برخلاف اظهارات یک مقام اسرائیلی مبنی بر این که پاسخ اسرائیل کامل بوده و قصدی برای تشدید درگیری با حزب الله وجود ندارد برخی تحلیلها حاکی از آن است که نتانیاهو قصد داشت ایران، حزبالله و جبهه مقاومت در کلیت گستردهتر آن را به یک درگیری منطقهای بزرگتر تحریک کند. چنین تشدید تنشی میتواند ایالات متحده را که متعهد به دفاع از اسرائیل است درگیر کند.
ترور “فواد شکر” از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان و “اسماعیل هنیه” رئیس دفتر سیاسی حماس تشدید تنش شدیدی از سوی اسرائیل بود و دو شخصیت برجسته در “محور مقاومت” را هدف قرار داد. این اقدامات نه تنها برای اهدافی که هدف قرار گرفتند بلکه برای مکان انجام ترور نیز اهمیت داشتند: یکی در سنگر حزب لله لبنان و دیگری در عمق تهران که جسارتی آشکار به حاکمیت و اعتبار ایران از سوی اسرائیل بود.
به نقل از مرکز سیاستگذاری امارات، نتانیاهو احتمالا ایده انجام آن دو عملیات را بر اساس موقعیت قوی خود در واشنگتن که با تازهترین سخنرانی اش در کنگره و حمایتی که از سوی نمایندگان حزب جمهوری خواه دریافت کرده تقویت کرده بود به ویژه با توجه به احتمال بازگشت “دونالد ترامپ” به کاخ سفید پس از انتخابات ریاست جمهوری.
در حالی که فوران یک جنگ گسترده بین اسرائیل و “محور مقاومت” تحت رهبری ایران کماکان به عنوان یک احتمال باقی مانده است بی میلی ایران و حزب الله لبنان برای شرکت در چنین درگیریای احتمال بروز آن را کاهش میدهد. تعامل فوری و موثر دیپلماتیک بین المللی برای کاهش تنش بین اسرائیل و جبهه مقاومت و تضمین تحت کنترل باقی ماندن واکنشها و جلوگیری از تحقق سناریوی جنگ منطقهای مشابه بحران پس از بمباران کنسولگری ایران در دمشق امری ضروری است.
در حالی که اسرائیل به طور رسمی مسئولیت ترور هنیه را بر عهده نگرفت و تنها به نقش خود در ترور شکر اذعان کرد تمام شواهد نشان میدهند که اسرائیل سازمان دهنده هر دو عملیات بوده است. این اقدام که بازتاب دهنده راهبرد ماجراجویانه سیاست قبول مخاطره یا رفتن تا مرز جنگ برای از میدان به در کردن حریف از سوی اسرائیل است خطر تشدید تنشهای کنونی بین اسرائیل و محور مقاومت تحت رهبری ایران به یک درگیری منطقهای تمام عیار را در پی دارد.
انگیزهها و اهداف نتانیاهو
بررسی انگیزهها و اهداف نتانیاهو از انجام دو عملیات اخیر ضروری است که میتوان آنها را به شرح ذیل خلاصه کرد:
نخست آن که در حالی که مقامهای اسرائیلی مدعی شدند که ترور شکر در تلافی حادثه مجدل شمس انجام شد هدف اصلی آن عملیات احیای قدرت بازدارندگی اسرائیل بود که از ۸ اکتبر به این سو تضعیف شده بود. اسرائیل با هدف قرار دادن عمدی حومه جنوبی بیروت پیامی تهدیدآمیز به حزب الله ارسال کرد تا توانایی خود برای ضربه زدن به رهبران آن گروه در سنگرشان بدون هیچ عامل بازدارندهای را نشان دهد.
دوم آن که هدف قرار دادن فواد شکر که نام اش در فهرست تروریستی آمریکا قرار داشت و جایزهای برای سرش تعیین شده بود احتمالا به تقویت ادعای نتانیاهو در سخنرانی خود در کنگره امریکا کمک کرد که گفته بود اسرائیل با دشمنان ایالات متحده میجنگد و از خود و متحد امریکایی اش دفاع میکند.
سوم آن که ترور هنیه چندین هدف داشت از جمله ارعاب و تضعیف روحیه حماس از طریق حذف رهبر ارشد سیاسی آن. هم چنین هدف آن حمله برهم زدن مذاکرات برای آتش بس و مبادله زندانیان و اسیران همسو با اظهار امتناع نتانیاهو از تسلیم شدن در برابر فشار برای توقف جنگ در غزه بود.
چهارم آن که به نظر میرسد نتانیاهو از این ترورها برای تقویت جایگاه سیاسی داخلی خود در اسرائیل استفاده کرده است و تصویری از یک رهبر قدرتمند از خود ارائه میدهد که قادر به محافظت از اسرائیل و مقابله با دشمنان آن است.
پنجم آن که برخلاف اظهارات یک مقام اسرائیلی مبنی بر این که پاسخ اسرائیل کامل بوده و قصدی برای تشدید درگیری با حزب الله وجود ندارد برخی تحلیلها حاکی از آن است که نتانیاهو قصد داشت ایران، حزبالله و جبهه مقاومت در کلیت گستردهتر آن را به یک درگیری منطقهای بزرگتر تحریک کند. چنین تشدید تنشی میتواند ایالات متحده را که متعهد به دفاع از اسرائیل است درگیر کند. اظهارات “لوید آستین” وزیر دفاع ایالات متحده پس از ترور شکر موید این نکته است. او گفته بود:”اگر در پاسخ به حمله اسرائیل توسط حزبالله اسرائیل مورد حمله قرار گیرد ایالات متحده از اسرائیل دفاع خواهد کرد”.
این سناریو میتواند به نفع منافع شخصی نتانیاهو در تمدید دوره تصدی دولت اش و پیشبرد اهداف سیاسی با جلب حمایت امریکا میباشد. از سوی دیگر، برخی استدلال میکنند که اقدامات نتانیاهو با هدف نشان دادن قدرت به مردم اسرائیل و به تصویر کشیدن چهرهای از نخست وزیر اسرائیل به عنوان یک رهبر قاطع که قادر به پایان دادن به جنگ غزه از موضع قدرت میباشد بوده است.
توجه به موضع ایالات متحده در قبال اقدامات تشدید کننده اسرائیل حائز اهمیت است. در حالی که وزارت امور خارجه آمریکا هرگونه دخالت در برنامه ریزی ترور فواد شکر را رد کرده و مدعی شده که از ترور اسماعیل هنیه نه اطلاعی داشته و نه در آن دخالت داشته بعید به نظر میرسد که اسرائیل این عملیات را بدون موافقت واشنگتن انجام داده باشد.
پیامدهای منطقهای و واکنش جبهه مقاومت
تردیدی وجوند ندارد که وقتی اسرائیل انجام دو عملیات در حومه جنوبی بیروت و تهران را تایید کرد از پیامدهای احتمالی آن از جمله خطر بروز یک جنگ گسترده منطقهای کاملا آگاه بود. نتانیاهو در سخنرانی خود بر این نکته تاکید داشت و گفته بود:”اسرائیل برای همه احتمالات آماده میشود”. او هشدار داد که “روزهای آینده دشوار خواهند بود”. به نظر میرسد اسرائیل پیش بینی کرده که با اقدام مشترک از سرزمینهای ایران، لبنان و احتمالا یمن روبرو شود.
با توجه به این تحولات، چه میزان احتمال آن وجود دارد که محور مقاومت جبهههای متعددی (ایرانی، لبنانی، عراقی و یمنی) را علیه اسرائیل بگشاید؟
اگرچه نمیتوان احتمال وقوع یک جنگ گسترده با درگیر شدن همه جبهههای محور مقاومت را نادیده گرفت، اما عامل کلیدی که احتمال بروز آن را کاهش میدهد بی میلی ایران و به ویژه حزب الله برای درگیر شدن در چنین منازعهای با اسرائیل است. این اکراه نه تنها در اظهارات مقامهای ایران و حزب الله بلکه در رفتار آنان پس از عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر مشهود است. واکنش ایران به بمباران ساختمان کنسولگری خود در دمشق نشان دهنده تمایل به اجتناب از گشودن یک جبهه جنگ جدید است.
اگرچه “نیویورک تایمز” گزارش داد که سه مقام ایرانی مدعی شده اند که مقام عالی رهبری بلافاصله پس از ترور هنیه دستور حمله به اسرائیل را صادر کرده اند، اما آنان همچنین خاطرنشان کردند که “فرماندهان نظامی ایران در حال مطالعه حملهای هستند که ممکن است شامل اهداف نظامی در اطراف تل آویو و حیفا باشد، اما آنان مراقب جلوگیری از حمله به اهداف غیر نظامی خواهند بود.
در حالی که ایران مجبور است به اقدامات اسرائیل پاسخ دهد، اما با هدف قرار دادن تاسیسات غیر نظامی به دنبال تبدیل شدن نزاع به یک جنگ تمام عیار نیست. این دیدگاه با بیانیهای از “محمدرضا عارف” معاون اول رئیس جمهور جدید ایران نیز هماهنگی دارد که بلافاصله پس از ترور هنیه تاکید کرد که “تهران قصدی برای تشدید درگیری در خاورمیانه ندارد”.
علیرغم اعلام آمادگی برای همه سناریوها به نظر میرسد به طور فزایندهای محتمل است که ایران از تشدید بیشتر درگیری خودداری کنند.
دو عامل ممکن است زیربنای این ارزیابی باشد:
نخست آن که انتظارات حاکی از آن است که هرگونه پاسخی چه از سوی ایران به تنهایی و چه در هماهنگی با جبهههای عراق، لبنان و یمن احتمالا بر اهداف نظامی متمرکز شده و از هدف قرار دادن اهداف غیر نظامی اجتناب خواهد کرد.
دو آن که دولت کنونی ایالات متحده که در آستانه یک سال انتخابات قرار دارد منافع خاصی در جلوگیری از تبدیل شدن درگیری به یک جنگ منطقهای دارد. دولت بایدن احتمالا تلاش قابل توجهی برای مهار اوضاع انجام خواهد داد و هم کانالهای ارتباطی غیرمستقیم با تهران و هم ابزارهایی برای تحت فشار قرار دادن اسرائیل برای دستیابی به این هدف را در اختیار دارد. با این وجود، این خطر وجود دارد که چرخه انتقام جویی به طور ناخواسته یا از طریق محاسبه اشتباه به یک درگیری منطقهای گستردهتر تبدیل شود.