- اکونومیست ضمن اشاره به وضعیت حزب الله پس از سیدحسن نصرالله و تضعیف قدرت حماس در غزه بر این باور است که ایران برای حفظ بازدارندگی خود ممکن است مجبور شود برنامه تسلیخات هستهای خود را فعال کند.
- اکونومیست اشاره کرد: « به نظر می رسد اسرائیل اطلاعات دقیقی در مورد پیشرفت برنامه هسته ای ایران دارد . اگر قرار بود نشانه هایی مبنی بر عبور ایران از یک آستانه دریافت کند، ممکن است به سایت های هسته ای ایران حمله کند – کاری که در سال 2011 نزدیک به انجام آن بود. اما هیچ تضمینی وجود ندارد که موفق شود. تأسیسات مربوطه بسیار عمیق است و دانش هستهای بسیار پراکنده شده است. برخی استدلال می کنند که بمباران آنها منطقه را به آتش می کشد.»
- سوال اول این است که ایران به دنبال چه نوع زرادخانه ای است؟ هسته ای از مواد شکافت پذیر، مانند اورانیوم غنی شده. یک کلاهک که می تواند مواد را در خود جای دهد و یک واکنش زنجیره ای را آغاز کند که به انفجار ختم می شود. و یک سیستم تحویل مانند بمب یا موشک برای انتقال کلاهک به هدف.
- ایران ممکن است همه این چیزها را یکجا نسازد. میتوانست بدون کلاهک قابل دوام موادی با درجه تسلیحات تولید کند، یا میتوانست کلاهکی بدون سیستم تحویل مناسب بسازد.
- ایران همچنین میتواند یک سلاح کامل بسازد، اما مانند اسرائیل از اعلام این کار خودداری کند.
- این کشور می تواند با اخراج بازرسان بین المللی، خروج از معاهده منع گسترش تسلیحات هسته ای (NPT) و انصراف از فتوا، اهداف خود را به وضوح نشان دهد. یا می تواند یک آزمایش هسته ای انجام دهد و تضمین کند که یک دستگاه کار می کند و توانایی خود را به جهانیان نشان می دهد.
- ژنرالهای جسور ایران ممکن است گزینه سوم را ترجیح دهند: مدل پاکستان، که در آن زرادخانهای بسیار بزرگتر میسازند( صدها کلاهک به جای دهها کلاهک) این ممکن است مستلزم ساخت تسلیحات هستهای کوچک، پراکنده کردن آنها به طور گسترده برای اطمینان از استفاده از آنها در یک بحران و تفویض اختیار استفاده از آنها به فرماندهان میدان باشد.
- آمریکا احتمالاً چتر هسته ای خود را بر روی عربستان سعودی، دیگر متحدان عرب و اسرائیل که هیچ یک از آنها در حال حاضر از تضمین رسمی برخوردار نیستند، بسط خواهد داد. اما آیا آمریکا مانند اروپا تسلیحات هستهای تاکتیکی خود را در خاورمیانه مستقر میکند ؟
- پویایی بازدارندگی بین اسرائیل و ایران به طرز نگران کننده ای آزمایش نشده خواهد بود. آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی چندین سال قبل از شروع بنبست هستهای خود به عنوان متحد همکاری کرده بودند. هند و پاکستان کانال های ارتباطی خوبی داشتند. اسرائیل و ایران چنین سابقه ای ندارند. در سال گذشته جنگ سایه آنها داغتر شده است. یک بمب ایرانی افزوده خطرناک و غیرقابل پیش بینی برای منطقه ای است که از قبل قابل احتراق است.
اکونومیست؛ هنگامی که یک بمب اسرائیلی حسن نصرالله ، رهبر حزبالله را در هفته گذشته کشت، تنها سر یک شبهنظامی ترسناک را که حدود 60000 اسرائیلی را با حملات موشکی مکرر از خانههایشان بیرون کرده بودند، از تن جدا نکرد. همچنین ضربه چکشی به «محور مقاومت» ایران، مجموعهای از نیروهای نیابتی که ایران برای دههها از آن برای حمله به اسرائیل و منافع غرب در خاورمیانه استفاده کرده است، وارد کرد. علاوه بر حمله کنونی آن به حزب الله ، تجزیه یک ساله حماس توسط اسرائیل در غزه، ظرفیت ایران را برای ایجاد مشکل در صورت تهدید به شدت کاهش داده است. این شکست ها، به نوبه خود، ممکن است ایران را وادار به عقب نشینی از دیگر شکل اصلی بازدارندگی خود کند: برنامه تسلیحات هسته ای.
در روزهای اخیر، در بحبوحه حملات اسرائیل به حماس، حزب الله و شبه نظامیان مورد حمایت ایران در یمن، مقامات ایرانی القا کرده اند که جنگ طلبی اسرائیل ممکن است ایران را وادار به تولید سلاح هسته ای کند. برخی دیگر پیشنهاد کردهاند که آیتالله علی خامنهای، رهبر عالی ایران، ممکن است فتوای قبلی یا فرمان مذهبی قبلی را لغو کند و دستیابی به سلاحهای هستهای را رد کند. رژیم تعداد و پیچیدگی سانتریفیوژهایی را که برای تصفیه اورانیوم استفاده می کند، افزایش داده است. اکنون انبار بزرگی از مواد نزدیک به سلاح دارد. محتمل است، اگرچه هنوز محتمل نیست، که آقای خامنه ای ممکن است تصمیم بگیرد که تنها راه حفاظت از رژیم خود، که مورد تحقیر شهروندان خود و آسیب پذیر در برابر حملات اسرائیل است، دستیابی به سلاح هسته ای باشد.
آمریکا و اسرائیل مدت هاست که قول داده اند که ایران اجازه ساخت بمب نخواهد داشت. به طور خاص، به نظر می رسد اسرائیل اطلاعات دقیقی در مورد پیشرفت برنامه هسته ای ایران دارد . اگر قرار بود نشانه هایی مبنی بر عبور ایران از یک آستانه دریافت کند، ممکن است به سایت های هسته ای ایران حمله کند – کاری که در سال 2011 نزدیک به انجام آن بود. اما هیچ تضمینی وجود ندارد که موفق شود. تأسیسات مربوطه بسیار عمیق است و دانش هستهای بسیار پراکنده شده است. برخی استدلال می کنند که بمباران آنها منطقه را به آتش می کشد.
سوال اول این است که ایران به دنبال چه نوع زرادخانه ای است؟ تبدیل شدن به کشوری با تسلیحات هسته ای بیشتر یک طیف است تا یک نقطه. چنین سلاح هایی به سه چیز نیاز دارند: هسته ای از مواد شکافت پذیر، مانند اورانیوم غنی شده. یک کلاهک که می تواند مواد را در خود جای دهد و یک واکنش زنجیره ای را آغاز کند که به انفجار ختم می شود. و یک سیستم تحویل مانند بمب یا موشک برای انتقال کلاهک به هدف. ایران ممکن است همه این چیزها را یکجا نسازد. میتوانست بدون کلاهک قابل دوام موادی با درجه تسلیحات تولید کند، یا میتوانست کلاهکی بدون سیستم تحویل مناسب بسازد.
ایران همچنین میتواند یک سلاح کامل بسازد، اما مانند اسرائیل از اعلام این کار خودداری کند. هدف پشت چنین عدم شفافیت، بهرهبرداری از مزایای بازدارنده سلاحهای هستهای بدون متحمل شدن تمام هزینههای دیپلماتیک است. خیلی به این بستگی دارد که ایران چقدر آشکار باشد. میتوانست سلاحی کاملاً مخفیانه بسازد، با این فرض که بازدارندگی همچنان برقرار است، زیرا سازمانهای اطلاعاتی خارجی تا حدودی تصور میکردند که این سلاح چیست. این کشور می تواند با اخراج بازرسان بین المللی، خروج از معاهده منع گسترش تسلیحات هسته ای (NPT) و انصراف از فتوا، اهداف خود را به وضوح نشان دهد. یا می تواند یک آزمایش هسته ای انجام دهد و تضمین کند که یک دستگاه کار می کند و توانایی خود را به جهانیان نشان می دهد، اما خشم بین المللی را نیز برانگیزد.
ایران آشکارا یا مخفیانه از آستانه هسته ای عبور کند، باید انتخاب کند که چه تعداد بمب بسازد و چگونه آنها را مستقر کند. میتوانست، مانند اسرائیل در دهه 1960، تنها تعداد انگشت شماری دستگاه بسازد به این امید که وقتی تهدید به جلوگیری از جنگ هستهای میشود، قدرتهای دلسوز به کمکش بیایند. مشکل ایران این است که هیچ حامی مشخصی ندارد: مطمئن نیست که روسیه برای نجات رژیم وارد عمل شود. گزینه دوم تقلید از هند است. این امر مستلزم ساختن یک زرادخانه بزرگتر، اگرچه هنوز هم متوسط است، که می تواند از اولین حمله دشمن جان سالم به در ببرد و امکان تلافی بعدی را فراهم کند.
یک دهه پیش بسیاری از کارشناسان و مقامات فکر می کردند که گزینه هند محتمل ترین راه ایران است. این امر برای رهبران ایران جذاب خواهد بود که می توانند کنترل نزدیکی بر تسلیحات داشته باشند – همانطور که در گذشته با سلاح های شیمیایی انجام دادند – به جای واگذاری اختیارات استفاده از آنها به فرماندهان میدانی. در سال های اخیر اما محاسبات ایران ممکن است تغییر کرده باشد. به نظر می رسد شکاف نظامی با اسرائیل بیشتر شده است. بدتر از آن، رژیم در داخل کشور آسیب پذیرتر است، با افزایش مخالفت. از نظر نظامی نیز جسورتر می شود، همانطور که نشان داد در ژانویه به پاکستان و در آوریل به اسرائیل موشک پرتاب کرد. ایران که تصمیم به ساخت تسلیحات هستهای گرفته است، شاید پس از مرگ آقای خامنهای، احتمالاً نیروهای مسلح در آن قدرتمندتر هستند و این تمایلات را تشدید میکنند.
ژنرالهای جسور ایران ممکن است گزینه سوم را ترجیح دهند: مدل پاکستان، که در آن زرادخانهای بسیار بزرگتر میسازند – صدها کلاهک به جای دهها کلاهک – طراحی شده برای استفاده در ابتدا و در اوایل درگیری برای دفع حتی تهدیدات نظامی متعارف جزئی. این ممکن است مستلزم ساخت تسلیحات هستهای کوچک، پراکنده کردن آنها به طور گسترده برای اطمینان از استفاده از آنها در یک بحران و تفویض اختیار استفاده از آنها به فرماندهان میدان باشد.
انتخاب وضعیت به سوال دوم مربوط می شود: توانایی هسته ای چگونه رفتار ایران را شکل می دهد ؟ در سال 1981 کنت والتز، دانشمند علوم سیاسی، مقالهای با عنوان «گسترش سلاحهای هستهای: بیشتر ممکن است بهتر باشد» منتشر کرد که در آن استدلال میکرد که کشورها در صورت مسلح شدن به سلاحهای هستهای، تمایل بیشتری به امنیت و در نتیجه محتاطتر شدن دارند. آقای والتز سالها بعد با اشاره به ایران استدلال کرد: «بدون استثنا ثابت شده است که هر کسی که به سلاح هستهای دست یابد با احتیاط و اعتدال رفتار میکند. در سال 2007، ژاک شیراک، رئیسجمهور وقت فرانسه، درباره ایده ایران هستهای بدبین بود. او گفت: «آنچه در این وضعیت خطرناک است، داشتن بمب هستهای نیست. “داشتن یک یا شاید دومین بمب کمی بعد، خوب، این خیلی خطرناک نیست.”
بسیاری دیگر از این استدلال ها وحشت دارند. اسکات سیگان، یکی دیگر از دانشمندان علوم سیاسی، دو استدلال مخالف ارائه کرده است. یکی از این خطرات این است که مواد هسته ای ممکن است به سرقت رفته یا به تروریست ها فروخته شود، چه توسط اعضای سرکش رژیم و چه به برکت آن. دوم این است که این تسلیحات ممکن است به عنوان یک «سپر هستهای» عمل کنند، که به ایران اجازه میدهد تا تهاجمیتر شود، با این آگاهی که نمیتوان در پاسخ به آن حمله کرد. آقای ساگان استدلال میکند که این دقیقاً همان چیزی است که در مورد پاکستان اتفاق افتاد : نیروهای مسلح این کشور به گروههای شبهنظامی و سربازان مبدل اجازه دادند تا در سال 1999 به سرزمینهای تحت کنترل هند تجاوز کنند، تا حدی به این دلیل که دستیابی پاکستان به تسلیحات هستهای در سال قبل باعث شده بود تا نیروهای ارشد این کشور بیشتر شوند. مطمئن به طور مشابه، کره شمالی که اولین آزمایش هسته ای خود را در سال 2006 انجام داد، یک کشتی کره جنوبی را در سال 2010 اژدر کرد.
این پویایی ها در ایران چگونه خواهد بود؟ این کشور، مانند پاکستان، سابقه طولانی در تامین مالی، تسلیح و حمایت از گروه های مسلح برای جبران ضعف نظامی متعارف و اعمال فشار بر دشمنان خود، از جمله اسرائیل، دارد. رژیم نمیخواهد فنآوری هستهای را با نیابتها به اشتراک بگذارد، همانطور که برخی از گروههای شبهنظامی ممکن است بخواهند از طریق اعضای دلسوز نیروهای امنیتی ایران مقداری مواد هستهای را خارج کنند. اما به خوبی میتواند تصمیم بگیرد که مصونیتهای هستهای به آن اجازه میدهد حمایت خود را از گروههای نیابتی مضاعف کند و آن گروهها را به تشدید فشار بر اسرائیل تشویق کند.
اگرچه این موضوع واضح نیست. سلاحهای هستهای امنیت را ارائه میکنند، اما مصونیت کامل در برابر حمله ندارند. آرژانتین در سال 1982 به جزایر فالکلند با وجود توانایی هسته ای بریتانیا حمله کرد. حملات موشکی خود ایران به اسرائیل و پاکستان، هر دو کشور مجهز به سلاح هسته ای، دلیلی بر این است که سپرهای هسته ای حفره دارند. علاوه بر این، پاکستان تمایل دارد تا در خاک خود میزبان نیروهای نیابتی اسلامگرا باشد و حتی پس از آن، هند حملات هوایی علیه آنها را در سال 2019 آغاز کرد. ایران ترجیح داده است گروههای خارجی را که دور از مرزهای خود قرار دارند، پرورش دهد. بنابراین، مگر اینکه ایران چتر هستهای خود را بر سر عراق، لبنان، سوریه و یمن گسترش دهد – چشماندازی بعید است، به ویژه به این دلیل که به زرادخانهای بسیار بزرگ با فرماندهی و کنترل پیچیدهای نیاز دارد که قادر به زنده ماندن از چندین دور حملات باشد، آن گروهها همچنان در این منطقه خواهند بود. رحمت قدرت آتش آمریکا و اسرائیل.
این سوال سوم را مطرح می کند: دیگران چگونه به ایرانی که با موفقیت تسلیحات هسته ای ساخته و مستقر کرده است، پاسخ خواهند داد؟ در دهه 1960 آمریکا در فکر حمله به زرادخانه نوپای چین بود. در برابر چنین عملیات مخاطرهای تصمیم گرفت. امروزه اطلاعات اسراییل به وضوح در اعماق ایران نفوذ کرده است و با آمریکا ممکن است بر این باور باشد که میتواند مکانی را که در آن کلاهکها در آن جمعآوری یا نگهداری میشد، پیدا کرده و مورد حمله قرار دهند. این به خودی خود میتواند باعث آشفتگی در داخل ایران، انتقامجویی ایران علیه پایگاههای آمریکایی و کشورهای عربی و یک جنگ منطقهای گستردهتر شود، شاید در بالای جنگهای موجود باشد.
در عمل، پاسخ ممکن است خاموش تر باشد. اریک بروور از ابتکار تهدید هستهای، یک گروه مدافع، میگوید: «اگرچه آزمایش هستهای ایران در سراسر جهان محکوم خواهد شد و منجر به افزایش موقتی در حمایت از مجازاتهای جدید علیه تهران میشود، اما شور و شوق در ماهها و سالهای بعدی کاهش خواهد یافت. ” ایران در حال حاضر تحت تحریم های بسیاری قرار دارد. چین و روسیه به آن کمک خواهند کرد تا از هر چیز دیگری که ممکن است در پی خواهد آمد محافظت شود. و اگر این زرادخانه نمی تواند حذف شود، رقبای ایران به سمت جلوگیری از استفاده از آن روی می آورند – همانطور که آمریکا پس از دستیابی کره شمالی به تسلیحات اتمی در سال 2006 در آسیا به دنبال آن بود.
آمریکا احتمالاً چتر هسته ای خود را بر روی عربستان سعودی، دیگر متحدان عرب و اسرائیل، که هیچ یک از آنها در حال حاضر از تضمین رسمی برخوردار نیستند، بسط خواهد داد. این گام، که سؤالات بسیاری را برمیانگیزد – مثلاً آیا آمریکا مانند اروپا تسلیحات هستهای تاکتیکی خود را در خاورمیانه مستقر میکند ؟ – دو هدف خواهد داشت. یکی از آنها این است که ایران را متقاعد کنیم که هر گونه استفاده از تسلیحات آن خطر نابودی رژیم را به همراه خواهد داشت. دیگری منصرف کردن دوستان آمریکا در منطقه از دستیابی به سلاح های هسته ای خودشان است.
عربستان سعودی مدتهاست گفته است که به ساخت بمب ایرانی با ساخت بمب خود پاسخ خواهد داد. مصر، ترکیه و امارات متحده عربی ( امارات متحده عربی ) نیز احتمالاً چنین گزینه ای را بررسی خواهند کرد. این بدان معنا نیست که مسابقه تسلیحات هسته ای اجتناب ناپذیر است. امارات میخواهد تنشها با ایران را کاهش دهد و از درگیریهای منطقهای دور بماند، نه اینکه هدفی را بر پشت خود ترسیم کند . مصر ورشکسته و ناکارآمد است و از تهدید دورتر است. اردن خراب است حتي عربستان سعودي احتمالاً حمايت آمريكا را به تعقيب نامشخص بمب ترجيح ميدهد كه ممكن است تنها با كمك پاكستان به دست آورد.
اسرائیل با معضل دیگری روبروست. از دهه 1960 نسبت به تسلیحات هستهای خود ابراز نگرانی کرده است و تنها میگوید که اولین کشوری نخواهد بود که سلاحهای هستهای را به منطقه «معرفی» میکند. اسراییل با فشار شدیدی برای تغییر این سیاست مواجه خواهد شد و علناً وضعیت هسته ای خود را علیرغم واکنش دیپلماتیک اجتناب ناپذیر اعلام می کند. رهبران اسرائیل همچنین ممکن است بخواهند توانایی هسته ای خود را با نشان دادن زیردریایی ها و موشک هایی که بمب های این کشور را حمل می کنند، تبلیغ کنند. آزمایش هسته ای یک احتمال دیگر است.
ریچارد نفیو از موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، یک اندیشکده، هشدار می دهد که این امر خطرناک خواهد بود. او میگوید : «اگر آنها اطلاعات جدید زیادی در مورد برنامههای تسلیحاتی ادعایی خود ارائه کنند ، حتی ممکن است ضعفها یا کمبودهایی را که هیچکس فکر نمیکند دارند، آشکار کنند.» “نگه داشتن آن چماق در کیف ممکن است ارزش بازدارندگی بسیار بیشتری نسبت به زدن آن داشته باشد، زیرا همه تصور می کنند باید چیزهای درجه یک داشته باشند.”
در هر صورت، پویایی بازدارندگی بین اسرائیل و ایران به طرز نگران کننده ای آزمایش نشده خواهد بود. آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی چندین سال قبل از شروع بنبست هستهای خود به عنوان متحد همکاری کرده بودند. هند و پاکستان کانال های ارتباطی خوبی داشتند. اسرائیل و ایران چنین سابقه ای ندارند. در سال گذشته جنگ سایه آنها داغتر شده است. یک بمب ایرانی افزوده خطرناک و غیرقابل پیش بینی برای منطقه ای است که از قبل قابل احتراق است.
منبع: اکونومیست
ترجمه و تلخیص: دنیای تحلیل