ما در موقعیتی خاص قرار داریم؛ از یک سو، تحت حمایت معنوی و اعتقادی «عامل مذهبی» هستیم و این حس امنیت و امید، آرامشی نسبی به ما میبخشد. اما در سوی دیگر، این آرامش نباید ما را از واقعیتهای پیچیده و گاه تهدیدآمیز جامعه و سیاست غافل کند. بهویژه آنکه احتمال حمله یا فشار دشمن، همواره یکی از عوامل واقعی تعیینکننده امنیت ملی و سرنوشت کشور است. ما نیازمند آنیم که «بیم» واقعی نسبت به آینده و تهدیدات احتمالی داشته باشیم؛ بیمی که فراتر از ایمان صرف و اندیشه ذهنی باشد و ما را به اقدام مسئولانه و آگاهانه وادارد، نه اینکه تنها به تقدیر و سرنوشت محتوم بسنده کنیم.
تجربه تاریخی و تحلیلهای اقتصادی و سیاسی نشان دادهاند که غفلت از ضرورت تدبیر و آمادهسازی، اغلب به فاجعه ختم شده است. درست همانگونه که «دست نامرئی» آدام اسمیت در بازار بیان میکند، ممکن است سیستمهای اقتصادی خودتنظیمگر باشند، اما کشور و امنیت ملی موجوداتی زنده و پیچیدهاند که نیازمند مراقبت، برنامهریزی و تصمیمگیری خردمندانهاند. نادیده گرفتن این ضرورتها در شرایط تهدید دشمن، هزینههای جبرانناپذیری بر جای میگذارد.
بنابراین، باید از دو افراط فکری پرهیز کنیم:
تقدیرگرایی مفرط، که همه چیز را از قبل رقمخورده میپندارد و انسان را به انفعال میکشاند،
ارادهگرایی مطلق یا ولنتاریسم افراطی، که گمان میکند تمامی تحولات صرفاً محصول انتخابهای فردی یا جمعی است و از محدودیتها و واقعیتهای امنیتی غافل میماند.
تعادلی میان این دو، یعنی شناخت نقش سرنوشت و ساختار در کنار مسئولیت انسانی، اراده عملی و آمادگی در برابر تهدیدات احتمالی، میتواند راهنمای ما در مواجهه با پیچیدگیهای جامعه و خطرات خارجی باشد. وقتی همزمان باور به حمایت معنوی و ضرورت تدبیر انسانی و آمادگی دفاعی را داشته باشیم، قادر خواهیم بود با خرد و احتیاط، در عین امید و اعتماد به آینده، تصمیماتی هوشمندانه، مسئولانه و ایمن اتخاذ کنیم.
این نگاه تحلیلی، ترکیبی است از ایمان و عقلانیت، امید و واقعبینی، مسئولیت و تدبیر، و آمادگی در برابر تهدیدات؛ شاید تنها مسیر ممکن برای گذر از روزگار پرچالش و تهدیدآمیز امروز باشد.