گزارش اخیر وال استریت ژورنال با عنوان «تیم ترامپ همهی گزینهها از جمله حملهی هوایی را برای توقف برنامهی هستهای ایران میسنجد» در کنار افزایش تهدیدات شبکههای رژیم صهیونیستی سبب شد تا پازل توسل به تهدید امریکا برای تاثیر بر افکار عمومی ایران ترسیم شود.
«شرایط کنونی منطقه به گونهای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق.»
(حضرت آیتالله خامنهای در دیدار با رییس مجلس لبنان–۱۴۰۳/۰۳/۰۲)
تحولات ۷ ماه اخیر، سرنوشت منطقهی غرب آسیا را پیچیده و کمی غیرقابل پیشبینی کرده؛ تحولاتی که از طوفان الاقصی آغاز شد؛ با سقوط هواپیمای رییس جمهور ایران، ترور برخی از مهمترین فرماندهان مقاومت و سقوط دولت سوریه شدت گرفت و به نظر میرسد به این زودیها پایان نیابد و اتفاقات مهم دیگری را نیز به دنبال داشته باشد؛ اتفاقاتی که ضرورت توجه و کنشگری فعال ایران بر اوضاع منطقه را نشان میدهد تا نه به عنوان یک مهره در پازل پروژه امریکایی-صهیونیستی نقش بازی کند که به عنوان یک بازیگر در مقابل آن، نقشآفرینی کند.
در منطقه چه خبر است؟
تمام اهرمهای دیپلماسی و مولفههای قدرت باید به درستی و در زمان مناسب استفاده شوند. صحبت از مذاکره یا رونمایی از تسلیحات جدید باید در راستای نقشآفرینی ایران باشد و این امر نیازمند هماهنگی میدان و دیپلماسی است.
«مذاکره بده بستان است یک چیز میدهی و یک چیز میگیری.» این فهم اکثر اندیشمندان و متخصصان و شاید بتوان گفت معنای معمول و متداول مذاکره در سیاست خارجه و حقوق بینالملل است. معنایی که با وجود ظاهر درست، همواره پرسشی پیشینی را در خود پنهان داشته؛ پرسیشی که عدم توجه به آن گاهی دیپلماتها را نیز دچار غفلت میکند. پیش از مذاکره، طرح این پرسشها ضروری است. مذاکره چه زمانی اتفاق میافتد؟ برای مذاکره به چه چیز نیاز است؟ آیا مذاکره بدون سلاح ممکن است؟
سه مورد از مولفههای اساسی قدرت ایران عبارتند از: قدرت هستهای، قدرت موشکی و وجود نیروهای برآمده از اندیشه مقاومت. قدرت هستهای، سالها موضوع مذاکرات ایران بوده یعنی آنچه دشمن را به پای مذاکره با ایران کشانده برخورداری ایران از قدرت هستهای بوده است. زمانی که یک مولفه قدرت، موضوع مذاکره شود بده-بستان اتفاق میافتد. بده-بستانها در جریان مذاکرات مولفه قدرت را به موضوع مذاکره تبدیل میکند حالا دیگر شدت و ضعف این اهرم، با توجه به مذاکرات تغییر میکند.
مولفه اساسی دیگر، قدرت موشکی ایران است. مسئلهای که سالها تلاش شده به عنوان موضوع مذاکره قرار گیرد، اما با مخالفت جدی و اساسی رهبر انقلاب مواجه شده است به گونهای که از آن به عنوان مسئلة ناموسی و یکی ازخط قرمزهای نظام یاد میشود. قدرتی که اهمیت و بازدارندگی آن در وقایع اخیر به ویژه عملیاتهای وعده صادق به طور ملموس احساس شد.
سومین مولفه، حضور اندیشه مقاومت در سطح منطقه است. اتفاقات اخیر، ترور دبیرکل حزبالله لبنان و تعدادی از سران و فرماندهان مقاومت، تغییر گرایش برخی از سران مقاومت به سمت روحیه تسامح و تساهل با دشمن، سقوط دولت سوریه و خودداری ارتش این کشور از مقاومت و مقابله با نیروهای تروریستی و معارض با دولت، نشاندهندة تلاش دشمن برای تضعیف یکی از مولفههای قدرت ایران است تا کشور را در موضع ضعف قرار دهد. به نظر میرسد سفر اخیر آنتونی بلینکن، وزیر خارجه امریکا به عراق نیز در راستای مذاکره برای تضعیف نیروهای مردمی عراق باشد. سفر از پیش تعیین نشدة سید عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران به عراق نیز این ظن را تقویت میکند و باید آن را مذاکراتی برای خنثیسازی تلاشهای امریکا دانست.
فارغ از اهمیت این مولفه، برخی تحلیلگران معتقدند دکترین دفاعی و بازدارندگی ایران تغییر کرده و مولفه موشکی و هستهای به عنوان قدرتهای اساسی امروز ایران مطرح میشوند. روند رو به پیشرفت موشکی ایران در کنار افزایش غنیسازی هستهای این نظر را تقویت کرده و واکنش امریکا و رژیم صهیونیستی را نیز به دنبال داشته است؛ واکنشی که نشاندهنده توسل ایالات متحده و اسرائیل به سیاست تهدید است.
سیاست تهدید
اخبار اخیر با افزایش تهدیدات رسانهای اسرائیلی و امریکایی علیه ایران همراه بود. گزارش اخیر وال استریت ژورنال که با عنوان «تیم ترامپ همهی گزینهها از جمله حملهی هوایی را برای توقف برنامهی هستهای ایران میسنجد» نمونهای از پیشروی سیاست تهدید است. در گزارش اخیر وال استریت ژورنال آمده: «به گفتهی مشاوران رییس جمهور منتخب امریکا، فشارهای اقتصادی برای تهران کافی نیست و اقدام نظامی باید در نظر گرفته شود. رییس جمهور منتخب امریکا، دونالد ترامپ، در حال سنجیدن گزینههای مختلف است تا از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کند از جمله حملات هوایی پیشگیرانه حرکتی که با سیاست دیرینه مهار تهران از طریق دیپلماسی و تحریم مغایرت دارد.»
همچنین در این گزارش ادعا شده است: «گزینه حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران اکنون توسط برخی از اعضای تیم انتقالی ترامپ که در حال ارزیابی سقوط رژیم بشار اسد، هم پیمانتهران در سوریه، آینده نیروهای امریکایی در منطقه و نابودی شبهنظامیان نیابتی رژیم یعنی حزبالله و حماس در منطقه هستند به طور جدیتر مورد بررسی قرار گرفتهاست.»
این گزارش فردای روزی منتشر شده است که شب گذشتهی آن رسانههای اسرائیلی با عبارات مختلف ایران را به حملات هوایی و حمله به تاسیسات هستهای تهدید میکردند. برای مثال خبرنگار ۱۲ اسرائیل آساف روزنزوایگ مدعی شد: «هسته فعال سازمان موساد و شاباک به ما خبر میدهند و امید دارند که در ایران همان اتفاقی بیفتد که در سوریه رخ داد و عدهای از نظامیان ریزشی ارتش پدافندها را خاموش کرده یا از کار بیندازند.» اسرائیل تایمز نیز در همین راستا نوشت: «اقدام ما در ایران منجر به فروپاشی جمهوری اسلامی خواهد شد. ساعت صفر نزدیک است.» پیشتر نیز نیروی هوایی ارتش اسرائیل اعلام کرده بود: «به زودی به تاسیسات هستهای ایران حمله هوایی خواهیم کرد. ما نمیتوانیم ایران هستهای را بپذیریم.» گسترش اسرائیل درواقع وعدهای است که دونالد ترامپ رییس جمهور منتخب امریکا داده است و برای تحقق این اقدام سیاستهای مختلفی را اتخاذ خواهد کرد به نظر میرسد نخستین گام دولت جدید امریکا، تهدید ایران به اقدام نظامی و حمله به تاسیسات هستهای با هدف تغییر محاسبات جمهوری اسلامی ایران است.
در نهایت کنشگری صحیح ایران در شرایط امروز، نیازمند فهم عمیق میدان و عمل به موقع است. تمام اهرمهای قدرت باید درست به کار گرفته شوند. اگر در دیپلماسی برخی از کشورها، مذاکره به عنوان راه اول برای رسیدن به توافق معرفی میشود ابرقدرتها آن را آخرین راه میداند. به عبارت دیگر، پای مذاکره زمانی به میان میآید که دیپلمات شما سلاح به دست باشد و سلاح در دیپلماسی یعنی تقویت مولفههای قدرت و ایجاد مولفههای قدرتآفرین.