نقطه عطفی که ترامپ رقم زد

سید محمدکاظم سجادپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: با طراحی اروپایی‌ها و در دوران و فضای پساجنگ سرد، جهانی‌سازی هنجاری پیش رفت و نهادهای خاصی برای مدیریت آنچه که از آن با عنوان حکمرانی جهانی یاد می‌شد راه‌اندازی گردید و بدین ترتیب جهانی شدن، تبدیل به واقعیتی غیرقابل انکار شد.

اعلام تعرفه‌های سنگین تجاری توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، بی‌تردید نقطه عطفی در مناسبات اقتصاد بین‌المللی است. در مورد علت‌ها، انگیزه‌ها، میزان و واکنش‌های داخل و خارج آمریکا در خصوص این تعرفه‌ها، مطالب و موضوعات متعددی منتشر شده و هرکدام از زاویه خاصی به آن نگریسته‌اند. عده‌ای برآنند که انگیزه اصلی ترامپ در ترکیبی از منافع شخصی او در ابعاد سیاسی و حتی اقتصادی قابل شناسایی است.

برخی سخن از بازگشت به دوران‌های کهن مناسبات بین‌المللی کردند، برخی از آن به عنوان خبر بدی برای افزایش تورم و رکود در اقتصاد آمریکا و اقتصاد جهانی یاد کردند و برداشت‌ها و تفاسیر رنگارنگ از این قضیه ادامه دارد و جالب آنکه هرکدام پرتوافکنی خاصی از این تحول‌ را به همراه دارند. اما، در سطحی عمیق‌تر از انگیزه‌شناسی، می‌توان موضوع تعرفه‌ها را در روندی طولانی از تحولات بین‌المللی قرار داد و نسبت آنها را حداقل در روندی سه دهه و یا چهار دهه گذشته جستجو کرد. و طرفه آنکه ترامپ و هواداران او می‌گویند این تصمیم یعنی اعمال تعرفه بر واردات خارجی به آمریکا باید سی یا چهل سال پیش رخ می‌داد و دیگران مقصرند که این اقدام را در آن زمان پی‌گیری نکردند.

او توضیح آنکه از دهه ۸۰ میلادی قرن بیستم، پدیده جهانی شدن، به مرور، تبدیل به بحثی جدی در مجادلات علمی و همچنین حوزه عملی روابط بین‌المللی گردید. در دهه نود، این موضوع به اوج رسید و در چند دهه گذشته جهانی شدن، دگرگونی‌های جدّی مخصوصاً در حوزه اقتصاد جهانی را به همراه داشته است. آنچه که ترامپ در اعمال تعرفه‌ها انجام داده، از منظر تحولات مربوط به جهانی شدن، مقابله و مبارزه به آن روند محسوب شده و آن را با عنوان جهانی شدن‌ زدائی یاد می‌کنند. یعنی آنچه ترامپ در قضیه تعرفه‌ها انجام می‌دهد، همراه با دیگر تصمیمات بین‌المللی او، از بین بردن و یا مانع ایجاد کردن در روند جهانی شدن است .با عنایت به این پیش درآمد پرسش این است که چگونه می‌توان «جهانی شدن» و «جهانی شدن زدائی» در روابط بین‌المللی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟

در پاسخ باید «ماهیت جهانی شدن» «برنده‌ها و بازنده‌های جهانی شدن» و «واکنش‌ها به جهانی شدن» را مورد مداقه قرار داد .در مورد ماهیت جهانی شدن، باید گفت که در طی قرون و اعصار، جوامع گوناگون بشری، با هم ارتباط برقرار کرده و این ارتباطات، عمدتاً بر محور تجارت، سیاحت، دانش و کنجکاوی شکل می‌گرفته و تحولات درونی جوامع بر دیگران اثر داشته و به مرور این اثرات از حوزه‌های محلی و ملی و منطقه‌ای خارج شده و بعد جهانی می‌یافته است. یکی از مظاهر سخت جهانی شدن، بیماری‌های واگیردار در تاریخ بشری بوده است. به این حساب، در عین برون مرزها و حصارهای جغرافیایی و ژئوپلتیکی، پیوندهای جهانی، در تاریخ پیوستگی داشته است.

از جمع شدن سالانه مسلمانان گوشه و کنار جهان در مکه تا تجارت ادویه‌جات، جهانی شدن جزء لاینفک زندگی انسان‌ها بوده است. اما تکنولوژی در چند قرن گذشته، جهانی شدن را ماهیت دیگری بخشیده است. تقریباً با هر موج تکنولوژیک، جهانی شدن، شکل نوین و جدیدی یافته است. در این میان، دگرگونی در دانش ارتباطات، ابداع ماهواره‌ها، خلق اینترنت و فضای مجازی، نوعی خاص از جهانی شدن را به همراه آورد که بی‌سابقه بود و طی چند دهه گذشته، پیوستگی دیجیتالی دنیا با هم، اقتصاد جهانی را ماهیت نوینی بخشید.

در کنار تحول دیجیتالی در اقتصاد، مخصوصاً در دهه ۹۰ میلادی، با طراحی اروپایی‌ها و در دوران و فضای پساجنگ سرد، جهانی‌سازی هنجاری هم پیش رفت و نهادهای خاصی برای مدیریت آنچه که از آن با عنوان حکمرانی جهانی یاد می‌شد راه‌اندازی گردید و بدین ترتیب جهانی شدن، تبدیل به واقعیتی غیرقابل انکار شد.

در میان گفتمان‌های رنگارنگی شکل گرفت. برخی گفتمان آمریکایی بودن و غربی جهانی شدن را مطرح کردند و آن را پروژه‌ای طراحی شده پنداشتند. گفتمان پروسه‌ای بودن و روندی بودن جهانی شدن نیز در نقطه مقابل مطرح شد و این باور برجسته شد که در روند جهانی شدن، هیچ کنشگری، ظرفیت طراحی ندارد و گفتمان ترکیبی هم مطرح شد که جهانی شدن، روندی است که تبدیل به پروژه شده است.اما آنچه در صحنه کلی گذشت، مخصوصاً در عرصه اقتصادی، برخی از کشورها و کنش‌گران، از شرایط نوین اقتصادی بهره‌مندتر از دیگران شدند، پایه‌های اقتصاد جهانی، از حالت سنتی خارج شد، زنجیره‌های تأمین کالاها شکل گرفتند که همگی با گذشته متفاوت بودند. برخی از این روزها سود فراوان بردند. در رأس برندگان، چین بوده و هست که با استفاده از شرایط نوین جهانی شده اقتصاد، اقتصاد خود را جهانی کرد و بازارهای جهانی را تسخیر کرد و تبدیل به کارخانه‌ تولیدی جهان شد و البته اقتصاد خود را چند برابر کرد.

جالب آنکه در سطح آکادمیک هم به مطالعه دقیق‌تر جهانی شدن بها داد و یکی از ده‌ها اقدام‌ علمی، راه‌اندازی مرکزی به نام «چین و جهانی شدن» بود که بی‌تردید نشان می‌دهد، چین، نه فقط در اقتصاد جهانی شده، بلکه در علوم اجتماعی، نیز جهانی گردیده است. باید گفت البته چین تنها برنده نبود و در گوشه و کنار جهان، برندگان دیگری نیز بودند. اما بازندگانی نیز در روند جهانی شدن وجود دارند که هم در قالب دولت‌ها و هم در قالب احساس عقب‌ماندگی در بخشی از جوامع قابل شناسایی‌اند.

در این میان این احساس در بخشی از جامعه آمریکا به وجود آمد که آمریکا بازنده شده و دیگران سر آمریکا را کلاه گذاشته‌اند و با پوشش جهانی شدن، کارگران آمریکایی در بخش صنایع اصلی، شغل خود را به خارجی باخته‌اند. به مرور این احساسات همراه با برخی از واقعیت‌های در صحنه، به پدیده جهانی شدن زدائی در آمریکا شکل داد. ترامپ، تعرفه‌های او، هواداران او سیاست‌های او و جنبش موسوم به ماگا یعنی جنبش احیای عظمت آمریکا، روند جهانی شدن زدائی را به نمایش می‌گذارند.

دیدگاهتان را بنویسید