محور مقاومت: اسرائیل ایران و متحدانش را دست کم می‌گیرد!

فارن افرز این گزارش مفصل را به جنگ یکساله اسرائیل و مقاومت اختصاص داده‌است. تحلیلگر این گزارش بر این باور است که باوجود برتری نظامی اسرائیل و حمایت‌های ایالات‌متحده بریتانیا و اروپا احتمال دستیابی اسرائیل به هدف دیرینه خود یعنی، نابودی مقاومت بسیار کم است.

چرا شکست مقاومت برای اسرائیل امری دست نیافتنی است؟ تحلیلگر فارن افرز برای پاسخ به این پرسش کلیدی به چند ویژگی مهم نیروهای مقاومت اشاره کرده‌است؛ « این محور بارها و بارها سازگاری و انعطاف پذیری خود را نشان داده‌است. روابط فراملی که این محور را تشکیل می‌دهد به این معنی است که حماس، حزب الله و دیگر سازمان‌های عضو نه تنها به عنوان بازیگران گسسته غیردولتی یا گروه‌های مسلح شورشی بلکه به عنوان گره‌های درهم تنیده شبکه‌های پایدار سیاسی، اقتصادی، نظامی و ایدئولوژیک شناخته می‌شوند.»

این تحلیل یکی از مهم‌ترین سدهای دفاعی مقاومت را «تاب‌آوری» آن معرفی می‌کند و پیش‌بینی می‌کند که؛ « تاب‌آوری مقاومت نشان می‌دهد که اسرائیل برای حذف کامل گروه‌هایی مانند؛ حماس و حزب الله با چالش‌های روبه‌رو خواهند بود. به احتمال زیاد، استراتژی جنگ تمام عیار اسرائیل به پیروزی های تاکتیکی کوتاه مدت ادامه خواهد داد که توانایی گروه‌ها و دولت های شبه نظامی را تضعیف‌کند و آن‌ها را برای مدتی به نوعی حالت بقا وادارد.»

استراتژی دیگر مقاومت نفوذ محلی و رشد گروه‌های کوچک جدید است. به این معنا که؛ « محور احتمالاً مجدداً از منابع نفوذ محلی، همراه با ارتباطات فراملی خود استفاده می‌کند تا خود را در سطوح محلی و منطقه‌ای دوباره پیکربندی کند. از ۷ اکتبر به این سو، گروه‌های کوچک‌تر درون محور از این فرصت بهره‌برداری کرده و اتحادهای خود را تقویت کرده‌اند. در حالی که حماس، حزب الله و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران سنگینی حملات اسرائیل را تحمل می‌کنند، گروه‌هایی مانند کتائب حزب الله در عراق و حوثی‌ها در یمن از این آشوب برای تبدیل شدن به بازیگران قدرتمند منطقه‌ای بهره‌مند می‌شوند.»

تحلیلگر فارن افرز بخشی از این تحلیل را تاریخچه و تکامل محور مقاومت اختصاص داده که به طور خلاصه به آن اشاره می‌کنیم؛ دهه 1980، ایران حزب‌الله را به عنوان ابزاری برای نفوذ منطقه‌ای و بازدارندگی نامتقارن علیه اسرائیل تأسیس کرد. از آن زمان، ایران مدل مشابهی را در کشورهای مختلف پیاده‌سازی کرد. ایران در دهه‌های بعد گروه‌های مقاومت دیگر مانند؛ سپاه بدر (عراق) و حماس (فلسطین) را حمایت کرد و در طول جنگ داخلی سوریه حمایت از بشار اسد را گسترش داد.

چالش‌های اولیه: ترور عباس موسوی، دبیرکل حزب‌الله توسط اسرائیل، توهمی مبنی بر اینکه «دوره رویارویی آسان با حزب‌الله آغاز شده است» شکل داد درصورتی که حزب‌الله توانست خود را بازسازی کند و در سال 2000 اسرائیل را از لبنان بیرون کند.

جنگ داخلی سوریه تهدید بشار اسد در جنگ داخلی سوریه، که کشورهای منطقه مانند ترکیه و عربستان سعودی از اپوزیسیون حمایت می‌کردند، منجر به تقویت محور مقاومت از جمله حمایت ایران و حزب‌الله لبنان شد.

فشارهای اقتصادی و چالش‌های بین‌المللی علیه محور مقاومت: در دهه‌های 2000 و 2010، ایران تحت فشار تحریم‌های بین‌المللی به‌ویژه از سوی ایالات متحده و بریتانیا قرار گرفت. تحریم‌ها نتوانستند تجارت نفت ایران را به‌طور کامل متوقف کنند، زیرا ایران روش‌های جدیدی برای فروش نفت پیدا کرد. این فشارها بر گروه‌های مقاومتی که به‌طور مستقیم با ایران در ارتباط بودند، مانند حزب‌الله و حماس نیز تأثیر گذاشت، اما شبکه ارتباطات فراملی و حمایت‌های داخلی باعث تاب‌آوری آن‌ها شد.

ترور [شهید] سلیمانی توسط ایالات متحده یک ضربه به محور مقاومت بود، اما این شبکه به سرعت خود را سازگار کرد و ساختار رهبری خود را از ایران به یک ائتلاف افقی‌تر تغییر داد.

پس از شهادت شهید سلیمانی، محور مقاومت به‌ویژه حزب‌الله تحت رهبری حسن نصرالله نقش مهمی را در هدایت استراتژی‌های جدید ایفا کرد. شبکه مقاومت در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی با سرعت به یک ساختار غیرمتمرکزتر انتقال پیدا کرد و گروه‌ها از لحاظ استراتژیک استقلال بیشتری پیدا کردند.

گروه هایی مانند کتائب حزب‌الله (عراق) و حوثی‌ها (یمن) که در ابتدا نقش حاشیه‌ای داشتند، پس از بحران‌ها و حملات اسرائیل تبدیل به بازیگران مهم‌تری در منطقه شدند.

تقویت روابط داخلی و فراملی در محور مقاومت که پیش‌تر ارتباطات ضعیفی داشتند، مانند حوثی‌ها و کتائب حزب‌الله، همکاری‌های خود را پس از حملات اسرائیل تقویت کردند. این همکاری شامل اشتراک تسلیحات و اجرای عملیات‌های مشترک برای مقابله با تهدیدات اسرائیل بود.

اسرائیل به‌خوبی می‌داند که این گروه‌ها تنها به‌عنوان بازیگران غیردولتی عمل نمی‌کنند، بلکه به یک شبکه به هم پیوسته تبدیل شده‌اند که به‌طور مؤثری از توانمندی‌های یکدیگر استفاده می‌کنند. اسرائیل به اشتباه گمان کرده که با استفاده از راه‌حل‌های نظامی می‌تواند این شبکه را نابود کند، اما تاریخ نشان داده است که این روش‌ها تنها باعث افزایش بی‌ثباتی منطقه‌ای و طولانی‌تر شدن درگیری‌ها می‌شود.

در نتیجه می‌توان به این موارد مهم اشاره کرد؛ اقدامات نظامی اسرائیل در مقابله با محور مقاومت ممکن است منجر به پیروزی‌های تاکتیکی کوتاه‌مدت شود، اما راه‌حل سیاسی نهایی برای این بحران ضروری است. برای برقراری ثبات در خاورمیانه، ضروری است که راه‌حل‌های دیپلماتیک و گفت‌وگوهای سیاسی آغاز شوند. بدین ترتیب، باید گروه‌های عضو محور مقاومت به همراه دولت‌های منطقه در مذاکرات برای حل و فصل مسائل وارد شوند. ادامه این درگیری‌ها بدون راه‌حل سیاسی تنها به بی‌ثباتی بیشتر و آسیب‌های بیشتر به غیرنظامیان و نسل‌های آینده منجر خواهد شد.

فارن افرز؛ در پاسخ به حمله حماس در 7 اکتبر سال گذشته، دولت اسرائیل یک جنگ منطقه‌ای را با هدف تغییر شکل خاورمیانه آغاز کرد. این عملیات به طور مشخص آنچه که به عنوان «محور مقاومت» شناخته می شود، شبکه ای از گروه های متحد با ایران را هدف قرار داد. این شبکه شامل؛ حماس در غزه، حزب‌الله در لبنان، حوثی‌ها در یمن، رژیم بشار اسد در سوریه و گروه‌های خاصی از نیروهای حشد الشعبی در عراق است. در یک سال گذشته، اقدامات اسرائیل بر برچیدن سیستم‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی، لجستیکی و ارتباطی محور در مقیاسی بی‌سابقه متمرکز شده است. علاوه بر این، اسرائیل عملیات بی سابقه‌ای را علیه شخصیت‌های کلیدی این شبکه به راه انداخته است که منجر به ترور رهبران حماس و حزب الله و همچنین تعدادی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران شده‌است

عملیات نظامی پیشرفته اسرائیل که با فناوری های پیشرفته و استراتژی جنگ تمام عیار محله‌ها و شهرها را مسطح و خالی از سکنه می‌کند، روز به روز درحال تقویت شدن است و این به طور قابل توجهی توازن قدرت را در خاورمیانه تغییر خواهد داد.

با این حال، بدون در نظر گرفتن حمایت‌های ایالات متحده، بریتانیا و اروپا، با تمام برتری‌های نظامی غیرقابل انکار اسرائیل بعید اسن که بتواند نیروهای مقاومت را ریشه کن کند. این محور بارها و بارها سازگاری و انعطاف پذیری خود را نشان داده‌است. این نشان دهنده ارتباطات عمیق میان گروه‌های عضو در دولت‌ها و جوامع مربوطه است. علاوه بر این، روابط فراملی که این محور را تشکیل می‌دهد به این معنی است که حماس، حزب الله و دیگر سازمان‌های عضو نه تنها به عنوان بازیگران گسسته غیردولتی یا گروه‌های مسلح شورشی بلکه به عنوان گره‌های درهم تنیده شبکه‌های پایدار سیاسی، اقتصادی، نظامی و ایدئولوژیک شناخته می‌شوند.

علاوه بر این، روابط فراملی که محور را تشکیل می‌دهد، حاکی از آن است که گروه‌هایی مانند حماس، حزب الله و سایر اعضا، تنها به‌عنوان بازیگران غیردولتی یا گروه‌های شورشی مستقل در نظر گرفته نمی‌شوند، بلکه به‌عنوان شبکه‌های به‌هم پیوسته‌ی سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک معرفی می‌شوند. این شبکه‌ها که در سطح منطقه‌ای و حتی گاهی اوقات به‌صورت جهانی فعالیت‌هایی دارند، با چالش‌های متعددی روبه رو شده که در ادامه به آن اشاره می‌شود؛شکست‌های‌نظامی (مانند ترور ژنرال قاسم سلیمانی توسط ایالات متحده در ژانویه ۲۰۲۰)، فروپاشی‌های اقتصادی (مانند تحریم‌های شدید)، کارزار «فشار پولی» رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده، دونالد ترامپ و بحران بانکی لبنان در سال ۲۰۱۹ که حساب‌های مالی زیادی از گروه‌ها دچار مشکل شد و اعتراضات مردمی که در مقاطع مختلف اقتدار محور را در ایران، عراق، لبنان، سوریه و غزه به چالش کشیده‌اند. علی‌رغم این چالش‌ها، اعضای محور و کل محور برای بقای خود از حمایت دولت‌ها و جوامع محلی خود و از یکدیگر استفاده کرده‌اند.

تاب‌آوری مقاومت نشان می‌دهد که اسرائیل برای حذف کامل گروه‌هایی مانند حماس و حزب الله با چالش‌های روبه‌رو خواهد بود. به احتمال زیاد، استراتژی جنگ تمام عیار اسرائیل به پیروزی های تاکتیکی کوتاه مدت ادامه خواهد داد که توانایی گروه‌ها و دولت های شبه نظامی را تضعیف‌کند و آن‌ها را برای مدتی به نوعی حالت بقا وادارد.

اما بدون راه‌حل سیاسی که با حضور اجتماعی گروه‌ها کنار بیاید، این محور احتمالاً مجدداً از منابع نفوذ محلی، همراه با ارتباطات فراملی خود استفاده می‌کند تا خود را در سطوح محلی و منطقه‌ای دوباره پیکربندی کند.

از ۷ اکتبر به این سو، گروه‌های کوچک‌تر درون محور از این فرصت بهره‌برداری کرده و اتحادهای خود را تقویت کرده‌اند. در حالی که حماس، حزب الله و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران سنگینی حملات اسرائیل را تحمل می‌کنند، گروه‌هایی مانند کتائب حزب الله در عراق و حوثی‌ها در یمن از این آشوب برای تبدیل شدن به بازیگران قدرتمند منطقه‌ای بهره‌مند می‌شوند.

تاب‌آوری از طریق سازگاری

محور مقاومت به شکلی که امروزه وجود دارد با شبکه ای که در ابتدا در دهه 1980 تأسیس شد تفاوت چشمگیری دارد. در آن زمان، جمهوری اسلامی نوپای ایران، حزب الله لبنان را به عنوان ابزاری برای قدرت نمایی تأسیس کرد و آن را پرورش داد. هدف آن «صدور انقلاب» و به کارگیری «دفاع پیشرو» از طریق بازدارندگی نامتقارن در برابر تهدیدات محسوس، یعنی اسرائیل بود. ایران به طور استراتژیک این مدل را در کشورهای مختلف تکرار کرد. به عنوان مثال، ایران تقریباً همزمان با تأسیس حزب‌الله، گروه‌های شیعی عراقی مانند؛ سپاه بدر را تأسیس کرد که در سرنگونی رژیم صدام حسین، رئیس‌جمهور عراق و به دست گرفتن قدرت در عراق پس از سال 2003 نقش داشت. در دهه 1990، ایران گروه های فلسطینی مانند؛ جهاد اسلامی فلسطین و حماس را تقویت کرد و از این طریق به افزایش نفوذ آن‌ها کمک کرد. و پس از خیزش‌های عربی در سال 2011، ایران حمایت خود را از اسد در سوریه و حوثی‌ها در یمن گسترش داد و شبکه منطقه‌ای خود را بیشتر تقویت کرد.

آنچه اساساً این گروه ها را حفظ کرد، اتکای عمیق به رژیم های حکومتی محلی و پایگاه های اجتماعی آن‌ها بود. آنها به حدی خود را در ساختار دولت متبوع خود جای دادند که سران رسمی دولت در ایران، عراق، لبنان، سوریه، یمن و غزه همه یا اعضای گروه هایی هستند که به این محور تعلق دارند یا توسط آن گروه‌ها انتخاب شده اند. پشتیبانی علاوه بر این، روابط فراملی بین گروه ها به عنوان یک بیمه نامه مهم در دوره‌های شوک عمل کرده است.

یکی از اولین آزمون‌های محور مقاومت در سال ۱۹۹۲، زمانی که اسرائیل عباس موسوی، دبیرکل حزب الله را ترور کرد، رخ داد. رسانه‌های اسرائیلی آن زمان اعلام کردند که «دوره رویارویی آسان با حزب الله آغاز شده‌است». با این حال، حزب‌الله توانست خود را بازسازی کند، و با حمایت از شیعیان لبنان و حمایت مالی ایران به قدرت بیشتر دست پیدا کند. حزب الله تحت رهبری حسن نصرالله، جانشین موسوی، در نهایت موفق شد اسرائیل را در سال ۲۰۰۰ از خاک لبنان بیرون براند. شاهکار بی‌سابقه برای شبه‌نظامیان عرب که شهرت او را تا حد زیادی افزایش داد. همچنین تجسم جدیدی از محور مقاومت را آغاز کرد.

چالش بزرگ دیگری در سال 2011 با جنگ داخلی در سوریه و خطر تهدید بشار اسد پیش آمد. اعتراضات مردمی که ابتدا با هدف اصلاحات آغاز شده بودند، به یک قیام مسلحانه تبدیل شدند که با حمایت از ترکیه و کشورهای خلیج فارس خواستار تغییر رژیم شدند. بار دیگر، محور خود را با تطبیق با شرایط و به‌کارگیری استراتژی‌های خاص توانست، این بحران را پشت سر بگذارد. یکی از عوامل نجات‌بخش اسد، روسیه بود که به یاری اسد آمد و به یک شریک مهم بین‌المللی برای این شبکه تبدیل شد. علاوه بر این، سایر اعضای انجمن، مانند سپاه قدس سپاه پاسداران تحت فرماندهی قاسم سلیمانی و گروه‌های مسلح شیعه عراقی، پل زمینی حیاتی برای انتقال تجهیزات، تسلیحات و نیروها به سوریه ایجاد شدند. حزب‌الله نیز با استقرار نیروهای خود در خط مقدم جنگ داخلی، نقش کلیدی در سرکوب قیام مسلحانه ایفا کرد. در بحرانی، حزب‌الله با دستور ایران وارد جنگ شد تا از دولت اسد و ظهور یک رژیم جدید خصومت‌آمیز در دمشق جلوگیری کند.

در کنار چالش‌های نظامی، مقاومت با فشار اقتصادی بسیاری از مخالفت‌های بین‌المللی مواجه خواهند شد. در اوایل دهه 2000، اهداف ایران و افزایش نفوذ این کشور باعث شد تا ایالات متحده آمریکا و بریتانیا آن را تحریم کنند. این تحریم‌ها در سال ۲۰۱۸ شدیدتر شد، زمانی که ایالات متحده از توافق هسته‌ای ایران خارج و کمپین «فشار حداکثری» را پیاده کرد، هدف آن محدود کردن نفت ایران و کاهش منابع درآمدی در این کشور بود. این تحریم‌ها آسیب‌های شدید به اقتصاد ایران وارد کرد، اما نتواست تجارت نفت این کشور را محدود کند. در عوض، ایران راه‌هایی برای فروش نفت خود پیدا کرد و با همکاری همگانی‌ در زمین مقاومت، از بازارهای غیررسمی این خلا را پرکرد.

یکی دیگر از چالش‌های اصلی مقاومت ترور قاسم سلیمانی توسط ایالات متحده در ژانویه ۲۰۲۰ بود. سلیمانی نقشی اجتماعی در هدایت محور مقاومت داشت و مرگ او خسارت جدی به ایران و متحدانش وارد کرد. با این حال، محور مقاومت به‌سرعت خود را وفق داد. پس از مرگ سلیمانی، این شبکه از ساختار مدیریت و رهبری ایرانی به یک ائتلاف بیشتر افقی تبدیل شد. ایران پنج نقشی مرکزی در تعیین جهت استراتژیک تعامل داشت، اما سایر اعضای اصلی استقلال بیشتر پیدا کردند و حزب‌الله لبنان به رهبری حسن نصرالله به یک استراتژی و میانجی مهم تبدیل شدند. نصرالله کمک کرد تا اسماعیل قاآنی، جانشین سلیمانی، را راهنمایی کند. فقدان روابط شخصی و تسلط قاآنی به زبان عربی، باعث شد تا مشاوره نصرالله مهم باشد.

در عراق، نصرالله و نماینده‌اش، محمد کاظم کوثرانی، نقش کلیدی در تثبیت حکومت بغداد ایفا کردند و به اعتراضات «انتفاضه تشرین» که پیش از ترور سلیمانی آغاز شد، کمک کرد. این اعتراضات خواستار پایان رژیم وابسته به ایران بودند. کوثرانی همچنین به‌طور قابل توجهی اقتصاد حزب‌الله را در عراق گسترش داد و خلا رهبری که پس از مرگ سلیمانی به‌وجود آمده بود را پر کرد. این تغییراتی که به‌دنبال یک شوک منفی ایجاد شد، بار دیگر مقاومت را دگرگون کرد و به آن امکان داد تا خود را بازیابی کند.

در پاسخ به جنگ تمام‌عیار اسرائیل، مقاومت دوباره باید به سازگاری برای بقای خود متوسل شود. درگیری‌های قبلی، این بار واکنش قوی‌تری نسبت به سایر شخصیت‌های متحد مانند حوثی‌ها و کتائب‌الله، که ریشه‌هایشان به بدری‌ها در دهه ۱۹۸۰ برمی‌گردند و ارتباط فعلی‌شان با حشدالشعبی در عراق است، به همراه داشت. این گروه‌ها پیش از این نقش حاشیه‌ای در تحولات منظومه‌ای داشتند اما در طول یک سال گذشته، هم از لحاظ استقلال و هم ازنظر نفوذ منطقه‌ای تقویت شده‌اند.

حوثی‌ها، به‌ویژه، برای اولین بار از موشک‌های بالستیک ضدکشتی استفاده می‌کنند تا مسیرهای تجاری کشتیرانی را مختل کنند. آن‌ها کشتی‌هایی را که از دریای سرخ عبور می‌کردند، هدف قرار دادند که باعث شد شرکت‌های حمل‌ونقل به تغییر مسیر به دور قاره آفریقا تبدیل شوند. این تغییر مسیرها باعث افزایش هزینه‌ها و تأخیر در مصرف انرژی، غذا و کالاهای مصرفی در سطح جهانی می‌شود. این اقدام حوثی‌ها باعث افزایش توان عملیاتی آن‌ها و تأثیرگذاری بر تجارت جهانی می‌شود.

کتائب حزب الله همچنین به دنبال دخالت و نفوذ بیشتر در عرصه فراملی بوده است، زیرا حماس و حزب الله مورد حمله قرار گرفتند. این گروه در اقدامی که تصورات عمومی از نقش خود به عنوان یک نماینده ایرانی را به چالش کشید، در ژانویه 2024 در امتداد مرز اردن و سوریه در حمله به یک پایگاه نظامی ایالات متحده موسوم به برج 22، سه سرباز آمریکایی را کشتند. این اقدام از خواسته‌های سپاه بودکه متعاقباً از کتائب حزب‌الله خواست تا آتش‌بس را اعلام کند. با این حال، این حمله یک محرمانه جدید را فاش کرد.

تغییر جهت گیری پس از 7 اکتبر همچنین باعث تقویت روابط نزدیکتر میان برخی از اعضای محور مقاومت شده است. برای چندین سال، حوثی ها تنها حضور اسمی در عراق داشتند و تنها یک نماینده در بغداد داشتند. کار آن فرستاده بیشتر نمادین به نظر می رسید تا محتوایی. با این حال، حوثی‌ها در پاسخ به حملات اسرائیل علیه حماس و حزب‌الله همکاری خود را با حزب الله لبنان عمیق‌تر کردند. این همکاری تشدید شده شاهد افزایش در اشتراک تسلیحات و عملیات مشترک بود که نشان دهنده توانایی پیشرفته برای حمله به اسرائیل بود.

اعضای این محور نیز پس از ترور سلیمانی در ماه سپتامبر، در فراسوی مرزها با یکدیگر هماهنگ‌تر همکاری کردند. پس از مرگ او، ده ها تن از نخبگان اقتصادی حزب الله و خانواده هایشان به جنوب عراق نقل مکان کردند و با کمک اسد از طریق زمین از طریق سوریه سفر کردند. آن‌ها به سرعت مکان هایی را برای اسکان مجدد پیدا کردند، زیرا حزب الله پس از مرگ سلیمانی فعالیت های تجاری خود را در عراق افزایش داده بود، از جمله سرمایه گذاری در زیرساخت ها، زمین و مجتمع های مسکونی. این پیوندهای اقتصادی به نخبگان حزب الله اجازه داد تا از خط مستقیم آتش در لبنان خارج شوند و در عین حال به درآمدزایی ادامه دهند. یک بار دیگر، ارتباطات فراملی محور، در یک دوره دشواری عمیق، راه حیاتی برای اعضای آن فراهم کرد.

نیاز به پاسخگویی

اسرائیل البته ماهیت فراملی محور مقاومت را درک می‌کند. دقیقاً به دلیل همین درک است که دولت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، استراتژی جنگی کامل خود را در پاسخ به حمله 7 اکتبر آغاز کرد، استراتژی ای که شامل حملاتی با شدت متفاوت نه تنها علیه حماس، بلکه علیه حزب الله ، ایران، رژیم اسد و سایر اعضای محور نیز بود.

با این حال، اقدامات این رژیم در سال گذشته نشان می‌دهد که اسرائیل به‌طور استراتژیک انعطاف‌پذیری شبکه و میزانی را که راه‌حل نظامی، حتی راه‌حلی که توسط قوانین بین‌المللی محدود نشده، می‌تواند باعث ایجاد تغییرات اجتماعی در سایر کشورها شود، دست کم گرفته است. سال گذشته ثابت کرد که این شبکه، تا حد قابل توجهی، هنوز هم می‌تواند خود را با چالش های نظامی و اقتصادی وفق دهد. در حالی که بسیاری از گروه‌های عضو آن در طول این دوره از درگیری‌های شدید، زیرزمینی یا نزدیک به خانه باقی خواهند ماند، با این وجود به حمایت داخلی، سایر اعضای شبکه در سراسر منطقه و متحدان جهانی مانند روسیه و چین ادامه خواهند داد. از بین بردن کامل شبکه یک کار غیرممکن است و احتمالاً نیازمند تخریب، اشغال و ایجاد ایالت‌های جدید در هر کجای گروه‌ها است. برای کشوری مثل اسرائیل که در دادگاه کیفری بین‌المللی و سازمان ملل به جنایات جنگی متهم شده است، چنین تلاشی باعث واکنش متفقین کلیدی و بین‌المللی می‌شود.

تاریخ نشان می‌دهد که بعید است اقدامات نظامی اسرائیل بدون راه‌حل سیاسی جامع موفقیت‌آمیز باشد، به‌ویژه زمانی که این اقدامات در خارج از قلمرو خود انجام شود. در عوض، کارزار اسرائیل احتمالاً منجر به یک خاورمیانه بی‌ثبات‌تر خواهد شد، خاورمیانه‌ای که در آن صلح واقعی تنها یک احتمال دور است. قتل عام غیرنظامیان توسط اسرائیل که توسط سازمان ملل متحد و سازمان های حقوق بشر محکوم شده است، برای جامعه مدنی ویرانگر بوده و توسط گروه‌های محوری برای تقویت ایدئولوژی مقاومت استفاده می‌شود. تا حدودی بر خلاف شهود، مردم ایران، عراق، لبنان و سوریه اکنون اصرار بر پاسخگویی از سوی گروه‌های محوری که زندگی روزمره آن‌ها را اداره می‌کنند، بسیار چالش‌برانگیزتر می‌یابند. این غیرنظامیان، و نه اعضای محور، تلفات طولانی مدت بزرگتری خواهند بود .

بنابراین، بازیگران بین المللی به جای فعال کردن راهبرد بی رحمانه اسرائیل، باید راه حلی سیاسی پیدا کنند که با آتش بس در جنگ های خونین غزه و لبنان آغاز شود. گام بعدی باید وارد کردن دولت‌های مرتبط با این محور برای مذاکره برای حل و فصل گسترده‌تر باشد که ماهیت واقعی پویایی قدرت در منطقه را در نظر بگیرد. بدون چنین رویکردی فراگیر، سرنوشت مناقشه

دیدگاهتان را بنویسید