حوالی ساعت ۲ بامداد دهم مرداد، «اسماعیل هنیه» میهمان تهران ترور شد. ترور عنصر دیپلماتیک بیش از آنکه نشان دهنده تفوق اطلاعاتی رژیم صهیونی باشد حاکی از استیصال روانی اوست.
طی ۲۴ ساعت سه عملیات ترور در تهران، جرف النصر و بیروت رخ داد. گستره عملیاتی این پروژه فراتر از توان تل آویو و ماحصل سفر نخست وزیر رژیم صهیونیستی به واشنگتن است. کما اینکه بخش عراقی آن از سوی ارتش آمریکا انجام شد.اما این ترورها به معنای پیروزی رژیم و شکست محور است؟ سنجش شکست یا پیروزی مبتنی بر روند وقایع است نه وقایع مقطعی. مثل بازی شطرنج؛ ممکن است جناح برنده، مهرههای ارزشمندی را از دست بدهد اما زمین بازی را از پادشاه رقیب بگیرد. اینکه محور مقاومت نظیر رژیم صهیونیستی نمیتواند ترور کند، دلیل بر شکست نیست، بلکه مزیت نسبی آن در زمین دیگری است. ایران و رژیم صهیونیستی در دو زمین متفاوت، صاحب ایده و قدرت هستند. رژیم در راهبرد ترور و ایران در راهبرد نهضتسازی اطراف قلمروی اشغالی. این موضوع که هر بار، با ترور جوخه آدم کشهای رژیم صهیونیستی، موجی از تحلیل پیرامون شکست محور مقاومت منتشر میشود، نشان از عدم فهم زمین بازی دارد. بیش از ۲۷۰۰ عملیات ترور در سابقه ۷۵ ساله رژیم صهیونیستی به ثبت رسیده، از همین رو، این مدال را میتوان به سینه رژیم اسرائیل زد که حرفهای ترین تروریسم دولتی جهان است.
اما کارزار ترور رژیم صهیونیستی، استیصال از حلقه آتشی است که نهضتهای محور مقاومت اطراف قلمروی رژیم ایجاد کردند. برای فهم بهتر، سناریو معکوس را در نظر بگیریم:فرض که رژیم صهیونیستی اطراف ایران از پاکستان و افغانستان تا عراق و ترکیه، نهضتهایی را تشکیل میداد که به صورت مستمر شهرهای مرزی و بعضا عمقی ایران را هدف قرار میداد، جمهوری اسلامی نیز در پاسخ صرفاً شخصیتهای محور صهیونیست را در فلسطین اشغالی و دیگر کشورها ترور میکرد.در سناریو مذکور برد با کدام است؟ محوری که به حرفهای ترین شکل ممکن ترور میکند یا محوری که قلمروی دیگری را زیر آتش میبرد؟اکنون حلقهای از آتش اطراف خانه عنکبوت شکل گرفته. به تعبیر یک تحلیلگر صهیونیست، اسرائیل به بچه کتک خور منطقه تبدیل شده است. از هر سو دستی بلند میشود و بر سر صهیون میزند.به عنوان نمونه میتوان گفت که حزب الله تقریباً تا عمق ۴۰ کیلومتری شمال فلسطین را خالی از سکنه کرده. این یعنی قلمروی اسرائیل نحیفتر شده. حتی اگر همین الان منازعه به پایان برسد، بعید است صهیونیستها به راحتی به خانههای اشغالی خود بازگردند. روزنامه معاریو نوشت: «حزب الله دستاوردهای اعجاب آوری برای خود به دست آورده …حزب الله کمربند امنیتی در شمال [فلسطین اشغالی] ایجاد کرده است و تعیین کننده و اداره کننده جنگ در آنجاست. برای اولین بار طی ۷۶ سال مراکز نظامی و غیرنظامی هدف قرار می گیرند و شهرک نشینان [صهیونیست] آواره شده اند.»رژیم قدرتمندی که سال ۱۹۶۷ سه ارتش عربی را در عرض چند ساعت منهدم و خاک سه کشور را اشغال کرد، سال ۲۰۲۴ پس از قریب به یکسال با نیم میلیون سرباز و پشتیبانی ارتشهای قدرتمند جهان، نتوانسته «سنوار» را حذف کند و بر غزه تحت محاصره مسلط شود.
اما نتیجه راهبرد ترور برای اسرائیل چه بود؟
اگر همین امروز این سؤال از تک تک مقامات امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی پرسیده شود که نتیجه ترور شهید «سید عباس موسوی» دبیر کل پیشین حزب الله لبنان برای اسرائیل خوب بود یا نه، قطعاً پاسخ منفی خواهد بود. زیرا جانشین موسوی در حزب الله لبنان توانست سال ۲۰۰۰ لبنان را آزاد کند و اسرائیل را فراری دهد، سال ۲۰۰۶ اولین شکست تاریخ را به رژیم صهیونیستی تحمیل کند و در سال ۲۰۲۴ برای بیش از ۱۰ ماه، صهیونیستها را از شمال فلسطین اشغالی آواره کند، رژیم هم جرات حمله همه جانبه به لبنان را نداشته باشد. پس از ترور سردار سلیمانی در فرودگاه بغداد نیز «برایان هوک» مسئول پرونده ایران در دولت وقت آمریکا فاتحانه رجز خواند که مهره شاه از صفحه شطرنج حذف شد. اما اشتباه میکرد. حذف سردار شهید با هدف یکسره کردن پرونده فلسطین و تسلط بلوک آمریکا بر غرب آسیا بود. واقعه تلخی بود. مهره ارزشمندی از جناح مقاومت کنار رفت. اما نتیجه چه شد؟ رژیم صهیونیستی سه سال بعد از ترور، درگیر بزرگترین بحران تاریخ تشکیل خود شد که تاکنون ادامه دارد.رژیم بزرگترین ضربه تاریخی خود را از یکی از ۶ ارتشی خورد که فرمانده فقید نیروی قدس طی ۲۰ سال در محیط پیرامونی فلسطین ایجاد کرده بود. اکنون همین شش ارتش حلقه آتش اطراف رژیم را تشکیل دادند.