بلومبرگ، خبرگزاری مشهور آمریکایی این تحلیل را به حمله اخیر اسرائیل به ایران اختصاص داده و ضمن بررسی تاثیر این حمله بر شرایط منطقه به صراحت راهحلهایی را برای نجات اسرائیل از این مخمصه ارائه دادهاست. در ادامه به بخشهای مهم این گزارش اشاره خواهد شد.
بلومبرگ حمله اسرائیل را «موجه» و «متناسب» توصیف کرد و تاکید کرد که با این حمله اسرائیل خطر جنگ گستردهتر در منطقه بسیار دوراز ذهن خواهدبود.
همچنین باتوجه به پاسخ ایران مبنی براینکه خسارات وارده بسیار جزئی بوده، پیشبینی میکند که رهبر انقلاب، خواهان کاهش تنشها خواهدبود. اما پیشبینی دقیقی از نوع پاسخ ایران ارائه ندادهاست.
بلومبرگ به توانایی هر دو طرف به ایجاد یک جنگ تمام عیار اشاره کرده و اجتناب دو طرف برای عدم برپایی جنگ گسترده را شایان تقدیر دانستهاست.
درخصوص دستاوردهای اسرائیل اظهار داشت: « اسرائیل یحیی سنوار، معمار وحشی گری حماس را در سال گذشته کشته است[به شهادت رسانده] حزب الله لبنان را سر بریده و توان تهاجمی محور مقاومت خامنه ای را بشدت تنزل داده و خود ایران را تحقیر کرده است. اینها در حال حاضر بردهای بزرگی هستند.»
نقطه ضعف اسرائیل را در این میداند که؛ « اسرائیل انجام نتوانسته این دستاوردهای نظامی را به یک استراتژی سیاسی معقول وصل کند.»
خالی کردن سرزمین از جمعیت فلسطینی تنها در صورتی که تخلیه دائمی باشد، بدون تردید مطمئن ترین راه برای حذف حماس از غزه است.
اما باتوجه به اتهامات حقوق بشری به اسرائیل پبشنهاد میکند: « غیرنظامیان فلسطینی باید بتوانند به خانههای خود بازگردند. اسرائیل پس از آن باید برای توانمند ساختن فلسطینیان برای داشتن رهبری و آینده معتبر و جدید که ایدئولوژی و خشونت وحشتناک حماس را خنثی کند، همکاری کند.»
در خصوص وضعیت جنگی میان ایران و اسرائیل ادامه داد: «شاید بزرگترین دلیل نگرانی این باشد که اقدامات اسرائیل در یک زمینه ژئوپلیتیکی فزاینده طنین انداز میشود. ایران دیگر در سطح بین المللی منزوی نیست، بلکه از نظر نظامی و دیپلماتیک توسط روسیه حمایت می شود. در همین حال حوثیهای یمن یگانهای دارای قابلیت موشک را به جنوب سوریه منتقل کردهاند. هیچ کس نمی تواند با اطمینان پیش بینی کند که یک جنگ تمام عیار بین اسرائیل و ایران به کجا می انجامد.»
برخلاف ساختار تحلیلی این گزارش، تحلیلگر بلومبرگ گزارش خود را با طرح یک رویا جمعبندی میکند: « زمان آن فرا رسیده است که به جای جنگ منطقه ای که برای هیچ کس، از جمله اسرائیل، امنیت یا رفاه به همراه نخواهد آورد، اسرائیل پیروز شود.»
بلومبرگ؛ اسرائیل یک حمله متناسب، موجه و احتمالا موثر به سامانه های موشکی و پدافند هوایی ایران انجام داده است. این امر رهبر معظم آیتالله علی خامنهای را با دوراهی بیشتری مواجه کرده است، زیرا او میکوشد بازدارندگی خود را بدون شروع یک جنگ منطقهای گستردهتر (که توانایی تحمل آن را ندارد) حفظ کند و هیچیک از طرفین نمیتوانند پیامدهای آن را پیشبینی یا کنترل کنند. با این حال، خطر گسترش [جنگ] دور از ذهن است.
همانند رگبار موشکهای بالستیک ایران که اسرائیل به آنها پاسخ داد، بعید است تا چند روز از تأثیر دقیق حمله صبح شنبه مطلع شویم. با این حال، این عملیات مجموعهای ترکیبی از حملات موشکی بالستیک و هواپیماهای جنگی بود که بعید است پدافند هوایی ایران کاری برای جلوگیری از آن انجام داده باشد. وقتی تهران پاسخ میدهد که؛ «اینجا چیزی برای دیدن نیست.» نشانه ای از عدم تلفات گسترده غیرنظامیان و اینکه خامنه ای خواهان کاهش تنش است، خواهد بود.
باید از همه اینها استقبال کرد، تلاش اسرائیل برای پایان دادن به یک حمله هماهنگ و مورد حمایت ایران به کشور یهودی از زمان جنایات سال گذشته حماس، محسوس است. این میتوانست یک حمله به مراتب جاهطلبانه تر باشد. اسرائیل میتوانست از این فرصت برای آسیب رساندن به زیرساختهای انرژی و برنامه سوخت هستهای ایران استفاده کند و برای رژیم[ایران] هیچ گزینهای جز پاسخگویی مشابه، نه فقط علیه اسرائیل، بلکه به منافع انرژی ایالات متحده و متحدان عربش در خلیج فارس باقی نگذارد.
با اینکه [هردو طرف] این توانایی را دارند که آسیب های وحشتناکی به یکدیگر و منطقه وسیع تر وارد کنند، همین که جنگی همهگیر برپانشده، جای تقدیر دارد.
سه دلیل برای تقدیر وجود دارد؛
اولین مورد این است که جستجوی اسرائیل برای امنیت مطلق دست یافتنی نیست و این تلاش احتمالا در دراز مدت نتیجه معکوس خواهد داشت. اسرائیل یحیی سنوار، معمار وحشی گری حماس را در سال گذشته کشته است. حزب الله لبنان را سر بریده و توان تهاجمی محور مقاومت خامنه ای را بشدت تنزل داده و خود ایران را تحقیر کرده است. اینها در حال حاضر بردهای بزرگی هستند.
کاری که اسرائیل انجام نداده این است که این دستاوردهای نظامی را به یک استراتژی سیاسی معقول وصل کند. حماس، یک سازمان عمیقاً ریشهدار و ایدئولوژیک، هرگز با کشتن رهبرانش محو و نابود نمیشود و پتانسیل آن برای تهاجمات بیشتر به سبک 7 اکتبر (حتی در اوج سازمان یافتگی فقط به دلیل شکست های عمیق اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل قابل دستیابی است) از بین رفته است. نیروهای دفاعی اسرائیل در حال حاضر در حال پاکسازی شمال غزه از جمعیت هستند، زیرا جنگجویان حماس به ناچار برای تجدید سازمان ظاهر شدند.
خالی کردن سرزمین از جمعیت فلسطینی تنها در صورتی که تخلیه دائمی باشد، بدون تردید مطمئن ترین راه برای حذف حماس از غزه است. انجام این کار با هر تعریفی از پاکسازی قومی مطابقت دارد، چیزی که متأسفانه همان چیزی است که حماس و ایران برای اسرائیل در نظر دارند و بیش از آن چیزی است که ما دوست داریم در تاریخ خود فکر کنیم. این نیز به درستی جنایت جنگی است و آنچه جامعه بینالمللی مانع از دستیابی صربستان در کرواسی، بوسنی و کوزوو در طول جنگهای یوگسلاوی در دهه 1990 شد.
اگر اسرائیل بخواهد در مورد جنایتی که قبلاً متهم به ارتکاب آن است، مقصر نباشد، غیرنظامیان فلسطینی باید بتوانند به خانههای خود بازگردند. اسرائیل پس از آن باید برای توانمند ساختن فلسطینیان برای داشتن رهبری و آینده معتبر و جدید که ایدئولوژی و خشونت وحشتناک حماس را خنثی کند، همکاری کند. جایگزین، امری نامشخص، شرور و ناپایدار است.
چیزی مشابه در لبنان نیز صادق است. در آنجا، ارتش اسرائیل بدون شک می تواند به مرور زمان حزب الله را از مرزهای اسرائیل براند، اما بدون نوعی از یک توافق سیاسی گسترده تر، اسرائیل (نه برای اولین بار )در وضعیت اشغال و جنگ نامحدود قرار خواهد گرفت. همچنین شهرهای شمالی اسرائیل امن نمی شوند، زیرا بسیاری از موشک های حزب الله همچنان می توانند به آنها برسند. احتمال اینکه ایران دوباره به سمت حمله به دولت یهود کشیده شود و دور جدیدی از تشدید تنش را آغاز کند، همچنان بالا خواهد ماند.
گفتن اینکه اسرائیل در حال حاضر در حال جنگ با ایران است، آسان است، دو کشور سالهاست که درگیر درگیریهای سطح پایین بودهاند، اما اثرات سوء آن برای غیرنظامیان هر دو کشور محدود بود. حماس قوانین تعامل را در 7 اکتبر تغییر داد و اکنون برای اولین بار، هر دو طرف به طور علنی حملات متعارف مستقیم علیه دیگری انجام دادهاند. هر دو نشان داده اند که توانایی شکستن دفاع هوایی را دارند. یک جنگ علنی شامل ویرانی عظیم، زیان اقتصادی و رنج غیرنظامیان خواهد بود.
شاید بزرگترین دلیل نگرانی این باشد که اقدامات اسرائیل در یک زمینه ژئوپلیتیکی فزاینده طنین انداز میشود. ایران دیگر در سطح بین المللی منزوی نیست، بلکه از نظر نظامی و دیپلماتیک توسط روسیه حمایت می شود. اکنون مسکو به نوبه خود از ایران و همچنین از کره شمالی کمک نظامی مستقیم دریافت میکند. (از چین کمک نسبتا مستقیم دریافت میکند، اما به همان اندازه مهم است.) در همین حال حوثیهای یمن یگانهای دارای قابلیت موشک را به جنوب سوریه منتقل کردهاند. هیچ کس نمی تواند با اطمینان پیش بینی کند که یک جنگ تمام عیار بین اسرائیل و ایران به کجا می انجامد.
اسرائیل قبلاً بهای بسیار گزافی از حماس برای وحشت 7 اکتبر دریافت کرده است. همین کار را با حزب الله انجام داده است و یک بررسی واقعیت سخت به روحانیون خوشحال ایران ارائه کرده است. با این حال، هزینه غیرنظامی جنگ در غزه غیرقابل قبول شده است و صدمات قابل توجهی به بستر حمایتی غرب از اسرائیل، حتی در ایالات متحده، وارد کرده است. امتناع مستمر از روشن کردن اهداف بلندمدت اسرائیل، هم برای فلسطینیان غزه و هم در کرانه باختری، تهدیدی برای دائمی کردن این آسیب است
سازمان های تروریستی مانند حماس و حزب الله مانند رژیم تجدیدنظرطلب ایران در سرکوب و هرج و مرج رشد می کنند. دموکراسی های پیچیده و ثروتمندی مانند دموکراسی اسرائیل این کار را نمی کنند. زمان آن فرا رسیده است که ایران با کاهش تنش و مهار سگ های مهاجم خود، شکست و هزینه تلاش های تهاجمی خود برای سرکوب و بی ثبات کردن اسرائیل را بپذیرد. بالاخره یک صلح آماده در لبنان وجود دارد. تنها کاری که حزبالله باید انجام دهد این است که با اجرای قطعنامههای سازمان ملل که در سال 2006 موافقت کرده بود، موافقت کند، از مرز اسرائیل عقبنشینی کرده و تفنگهایش را زمین بگذارد. همچنین زمان آن فرا رسیده است که به جای جنگ منطقه ای که برای هیچ کس، از جمله اسرائیل، امنیت یا رفاه به همراه نخواهد آورد، اسرائیل پیروز شود.