نو در خاورمیانه تثبیت نشده است. آینده‌ای که در آن فلسطین آزاد به رسمیت شناخته می‌شود و نظم چندقطبی منطقه‌ای شکل بگیرد، در حال تکوین است اما هنوز زاده نشده. همین فاصله‌ی تاریخی، همین «گرگ‌ومیش» است که فضای بحران را معنی‌دارتر می‌سازد.

۳. هیولا؛ تجسم بحران در پیکر و پیکار نتانیاهو

گرامشی می‌گوید هیولا خود نشانه است؛ نشانه‌ی مرگ گذشته و تولدنیافتگی آینده. بنیامین نتانیاهو، در این معنا، هیولای گرگ‌ومیش است. او نماینده‌ی شکوه گذشته نیست، زیرا اسرائیل دیگر در اوج نیست و روایت شکست‌ناپذیری به تاریخ پیوسته است. همچین، حامل نظمی تازه نیست. نتانیاهو تداوم مصنوعی یک نظم مرده است؛ رهبرِ بی‌افقی که تنها با خشونت و جنایت بقای رژیمی ورشکسته را به تعویق می‌اندازد.

۴. پیامدها؛ هیولا به‌مثابه نشانه شکست اسرائیل

ظهور نتانیاهو و افراطی‌ترین جناح‌های صهیونیسم نشانه‌ای است که اسرائیل در مرحله‌ی احتضار قرار گرفته است. هیولا نه آغاز روز تازه است و نه بقای شب؛ او صرفاً محصول نور کم‌رنگ گرگ‌ومیش است. از همین رو، نتانیاهو نشانه‌ی آشکار شکست نظم گذشته و ناتوانی اسرائیل در زایش آینده‌ای پایدار است.

در منطق گرامشی، بحران هرگز پایدار نمی‌ماند، بل گرگ‌ومیش بالاخره به پایان می‌رسد، یا روزی نو طلوع می‌کند یا شبِ سیاهی کامل بر همه‌چیز می‌نشیند. نتانیاهو به‌عنوان هیولا، بیش از آنکه قدرتی سازنده داشته باشد، مظهر پایان‌یافتگی اسرائیل است. او علامتی است که نشان می‌دهد این رژیم در حال عبور از مرحله‌ بحران به سوی مرگی تاریخی است. او نشانه شب برای اسرائیل و روز برای مقاومت و منطقه است، منتها شب اسرائیل در آینده نزدیک، تاریک‌تر می‌شود و روز منطقه و مقاومت، روشن‌تر. شاید اکنون برخی برای ۷ اکتبر، یحیی سنوار را ملامت کنند، و فرض کنیم کار او از حیث اخلاقی، درست نبود، اما نتیجه نهایی‌اش، تاریکی بیشتر برای اسرائیل است؛ یک تاریکی تاریخی که نشانه‌ی اخیر و عجیب آن، حمله به قطر بود. نشانه‌ای که همچون حمله به لبنان _که مانع از خلع سلاح حزب‌الله شد_ حاکی از مرگ محاسباتی علاوه بر محاسبات مرگ و ضد زندگی دولت نتانياهو بود.

در پایان، قابل تأکید است که گرگ‌ومیش گرامشی برای اسرائیل، نه لحظه‌ی زایش آینده‌ای تازه، که تنها نمایش هیولایی است که پایان را اعلام می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید