در ایران معاصر پیرو تحولات تاریخی و معادلات غربی جهانی شدن، مسئله پوشش زنان اهمیت ویژه ای یافته است. پوشش زنان ایرانی در این زمان با گفتمان های متفاوتی در هر دوره رو به رو بوده است. از جمله این گفتمان ها می توان به سه گفتمان اشاره کرد. گفتمان «تحجر» که زن را به دلیل جنسی انگاری ذاتی زن و مفسده انگیزی او به پستو می راند و حجاب را به پرده نشینی معنا می کرد، گفتمان «مد» که مفهوم پوشش زن را اتفاقا در کارکردی جنسی و تحریک آمیز، با اصالت بخشیدن به چشم و میل مردان برساخت می کرد و گفتمان «انقلاب اسلامی» که حجاب را نمایه بیرونی و چهره هویت زن مسلمان ایرانی در نظر گرفته است.
ضرورت و اهداف پژوهش
نحوه تعامل با بدن و نوع نگرش به آن، یک منظر برای ورود به مطالعات هویت شناسانه از انسان است و بسته به معنایی که بدن در خود دارد، می توان راجع به هویت انسان در یک بستر فرهنگی قضاوت کرد. به همین نسبت معنای پوشش، پوشاک، لباس و حجاب نیز بر اساس نظم گفتمانی و معرفتی که از بدن و رابطه اش با هویت انسان موجود است قوام گرفته و رابطه انسان، بدن و پوشش را به شکلی منسجم کامل می کند. لذا مفهوم پوشش و پوشیدگی همان گونه که در سطح خرد و میان فردی حامل پیام ها و نمادهایی است، در سطح اجتماعی هم دربردارنده دلالت های گفتمانی است. گفتمان ها از طریق تولید زنجیره های معنایی مترصد این هستند که مفهوم پوشش و حجاب را از آن خود کرده و از این طریق بتوانند رویکرد هویت شناسانه خود را از انسان به میدان منازعه آورند. هویت زن یکی از کانون های منازعات اساسی امروز است. گفتمان ها با معنابخشی به هویت زن درصدد هژمون کردن نظم معنایی خود در این حوزه و مسائل مربوط به زنان هستند. چالش اساسی در موضوع هویت زن نحوه تعامل با بدن زن بوده است. از این رو پوشش و پوشیدگی (در ادبیات دینی حجاب) یک میانجی معنایی جدی است. از طریق گفتگو راجع به معنای حجاب به این مسئله پی برده می شود که چگونه به زن و هویتش نگریسته و چگونه با او تعامل می شود. از همین رو پژوهش حاضر در نظر دارد تا گفتمان های فعال و مسلط قرن اخیر در ایران را ناظر به معنای پوشش زن بازشناسی کند. غرض از انجام این پژوهش فراهم آوردن یک صورت بندی نظری برای فهم آشفتگی های معنایی پوشش و حجاب در ایران معاصر است.
صورت بندی نظری گفتمان حجاب در تاریخ معاصر ایران
جهان اجتماعی انسانی از دو منظر معناپردازانه زنانه و مردانه تشکیل می شود. جامعه متعادل جامعه ای است که زنان و مردان منظرهای خود را در بستر زوجیت و به صورت برابر به خدمت بگیرند. در عوض در جامعه نامتعادل معناپردازی یک جنس به دلیل دور ماندن جنس دیگر از صحنه خلق نرم افزار اجتماعی تا آنجا بالا می گیرد و پیش می رود که حتی عناصر هویتی جنس دوم را تعیین کرده و او را به مصرف وادار می کند. پوشش زن در جامعه متعادل به عنوان یک نرم افزار فرهنگی و اجتماعی هر دو منظر را همراه خود خواهد داشت. به عبارتی پیش بینی نظری این است که در نرم افزار متعادل پوشش، اولا حجاب عنصر تمایزآفرین میان زنان و مردان است؛ ثانیا از منظر زنانه پوشش و پوشیدگی عامل تشخص و نماد هویت زن محترم و شریف است؛ ثالثا از منظر مردانه پوشش زن برخی حریم ها را مشخص کرده و روابط میان زن و مرد را تنظیم نموده و به همین سبب امر اخلاقی و امر جنسی مدیریت و مراعات می شود. در مقابل در جهان اجتماعی مذکر انتظار می رود که پوشش زن تنها از منظر مردانه وارد ساحت اجتماعی شده و از منظرهای زنانه تهی باشد؛ به دلیل این که بدن زن در منظرگاه جهان اجتماعی مردانه به نحو طبیعی جنسی می نماید. ممکن است جنسی انگاری ذاتی زن در یک جهان اجتماعی ذکر سبب حذف زن از زندگی اجتماعی شود و ممکن است این موضوع سبب این بشود که زن تا منتهی الیه دیده شدن و کالایی شدن نمایش داده شود.
صورت بندی تاریخی گفتمان حجاب در تاریخ معاصر ایران
در بررسی تاریخی از معنای پوشش و نسبت آن با هویت زن سه گفتمان فعال و کلان در هژمون کردن معنای پوشش، بدن و هویت زن شناسایی شدند. «گفتمان تحجر» و «مد» هر دو گفتمانی بودند که غالبا بر اساس خالقیت مذکر ساخته و پرداخته شدند و در آن جنس زن نیروی تعیین شونده و مصرف کننده است. گفتمان سوم گفتمان انقلاب اسلامی بود که زنان در آن در خلال مبارزه و مقاومت علیه دو گفتمان سنتی تحجر و گفتمان مدرن مد به نوعی خودآگاهی رسیده و ادبیات و نظام مفاهیم جدیدی را به عرصه گفتمانی وارد کردند؛ در ادامه به شرح جزئیات بیشتر معانی و نظم گفتمانی این سه گفتمان پرداخته می شود:
گفتمان تحجر
در این گفتمان دال مرکزی خصوصی کردن امر جنسی است. عنصر دیگر این نظم گفتمانی پوشیدگی حداکثری است و چون زن ذاتا عامل هرج و مرج جنسی شناخته می شود، این پوشیدگی از سطح جسمی و از حد شرعی در فقه هم فراتر می رود. «حفظ خانواده»، «حذف زن از عرصه های اجتماعی»، «ممنوعیت مطلق زیبایی» و «پرهیز از هرگونه جلب توجه» از عناصر شناور این گفتمان است. زیبایی عنصر مطرود این گفتمان است و هرگونه پرداخت زیبایی شناسانه به فتنه گری و دام افکنی تعبیر می شود. همچنین مستوری و طرد فعالیت اجتماعی برای کاهش میزان حضور فیزیکی زن عنصر دیگر این گفتمان است.
گفتمان مد
در این گفتمان دال مرکزی، بازاری کردن بدن جنسی شده است. زن در این گفتمان تنها با مزیت جنسی شناخته می شود. دال های شناور این گفتمان عبارت اند از: «جلوه گری» و «جلب نگاه و تحسین مردانه». در این گفتمان حوزه خصوصی به دلیل تنافی با غرض های بازار مد طرد می شود و همچنین هرگونه مولفه زیبایی شناسانه به نفع جاذبه جنسی مصادره می شود. زن مطلوب در این گفتمان زن جنسینه (سکسی) شده است و پوشش نیمه برهنه تحریک آمیز بهنجار و سرمایه شناخته می شود. ارزش گذاری زن در این گفتمان بر اساس میزان جلب توجه و جاذبه جنسی انجام می شود. همچنین عدم پوشیدگی و برهنگی زن با مناسبات میل مردانه مد تنظیم می شود.
گفتمان انقلابی
در این گفتمان دال مرکز کبرایی و کرامت زن است. یکی از عناصر این گفتمان فعالیت اجتماعی – سیاسی است و زن پوشیدگی را برای حضور در جامعه می خواهد و نه غیاب. در این گفتمان حجاب و شرافت و کرامت زن همنشین هستند و به بیان دیگر هم حجاب عامل منزلت آفرینی برای زن است و هم بزرگی و شرافت زن نسبتی با پوشیدگی دارد. در این گفتمان امر جنسی در فاصله نسبتا دوری از زنجیره معنایی قرار می گیرد و به آن تنها به عنوان یک کارکرد از حجاب نگریسته می شود. در این گفتمان حجاب عامل تعالی – متعالی نمایی از زن معرفی می شود. ارزش گذاری زن در این نظم گفتمانی به مسئولیت پذیری اجتماعی همراه حفظ شرافت و کرامت سنجش می شود.
پیشنهادهایی به منظور گسترش گفتمان حجاب
ازآنجاکه گفتمان در جهان اجتماعی از قبل زندگی گروهی و جمعی و به اشتراک گذاشتن معناهای زبانی فردی در تبادل اجتماعی پدیدار می شود، پیشنهاد می شود نهادهای برنامه ریز و سیاست گذار برای توسعه زبان ها و نگرش های زنانه و درون ریزی گفتمانی آن تدارک پلتفرم ها و «نهادهای ارتباطی زنانه» را در سطوح، تنوع و تعدد آن پیگیری و حمایت کنند. نیاز است که زنان در سطحی فراگیر امکان های متعدد گروهی برای تفاهم و معناپردازی داشته باشند تا از این طریق درونیات خود را به صدا درآورده و به آن زبان بدهند. احتمالا گفتمان حاصل برای مخاطب زن واقعی تر و معنادارتر خواهد بود و برخلاف گفتمان های مذکر که زن را دچار ازخودبیگانگی یا تحریف در ناحیه هویت می کنند، به زمینه امر جنسی تقلیل پیدا نخواهد کرد. حاصل کار پس از توسعه تبیین ها و روایت های زنانه، حجم معناهایی متعادل و بهره مند از منظرهای زنانه و مردانه خواهد بود. نام این حجاب که در تاریخ ایرانی طی سال هایی از دهه پنجاه و شصت تجربه شده، نرم افزار متعادل حجاب و پوشش خواهد بود.
جمعبندی
این پژوهش در نظر داشت تا گفتمان های فعال و مسلط قرن اخیر در ایران را ناظر به معنای پوشش زن بازشناسی کند. در بررسی تاریخی از معنای پوشش و نسبت آن با هویت زن سه گفتمان فعال در هژمون کردن معنای پوشش، بدن و هویت زن شناسایی شدند. «گفتمان تحجر» و «مد» هر دو گفتمانی بودند که غالبا بر اساس خالقیت مذکر ساخته و پرداخته شدند و در آن جنس زن نیروی تعیین شونده و مصرف کننده است. گفتمان سوم گفتمان انقلاب اسلامی بود که زنان در آن در خلال مبارزه و مقاومت علیه دو گفتمان سنتی تحجر و گفتمان مدرن مد به نوعی خودآگاهی رسیده و ادبیات و نظام مفاهیم جدیدی را به عرصه گفتمانی وارد کردند. ازآنجاکه گفتمان در جهان اجتماعی از قبل زندگی گروهی و جمعی و به اشتراک گذاشتن معناهای زبانی فردی در تبادل اجتماعی پدیدار می شود، پیشنهاد می شود نهادهای برنامه ریز و سیاست گذار برای توسعه زبان ها و نگرش های زنانه و درون ریزی گفتمانی آن تدارک پلتفرم ها و «نهادهای ارتباطی زنانه» را در سطوح، تنوع و تعدد آن پیگیری و حمایت کند.
مهدی تکلو