دکتر مسعود پزشکیان پنجشنبه(16 اسفندماه) در نشست با فناوران و نخبگان دانشبنیان در محل پارک علم و فناوری پردیس، سخنان بسیار مهمی در مورد وضعیت اداره کشور بیان کرد. او گفت: بارها تکرار کردهام که مشکل در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته، نبود راهحل نیست، چرا که برای هر مشکلی صدها راهحل تجربه شده در دنیا وجود دارد که میتوان آنها را انتخاب و اجرا کرد؛ هیچ مشکلی نیست که راهحلی برای آن وجود نداشته باشد، چرا که برای مشکلات مشابه راهحلهای موثری در جاهای دیگر دنیا طراحی شده است. مشکل ما کمبود یا عدم حضور انسانهایی است که مهارت و علم لازم را در کنار انگیزه بهره گرفتن از آن برای حل مشکلات داشته باشند.
وی در ادامه سخنانش افزود: واقعیت این است که ساختار اداری ما از نظر مدیریتی منجمد شده است. سیستم ما دچار یک نوع فریز مدیریتی شده، یعنی در یک قالب ثابتگیر کردهایم. کارمندان صبح میآیند، ظهر میروند و تغییری در رفتار اداری برایشان دیگر قابل تصور نیست. یاد گرفتهاند که به همه چیز از یک زاویه نگاه کنند و اصلاً امکان تغییر و بهبود مسیر را در ذهن خود نمیبینند. تحول در ساختار اداری، کلید توسعه کشور است. تا زمانی که مدیران و کارشناسان احساس نکنند که قدرت تصمیمگیری و اجرای ایدههای نو را دارند، سیستم در همین حالت باقی میماند. باید از این انجماد مدیریتی عبور کنیم و اجازه دهیم که ساختارها بر اساس نیازهای واقعی کشور تغییر کنند.
رئیس جمهور با انتقاد از تمرکز بیش از حد اختیارات در سطوح بالای مدیریتی خاطرنشان کرد: مشکل فقط در سطح مدیران میانی یا کارمندان نیست، مقصر از بالا هم هست. ساختار مدیریتی به گونهای طراحی شده که تمام اختیارات را در مرکز متمرکز کرده است. یک مدیر، یک کارشناس یا یک مسئول در منطقهای که باید تصمیمگیری کند، هیچ اختیاری برای تغییر ندارد. حل مسئله در این سیستم سخت شده، چون قانون و مقررات اجازه انعطاف را نمیدهند…. اگر ساختار اصلاح نشود، هرچقدر مدیران را عوض کنیم، نتیجه تغییر نخواهد کرد. ما باید بهجای تغییر افراد، روندها را تغییر دهیم. مدیری که در رأس یک سیستم قرار دارد، باید بهگونهای تصمیم بگیرد که نگاهش اصلاحکننده باشد، نه اینکه صرفاً با شرایط وفق پیدا کند.
سؤالی که در این نوشتار در صدد پاسخ به آن خواهیم بود، این است که وجه مشترک کشورهای توسعه یافته با نظام های سیاسی متفاوت چیست؟ چه عاملی باعث پیشرفت و توسعه یک کشور می شود؟ چرا برخی از کشورها توسعه یافته اند و برخی در حال طی کردن این مسیر و برخی هنوز گرفتار معضلاتی هستند که در بسیاری از کشورها به راحتی حل شده است؟
ساموئل هانتینگتون متخصص علوم سیاسی معتقد بود تمایز سیاسی میان کشورها نه از صورت حکومت بلکه از درجه حکومتشان مایه می گیرد. تفاوت میان حکومتهایی که سیاست شان مبتنی بر توافق، اشتراک اجتماعی، سازمان، کارایی و استواری است و حکومتهایی که چنین کیفیتهایی را ندارند، از تفاوت میان دموکراسی و خودکامگی مهمتر است.
وی در کتاب سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی می نویسد: « ایالات متحده، بریتانیای کبیر و اتحاد جماهیر شوروی سابق صورتهای حکومتی متفاوتی دارند، ولی در این سه نظام، حکومت قادر به حکومت کردن است. دولتهای کمونیست توتالیتر و دولتهای لیبرال غربی هر دو به یک مقوله نظام های سیاسی و کارآمد تعلق دارند و نه به نظامهای ناتوان.
هر یک از ایالات متحده، بریتانیای کبیر و اتحاد جماهیر شوروی سابق اجتماع سیاسی به شمار می آید که اکثریت مردمش درباره مشروعیت نظام سیاسی شان توافق دارند. شهروندان و رهبران این سه کشور در مورد مصلحت همگانی جامعه و سنتها و اصول پایه ای اجتماع سیاسیشان برداشتی کم و بیش یکسان دارند. هر سه این کشورها نهادهای سیاسی نیرومند، تطبیقپذیرتر و منسجمی دارند: دستگاه اداری کارآمد، احزاب سیاسی به خوبی سازمان گرفته، درجه بالایی از اشتراک مردم در امور همگانی، به نظامهای کارآمد نظارت غیرنظامیان بر امور نظامی، فعالیت گسترده حکومت در قلمرو اقتصادی کشور و روشهای خردمندانه و مؤثری برای مشکل جانشینی و مهار کردن کشمکشهای سیاسی. این حکومتها می توانند وفاداری شهروندانشان را تضمین کنند و از همین روی قادرند منابع شان را تحت نظارت داشته باشند، نیروی انسانی کشورشان را به کار گیرند. اگر دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی یا کابینه بریتانیا و یا رئیس جمهور آمریکا تصمیمی بگیرد، به احتمال زیاد این تصمیم از طریق دستگاه حکومتی عملی خواهد شد. نظام های سیاسی ایالات متحده، بریتانیا و اتحاد شوروی، دست کم از بسیاری از کشورهای رو به توسعه آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین متفاوتند، این کشورها بسیاری چیزها را ندارند. اینها هر چند که به کمبود مواد غذایی، بیسوادی، سطح پایین آموزش و کاستی ثروت، درآمد، بهداشت و بازدهی دچارند، اما دست کم این کاستی ها تشخیص داده شده اند و گامهایی نیز برای رفع آنها برداشته شده، اما به هر روی در فراسو و پشت این کمبودها، کمبود بزرگتری نهفته است: کمبود اشتراک سیاسی و حکومت کارآمد، مقتدر و مشروع. » (ص 5 و 6.با اندکی ویرایش)
اشتراک سیاسی در واقع همان چیزی است که رئیس جمهور از آن به وفاق تعبیر کرده است و در مدت مسئولیت خود سعی کرد این مسئله را در جامعه تثبیت کند. مسائلی در این کشور وجود دارد که فارغ از اشتراک سیاسی قابل حل نیست، تنها با وحدت نظر، اشتراک سیاسی و همدلی و وفاق می توان به معضلات ملی چیره شد. نیروهای مختلف سیاسی و احزاب باید در مسئله ای به نام “ایران” با هم به اشتراک نظر برسند و همه تلاش خود را برای سربلندی ایران و حل معضلات مردم به کار ببندند. اگر این اتفاق بیفتد، مسلما بسیاری از مشکلات کشور به سرعت حل می شود.
مسئله دیگر کارآمدی حکومت است. حکومت کارآمد و مقتدر چه ویژگی هایی دارد، که با آن میتواند مسائل و معضلات را حل کند؟ دولت قوی یا دولت مقتدر دولتی است که نیازهای مردم را می شناسد و آنها را رفع می کند. نکته طلایی در نحوه تصمیم گیری مدیران است. حکومت مقتدر حکومتی است که مدیران آن توانایی تصمیم گیری درست و به موقع را دارند و می توانند بهترین تصمیم را در شرایط مناسب اتخاذ کنند تا نواقص را برطرف، مسائل را حل و معضلات را برطرف کنند. در این زمینه کاستی هایی وجود دارد و مدیران ما در تصمیم گیری ها نقطه ضعف هایی داشته اند و نتوانسته اند در موقعیت مناسب و شرایط حساس بهترین تصمیم را که به نفع مردم، نظام و آیندگان هست را اتخاذ کنند، در برخی از حوزه ها و عرصه ها مانند پزشکی، نانو، هوافضا، صنایع دفاعی و نظامی و … موفق بودیم و موفقیتهای خوبی در عرصه جهانی به دست آوردیم اما در مسائل اداری، مالی، اقتصادی، مدیریت، بازار و … نتوانستیم مردم را راضی کنیم. فسادهای مختلف اقتصادی، رانتها، فرارهای مالیاتی، کاغذبازی های خسته کننده در ادارات و … محصول این فرایند نامناسب است.