۱. شیخ نعیم قاسم، برای نخستینبار از زمان تصدی دبیرکلی حزبالله، با لحنی تهاجمی هشدار داد که هرگونه اقدام برای خلع سلاح حزبالله میتواند لبنان را به جنگ داخلی بکشاند. این موضع نشان داد حزبالله اکنون از حالت تدافعی به جایگاه بازدارندگی تهدیدآمیز در برابر دولت وارد شده است.
۲. نواف سلام، نخستوزیر لبنان، در واکنش به این مواضع تأکید کرد: هیچ لبنانی خواهان بازگشت به جنگ داخلی نیست. او تلاش کرد مشروعیت دولت را تقویت کند و نشان دهد که تصمیمات کابینه بر اساس خواست اکثریت مردم لبنان اتخاذ میشود، نه فشار خارجی.
۳. سفر آقای لاریجانی به لبنان و پیام آشکار او در جوار مرقد شهید سید حسن نصرالله نشان داد جمهوری اسلامی همچنان بر تداوم مقاومت تأکید دارد. با این حال، ایران پس از جنگ ۱۲ روزه، فشارهای داخلی و کاهش بازدارندگی منطقهای، در شرایطی ضعیفتر قرار گرفته است. این وضعیت حمایت ایران از حزبالله را بیش از آنکه تقویت عملیاتی کند، به جنبه نمادین و هویتی سوق داده است. همانطور که حزبالله در طول جنگ ۱۲ روزه به حمایت نمادین از جمهوری اسلامی بسنده کرد.
۴. حزبالله و جنبش امل، پس از تصویب طرح خلع سلاح در کابینه، خود را در موضع ضرر و اضطرار دیدند. از آن زمان کانالهای ارتباطی با ریاستجمهوری قطع شده و نبیه بری هشدار داده است که موضوع خلع سلاح تنها مربوط به حزبالله نیست، بلکه کل جامعه شیعه را هدف قرار داده است. این قطببندی خطرناک میتواند زمینهساز شکاف اجتماعی گستردهتر و بیثباتی سیاسی شود.
۵. لبنان بار دیگر به میدان رقابت قدرتهای خارجی تبدیل شده است:
-ایالات متحده برای فشار و خلع سلاح،
– فرانسه بهعنوان میانجی سنتی،
– جمهوری اسلامی بهعنوان حامی اصلی مقاومت،
– اسرائیل در تلاش برای تضعیف نهایی حزبالله.
آینده این بحران نه صرفاً به اراده دولت لبنان، بلکه به موازنه قدرت این بازیگران گره خورده است.
۶.ارتش لبنان با اتکا به همکاریهای بینالمللی و حتی پشتیبانی اطلاعاتی اسرائیل، در جنوب لیطانی پیشروی داشته و بخشی از توان تسلیحاتی حزبالله را خنثی کرده است. این امر نشان میدهد که برخلاف گذشته، دولت لبنان توانسته بخشی از کنترل میدانی را بازپس گیرد. این تغییر واقعی در توازن داخلی باید در تحلیل بحران خلع سلاح لحاظ شود.
۷. در متن بحران کنونی نباید فراموش شود که چارچوبهای حقوقی همچون قطعنامه ۱۵۵۹ و ۱۷۰۱ شورای امنیت، اساس و مبنای بینالمللی برای مطالبه خلع سلاح حزبالله محسوب میشوند. این قطعنامهها پشتوانهای برای دولت لبنان و حامیان خارجی آن فراهم کرده و وزن دیپلماتیک تصمیمات کابینه را بالا میبرد.
۸. با وجود فشارهای نظامی، سیاسی و اقتصادی، حزبالله همچنان پایگاه اجتماعی گستردهای در میان جامعه شیعیان لبنان دارد. این جایگاه اجتماعی، همراه با نقش تاریخی مقاومت، به حزبالله قدرت چانهزنی بالایی داده است؛ تا جایی که عملاً از نوعی حق وتو غیررسمی در معادلات سیاسی ـ امنیتی داخلی برخوردار است. همین امر موجب میشود خلع سلاح کامل حزبالله در عمل بسیار دشوار و پرهزینه باشد.
نکته راهبردی:
لبنان در موقعیتی قرار گرفته که نه خلع سلاح حزبالله و نه حفظ وضع موجود، بدون هزینه نیست.
خلع سلاح کامل میتواند موازنه داخلی را برهم زده، شیعیان را به حاشیه رانده و خطر بازگشت به جنگ داخلی را افزایش دهد.
عدم خلع سلاح نیز لبنان را در موقعیت میدان نیابتی نگه داشته و قطببندی منطقهای ـ بینالمللی را تشدید خواهد کرد.
در شرایط کنونی، ضعف نسبی حزبالله پس از رویارویی اخیر با اسرائیل و محدودیتهای ایران در حمایت همهجانبه، در کنار فشارهای حقوقی ـ بینالمللی و تغییر موازنه داخلی به سود ارتش لبنان، در مقابل پایگاه اجتماعی تثبیتشده حزبالله و توان بازدارندگی داخلی آن قرار گرفته است. تعیینکننده اصلی آینده این بحران نه تنها معادلات داخلی، بلکه توافق یا افزایش تنش میان قدرتهای خارجی بهویژه آمریکا، فرانسه، جمهوری اسلامی و اسرائیل خواهد بود.