اقتصاد جدیدِ چین نمیتواند با چنان سرعتی رشد کند که خیلی زود جای مدل اقتصادی پیشین این کشور را بگیرد. در این میان، کاهشیافتن برخی مشاغل در چین که ناشی از پیشرفتهای فناورانه همچون بهرهگیری از خودروهای بدونراننده و یا رباتهای صنعتی است، بر ابعاد و دامنه بحرانها میافزاید.
پایگاه خبری “پراجکت سیندیکیت “در گزارشی به واکاوی یک پارادوکس بزرگ در اقتصاد چینِ امروز پرداخته است. در وضعیتی که اقتصاد چین با یک رکود بزرگ رو به رو است و حکومتهای محلی در این کشور با بحران بدهی رو به رو هستند، “شی جین پینگ” رئیس جمهور چین در حرکت دادن اقتصاد چین به سمت فناوریهای پیشرفته و توسعه کیفی چین و به طور کلی، تغییر مدل اقتصادی این کشور از سنتی به جدید، کاملا مصمم است. این رویکرد سبب شده تا بخشهای فناورانه اقتصاد چین تقویت شوند و دیگر بخشهای اقتصادی، با کُندی رشد و نوعی سکون مواجه شوند.
به نقل از پراجکتسیندیکیت، تحلیلگران غربی عمدتاً چین را یا به مثابه یک ابرقدرت نوظهور میبینند که در آستانه تسلط بر جهان است و یا آن را کشوری شکننده میپندارند که در آستانه فروپاشی است. این ادراکات متناقض در مورد چین، تنها یک بخش از روند و مسیر اقتصادی این کشور را برجستهسازی میکنند: “رونق فناوری چین در کنار رکورد در حوزه رشد اقتصادی”.
این تناقض را میتوان تا حد زیادی به دستورات شی جین پینگ به میلیونها کارگزار حزب کمونیست چین جهت محقق کردن چشماندازهای جاه طلبانهاش نسبت داد. برخلاف این تصور از چین به مثابه کشوری که در آن رهبران ملی اقدام به صدور دستورالعملهای دقیق اقتصادی میکنند، این طور به نظر میرسد که در این کشور، نوعی “بداههپردازی هدایت شده” غالب است.
رهبران ارشد چین اولویتهای خود را مطرح میسازند این در حالی است که بوروکراسی عظیم این کشور که از وزارتخانهها و حکومتهای محلی تشکیل میشود، این اولویتها و دستورالعملها را تفسیر میکنند و بر پایه مشوقهای سیاسی، در مورد آنها دست به اقدام میزنند. شی جین پینگ این نکته را برای مقامهای چینی روشن کرده که میخواهد اقتصادی جدید را در چین بنا کند که متمرکز بر توسعه باکیفیت بالا است. اقتصادی که در آن شاهد تفوق فناوریهای پیشرفته باشند. الگوی اقتصادی قدیمی چین که مبتنی بر صنایع آلاینده، سرمایه گذاری در زیرساختها و بخش املاک و مستغلات بود، به چین کمک کرد تا از دامان فقر خارج شده و طبقه متوسط در آن تقویت شوند.
با این حال، شی جین پینگ در حال فاصله گرفتن از این مدل اقتصادی است. جالب اینکه حتی رئیس جمهور چین مدل توسعه اقتصادی پیشین چین را تحقیر میکند و نمود عینی این مساله را در زندانی کردن و یا به حاشیه راندن رقبای سیاسی و زیردستان فاسد در کشورش به نمایش میگذارد.
همین رویکرد سبب شده تا مقامهای چینی انگیزه کمی برای برداشتن گامهای بزرگ جهت احیای اقتصاد قدیمی چین داشته باشند. در این رابطه، “موفقیت”، کمک کمی به بهبود جایگاه آنها میکند و “شکست”، میتواند به حیات حرفهای و سیاسی آنها خاتمه دهد. این مساله به خوبی میتواند توضیح دهد که چرا دولت چین پاسخی ضعیف را به رکود در صنعت املاک و مستغلات این کشور نشان میدهد.
اگر سیاست گذاران چینی پس از پاندمی کرونا قاطعانه عمل میکردند، امکان داشت که اعتماد مصرف کننده در این کشور احیا شود. با این حال، اکنون رکود اقتصادی در چین نه تنها به اعتماد، بلکه بر درآمد افراد نیز ضربه زده است. دلیل آن هم این است که شمار بیشتری از افراد با خطر اخراج از کار و کاهش حقوق خود رو به رو هستند.
در عین حال، تمرکز دولت بر تولید محصولات مرتبط با فناوریهای پیشرفته نیز سبب شده تا مقامات محلی بخش قابل توجهی از سرمایه گذاریها را به سمت بخشهای اقتصادی مورد علاقه شی جین پینگ نظیر تولید خودروهای برقی و یا پنلهای خورشیدی هدایت کنند. چینِ امروز با کاهش شدید سهم نوآوریها و ابتکارات خاص و واقعی رو به رو است.
اگرچه چین در تولید سریع خروجیهای بزرگ از تواناییهای زیادی برخوردار است، با این حال، این شیوه اقتصادی در چین، ضایعات زیادی هم دارد. به عنوان مثال میتوان به صنعت تولید خودروهای برقی در این کشور اشاره کرد. چین بیش از ۴۵۰ کارخانه تولید خودرو دارد. با این حال، یک سوم از آنها با کمتر از ۲۰ درصد ظرفیت کار میکنند. در نهایت، اکثر این تولیدکنندگان از نفس خواهند افتاد و این مساله بدان معناست که صنعت تولید خودرو در چین، صرفا بقای بازیگران محدودی نظیر شرکت “بی وای دی/BYD” را شاهد خواهد بود.
این مسائل در شرایطی رخ میدهند که رهبران سیاسی در چین، تا زمانی که ناکارآمدی و تولید ضایعات در این کشور برخی دستاوردها را هم خلق کند، حاضر به تحمل آنها هستند. حکومتهای محلی نیز هر کاری میکنند تا زمینه را برای اوج گیری صنایع نوظهور در جغرافیای خود فراهم کنند.
به طور کلی، جریان بوروکراسی در چین، رویه کمونیستی بسیج نیروها در این کشور را جهت خدمت به اهداف سرمایهداری رهبران چین، بکار گرفته و در این زمینه نوعی سازگاری ایجاد کرده است. از نظر تاریخی، این راهبرد، صادرات کالاهای مصرفی را برای چین هدفگذاری کرده و خانوارهای شمالِ جهانی را قادر میسازد تا از ماهیت به شدت رقابتی کالاهای چینی و واردات ارزان از چین بهره ببرند.
تردیدی نیست که حتی سختگیرترین منتقدان شی جین پینگ نیز با جاه طلبیها او دال بر گذار از مدل رشد اقتصادی چین و تقویت ابتکارهای مرتبط با فناوریهای پیشرفته در اقتصاد چین، مخالفتی ندارند. به هر حال، هر کشوری آرزوی حرکت در این مسیر را دارد. با این حال، باید توجه داشت که مدلهای اقتصادی قدیمی و جدید چین به شدت به هم وابسته هستند. اگر مدل اقتصادی قدیمی چین به سرعت دچار چالش شود، تردیدی نیست که این مساله برای ظهور مدل جدید اقتصادی این کشور، ایجاد بحران میکند.
این مساله در مدت اخیر نمودهای عینی خود را صنعت املاک و مستغلات چین به نمایش گذاشته است. رکود و بحران در این صنعت شمار زیادی از مشاغل و ثروت خانوارهای چینی را به باد داده است. موضوعی که موجب شده تا شاهد کاهش هزینهکردهای مصرف کنندگان باشیم. در نتیجه، تولید کنندگان چینی راهی جز صادرات کالاهای فروخته نشده خود ندارند و این مساله جنگ تجاری چین با دیگر کشورها نظیر آمریکا را تقویت میکند. این دسته از کشورها چین را متهم میکنند که خاکشان را به حوزهای برای سرازیر کردن محصولات چینی تبدیل کرده است.
اگر واقع بینانه بخواهیم بگوییم، اقتصاد جدیدِ چین نمیتواند با چنان سرعتی رشد کند که خیلی زود جای مدل اقتصادی پیشین این کشور را بگیرد. در این میان، کاهش یافتن برخی مشاغل در چین که ناشی از پیشرفتهای فناورانه همچون بهرهگیری از خودروهای بدون راننده یا رباتهای صنعتی است، بر ابعاد و دامنه بحرانها میافزاید. درحوزههای مذکور، چین پیشرفتهای چشمگیری داشته است. دستاوردهای بهرهوری فقط به کارگران جوان و تحصیلکرده سود میرسانند و نه افرادِ قدیمیتر.
اضافه بر اینها، گذار به یک اقتصادِ مبتنی بر فناوریهای پیشرفته به طور طبیعی نیازمند رشد اقتصادی قدرتمند و جریان مالیه عمومی سالم است که دولت را قادر به سرمایه گذاری در سیاستهای صنعتی، بازآموزی کارگران و ایجاد شبکههای ایمنی اجتماعی برای آنهایی که جا مانده اند، میکند. بدون یک چنین حمایتی، گذار از اقتصاد قدیمی به جدید، میتواند با تهدید تشدید شکافهای اجتماعی و اقتصادی همراه باشد.
با این همه، چین در بحبوحه رکود اقتصادی و بحران بدهی حکومتهای محلی در خاک خود، به سرعت در حال گذار و حرکت به سمت فناوریهای پیشرفته است. این رویکرد در تاریخ مدرن بیسابقه است. زمانی که ژاپن با رکود اقتصادی طولانی مدت در دهه ۱۹۹۰ میلادی رو به رو شد، سرمایه گذاریهای خود در حوزههای مرتبط با ابتکارات دولت محور در عرصه اقتصادی را دو برابر نکرد. کاری که چینِ امروز انجام میدهد.
چین برای ورود به اقتصادِ جدید، باید برخی مولفهها و متغیرهای مرتبط با اقتصادِ قدیمی خود نظیر تقویت بخشهایی از اقتصاد قدیمی که کمتر زرق و برق دارند و یا ارائه شغل به کارگران آواره را مورد تاکید قرار دهد. بدون توجه به این موضوع، چین صرفا تنشهای تجاری خود با غرب را افزایش میدهد. البته که بخشهای سنتی اقتصادش را که همچنان سهم قابل توجهی در رشد اقتصادی این کشور دارند را هم تضعیف خواهد کرد.
در این راستا، این سوال مطرح میشود که آیا چین در حال افول است؟ پاسخ به این سوال هم بله و هم خیر است. در حالی که رشد اقتصادی چین کُند شده، این کشور در حال حرکت به سمت اقتصادی سبز و همراه با فناوریهای پیشرفته است و همچنان دومین بازار بزرگ مصرفی جهان است.
با این حال، همزمان با مواجه شدن چین با بادهای مخالف اقتصادی و این مساله که مصرف کنندگان کمربندهای خود را سفت میکنند، سرمایهگذاران باید با واقعیتهای جدیدی سازگار شوند و شرکای تجاری نیز بایستی ریسکها را متنوع کنند.
با این همه، پیشبینیها در مورد سقوط قریبالوقوع اقتصاد چین را بایستی اغراق شده در نظر گیریم. اگر تاریخ را به مثابه یک راهنما مورد توجه قرار دهیم، تنها مولفهای که میتواند نظام سیاسی چین را دچار بیثباتی کند، خلا قدرت در راس آن است.