برنامه‌ریزی بلند مدت غرب برای باز‌تجزیه جهان اسلام و خاورمیانه

با نگاهی کلان و پازلی باید مسائل منطقه و تحولات اخیر سوریه را ارزیابی کرد و به یاد داشت که سوریه یک قطعه از این پازل است. به عبارت دیگر برای حادثه سخت و پیچیده‌ای که این روز‌ها در سوریه رقم خورده است، سال‌ها برنامه‌ریزی دقیق انجام شده و توام با جنگ روانی با هماهنگی مجموعه‌ای از نیرو‌های داخلی و همکاری برخی کشور‌های همسایه و البته تمهیدات رژیم صهیونیستی بستر سازی لازم برای این اقدامات انجام شده است.

 

به نقل از جام جم،عباس خامه یار نوشت:با نگاهی کلان و پازلی باید مسائل منطقه و تحولات اخیر سوریه را ارزیابی کرد و به یاد داشت که سوریه یک قطعه از این پازل است. به عبارت دیگر برای حادثه سخت و پیچیده‌ای که این روز‌ها در سوریه رقم خورده است، سال‌ها برنامه‌ریزی دقیق انجام شده و توام با جنگ روانی با هماهنگی مجموعه‌ای از نیرو‌های داخلی و همکاری برخی کشور‌های همسایه و البته تمهیدات رژیم صهیونیستی بستر سازی لازم برای این اقدامات انجام شده است.

در خصوص شرایط این روز‌های سوریه تحلیل‌های مختلفی ارائه می‌شود. اما برای بررسی دقیق این شرایط پیچیده که گویای تحولات ژئوپلیتیکی فوق العاده در منطقه است باید نگاه نقطه‌ای را کنار گذاشت و دیدی پازلی به مسائل داشت. به عبارت دیگر برای بررسی این وضعیت باید سیر اظهار نظر سیاستمداران کهنه کار غرب در چند دهه گذشته را مرور کرد، چراکه افرادی همانند برنارد لوئيس و هنرى کیسینجر این تحولات را پیش‌بینی و در خصوص آن‌ها حتی دستورالعمل نیز مطرح می‌کردند و به این شکل برای آینده منطقه برنامه‌های‌شان را پیش می‌بردند.

 

 

 

به این ترتیب عنوان این رویکرد غرب را به شکل کلی می‌توان باز تجزیه جهان اسلام و خاورمیانه دانست. این واقعیتی است که نمی‌توان انکارش کرد. در واقع آمریکایی‌ها پس از گذشته حدود یکصد سال از تجزیه منطقه شامات در سال ۱۹۱۶ با عنوان «سايكس پیکو» میان انگلیس و فرانسه مجددا به دنبال تجزیه منطقه هستند. به عبارت دیگر بعد از یکصد سال آن‌ها دوباره به دنبال اجرای این رویکرد هستند، زیرا در تجزیه نخست آمریکایی‌ها نه نقشی داشتند و نه سودی بردند و حالا به دنبال جبران شرایط و سهم خواهی فوق‌العاده خود هستند. به همین دلیل مسائل امروز را باید در این چارچوب بررسی کرد تا بتوان تحلیل درستی از شرایط داشت.

 

 

 

لازم به یادآوری است که کاندولیزا رایس، وزیر خارجه پیشین آمریکا نیز زمانی که فکر می‌کرد، مقاومت پایان یافته و حزب الله تمام شده است در جنگ ۳۳ روزه و سال ۲۰۰۶ وارد بیروت شد و همان جا با نگاهی به شرایط خاورمیانه و کشتاری که راه افتاده بود، جمله‌ معروف خود را بر زبان آورد؛ «این درد، درد زایمان خاورمیانه جدید است»، این در حالی بود که بلافاصله شکست آن‌ها آشکار شد. در واقع این شرایط بعد از عملیات طوفان‌الاقصی دوباره رخ داد. رژیم صهیونیستی پس از ترور سران مقاومت و حزب الله و ضربه سنگینی که به مقاومت زد، تصور می‌کرد مقاومت پایان یافته است. به همین دلیل بلافاصله بحث تغییر چهره خاورمیانه را مطرح کرد. در واقع این رویکرد نیز در راستای همان سیر اظهار نظر‌های مقامات آمریکایی است که از چند دهه پیش مطرح شده است.

 

 

بنابراین عنوان کلی تحولات اخیر را باید در این جمله دید که آن‌ها به دنبال تغییرات جدید و باز تجزیه جهان اسلام هستند. به عبارت دیگر آنچه در سوریه می‌گذرد ادامه همین رویکرد است. فراموش نکنیم که شهید حاج قاسم سلیمانی در یک مقطع توانست ماشین این تجزیه را زمین‌گیر کند، زیرا قرار بود در یک روند دموکراتیک کردستان عراق جدا شود و در سال ۲۰۱۱ در حلب نیز این رویکرد را پیگیری می‌کردند. به همین دلیل گروه‌های تکفیری با پشتیبانی غرب و برخی کشور‌های منطقه وارد سوریه شدند. به این شکل آن‌ها حلب را برای حدود ۴.۵ سال در اختیار داشتند. آن‌ها حتی به دروازه‌های بغداد نیز رسیده بودند در و اقع بعد از توطئه تمام عیار در موصل که با همکاری ارتش آن زمان عراق رقم خورد، این شهید حاج قاسم سلیمانی و نیرو‌های مقاومت بودند که جلوی این تجزیه را به صورت مرحله‌ای گرفتند.

 

به این ترتیب با نگاهی کلان و پازلی باید مسائل منطقه را ارزیابی کرد و به یاد داشت که سوریه یک قطعه از این پازل است. به عبارت دیگر برای حادثه سخت و پیچیده‌ای که این روز‌ها در سوریه رقم خورده است، سال‌ها برنامه‌ریزی دقیق انجام شده و توام با جنگ روانی با هماهنگی مجموعه‌ای از نیرو‌های داخلی و همکاری برخی کشور‌های همسایه و البته تمهیدات رژیم صهیونیستی بستر سازی لازم برای این اقدامات انجام شده است. لازم به یادآوری است که چند سال اخیر زیر ساخت‌های نظامی، اقتصادی و بنیادی سوریه توسط رژیم صهیونیستی بمباران شده است تا شرایط برای این اقدامات فراهم شود. مسلما‌ بدون حمایت برخی کشور‌های منطقه امکان ارسال تجهیزات نظامی پیشرفته مانند پهپاد و موشک و یا حضور هزاران نیرو با ملیت‌های مختلف در سوریه وجود نداشت. به همین دلیل این مسائل جای پرسش جدی دارد.

 

 

 

به این ترتیب باید تاکید کرد که این وضعیت نشان دهنده برنامه ریزی جدی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این اتفاقات است که بلافاصله پس از شکست در جنوب لبنان در دستور کار اجرایی آن‌ها قرار گرفت. نباید فراموش کرد که بازیگران منطقه‌ای و جهانی کارت‌های متعددی در دست دارند و زمانی که در یک منطقه شکست بخورند، بلافاصله از کارت دیگری استفاده می‌کنند. در این خصوص صاحبنظران نیز اقرار می‌کنند که رژیم صهیونیستی در برابر لبنان شکست خورده است، زیرا به اهداف سه گانه خود یعنی بازگشت آوارگان صهیونیست به شمال سرزمین اشغالی، از بین بردن حزب الله و تغییر چهره منطقه دست پیدا نکرده است.

 

بنابراین در شکست رژیم صهیونیستی در لبنان تردیدی نیست. اما آن‌ها کارت‌های دیگری برای بازی دارند که یکی از آن‌ها سوریه است. در واقع این اتفاقات که بلافاصله بعد از آتش‌بس رخ داده به هیچ وجه ساده و اتفاقی نیست و برای اجرای آن‌ها برنامه‌ریزی بلند مدتی انجام شده است. برای نمونه محاصره اقتصادی سوریه از سوی دنیای غرب از حدود ۱۵ سال پیش تاکنون این کشور را زمین‌گیر کرد و توان دفاع را از آن گرفت.

دیدگاهتان را بنویسید