با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
حقیقت آن است که امریکا احتمالا امروز در آستانه چنین جنگی قرار دارد و امریکاییها اکنون باید این گزاره را جدی بگیرند نه فقط به عنوانی یک هشدار سیاسی بلکه به عنوان یک سناریوی احتمالی نظامی و به فاجعهای بالقوه.
البته ایالات متحده صرفا یک کشور ساده نیست این کشور پایدارترین دموکراسی جهان و بزرگترین اقتصاد است. با این وجود، امریکاییها کمتر از گذشته باور دارند که قدرت و ابعاد آن کشور میتواند نجات بخش امریکا باشد. پس از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور امریکا، «توماسای ریکس» روزنامه نگار امریکایی از گروهی از کارشناسان امنیت ملی خواست تا احتمال وقوع جنگ داخلی را در امریکا ظرف مدت ده تا پانزده سال آینده ارزیابی کنند. اجماع کارشناسان روی میزان احتمال ۳۵ درصد بود.
نظرسنجیای در سال ۲۰۱۹ میلادی که از سوی دانشگاه جورج تاون انجام شده بود و در آن از رای دهندگان ثبت نام شده پرسیده شد که امریکا تا چه میزان به آستانه جنگ داخلی نزدیک شده است میانگین پاسخ ۶۷.۲۳ درصد را نشان میداد و این یعنی آن که دو سوم از پاسخ دهندگان باور داشتند امریکا در چنین مسیری قرار دارد.
دلایل زیادی برای اعتماد به این ارزیابی وجود دارند. امریکا نمونهای از کشوری است که در آستانه درگیری داخلی قرار دارد. نظام سیاسی امریکا بیش از اندازه تحت تاثیر احزاب قرار گرفته و هر تصمیم سیاسی در بهترین حالت نماینده اراده نیمی از کشور است. نظام حقوقی امریکا به طور فزایندهای تاثیرپذیر از منازعات سیاسی است. اعضای گروههای مسلح راست افراطی از جمله «نگهبانان سوگند» که یکی از بزرگترین گروههای شبه نظامی ضد دولتی محسوب میشود در عمل به نیروهای پلیس و حزب جمهوری خواه وارد شده و نفوذ کرده اند. مقامهای منتخب درها را به روی خرابکارانی که به ساختمان کنگره وارد شدند باز کرده اند. اکنون این موضوع در امریکا کاملا عادی شده که نمایندگان سیاسی خواستار اعمال خشونت علیه مخالفان سیاسیشان هستند. «چه زمانی میتوانیم از اسلحه استفاده کنیم»؟ اکنون پرسش قابل قبولی در تجمعات راستگرایان امریکایی قلمداد میشود.
خشونت سیاسی در حال افزایش است و رای دادگاهها نیز به این خشونت مشروعیت میبخشد. در این باره به نتیجه محاکمه «کارل ریتنهاوس» نگاه کنید نوجوانی که در جریان اعتراضات علیه تبعیض نژادی در ویسکانسین دو نفر را به ضرب گلوله به قتل رساند، اما در نهایت تبرئه شد.
تنها یک جرقه لازم است یک رویداد بزرگ تروریستی داخلی که درک کشور از تحولات را تغییر دهد. برای مثال، یک میهن پرست ضد دولتی خشم خود را علیه مقامهای فدرال اعمال کند و یک پهپاد مملو از مواد منفجره را روانه گنبد ساختمان کنگره کند و یا برای دفاع از عقایدش اسلحه به دست گیرد. برای دولت ایالات متحده، شیوع خشونت سیاسی گسترده در داخل مرزهای این کشور الزاما به یک عملیات نظامی تبدیل خواهد شد.
شبه نظامیان امریکایی به اندازهای از اهمیت در تعداد نیرو و تسلیحات برخوردار هستند که پلیس فدرال و وزارت امنیت داخلی امریکا برای مقابله با آنان نیروی کافی در اختیار نداشته باشند. تنها ارتش امریکا میتواند با نیروهای شورشی در چنین ابعادی مقابله کند و از نقطه نظر تاکتیکی، هرگونه درگیری بین نیروهای نظامی امریکایی و یک گروه شبه نظامی کاملا یک طرفه خواهد بود. علیرغم آمادگی شبه نظامیان راستگرا و علیرغم تعداد زیاد سلاحهای موجود در ایالات متحده، تفنگداران دریایی امریکا کماکان قدرتمند هستند. هیچ شبه نظامی یا گروه سازمان یافتهای از شبه نظامیان نمیتوانند با آنان در نبرد رقابت کنند.
با این وجود، این وضعیت مشکلات واقعی حقوقی و بوروکراتیک را ایجاد میکند و به سرعت جنبه نظامی پیدا میکند. ارتش امریکا از نظر فرهنگی و نهادی برای ایفای نقش به عنوانی یک بازیگر داخلی مناسب طراحی نشده است بله برعکس نقش آن در زندگی امریکایی به طور خاص به گونهای طراحی شده تا در عملیات داخلی خنثی باقی بماند. استفاده از ارتش به خودی خود یک بحران قانون اساسی نخواهد بود.
استفن مارش؛ رماننویس کانادایی، عضو هیئت علمی دانشگاه کینگزکالج، نویسنده مجله «اسکوایر» و نویسنده «جنگ داخلی بعدی؛ خبرهایی از آینده امریکایی» ژانویه ۲۰۲۲
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.