اگر آسیبها و موانع پیش روی تحزب برطرف شود و حزب به معنای واقعی کلمه شکل بگیرد، احزاب علاوه بر کارکرد حلقه واسط میان مردم و حاکمیت، میتوانند نظام را در طیف وسیعی از کارویژههای سیاسی از جلب مشارکت و ایجاد اتحاد ملی تا انواع همیاری و آموزش یاری کنند.
نظر به سابقه شکلگیری و فعالیت انجمنها و احزاب در ایران که برخی آن را حتی قبل از مشروطه جستوجو میکنند و نیز جایگاه ویژه انتخابات در نظام سیاسی جمهوری اسلامی، نمیتوان تاثیرگذاری احزاب را در زمینه جلب مشارکت در کشور کتمان کرد اما نگاهی اجمالی به فضای سیاسی بیانگر این واقعیت است که احزاب به معنای حقیقی کلمه شکل نگرفتهاند بلکه برخی تشکلهای سیاسی به نام حزب به صورت موسمی فعالیت داشته و بعد و قبل از آن به غیر از کنگرههای سالانه تحرکی از آنها مشاهده نمیشود. بنابراین، فضای تحزب در ایران هنوز هم با واقعیت وجودی خود فاصله دارد.
احزاب به معنای حقیقی کلمه شکل نگرفتهاند بلکه برخی تشکلهای سیاسی به نام حزب به صورت موسمی فعالیت داشته و بعد و قبل از آن به غیر از کنگرههای سالانه تحرکی از آنها مشاهده نمیشود
این در حالی است که اگر آسیبها و موانع پیش روی تحزب برطرف شود و حزب به معنای واقعی کلمه شکل بگیرد، احزاب علاوه بر کارکرد حلقه واسط میان مردم و حاکمیت، میتوانند نظام را در طیف وسیعی از کارویژههای سیاسی از جلب مشارکت و ایجاد اتحاد ملی تا انواع همیاری و آموزش یاری کنند. این گزارش در صدد است تا با بررسی برخی پژوهشهای سیاسی به این پرسشها پاسخ دهد که چرا جامعه به حزب نیاز دارد؟ عوامل ناکارآمدی احزاب در ایران کدامند؟ چه آسیبهایی پیشروی کارآمدی احزاب سیاسی وجود دارد؟ و نهایتا این که راهکارهای رفع این آسیبها کدامند؟
پیشنیازهای حزب شدن
حزب سیاسی عبارت است از هر گروهی که عضویت در آن آزاد یا باز بوده و به طور بالقوهای با کل گستره امور مبتلا به جامعه در ارتباط است.
حزب سیاسی تشکلی است که دارای این ویژگیها باشد: از نظر ساختاری دارای سازمانی مستمر و بادوام باشد که بتواند عمری طولانیتر از بنیانگذاران داشته و فراوان بر مرکز سیاسی کشور شعباتی نیز در سطح کل کشور داشته باشد. از نظر کارکردی، درصدد بسیج افراد برای دستیابی به مقامهای دولتی باشد. از نظر اهداف دارای برنامهها و طرحهایی باشد که به نام آنها خواهان بسیج رأیدهندگان بوده و قدرتطلبی فرد را نیز توجیه میکند.
بنابر این حزب سیاسی را به عنوان یک پدیده نوین غربی میتوان این گونه تعریف کرد: به گروهی از افراد حزب گفته میشود که اصول و اهداف مشترک دارند و با گرد آمدن در یک سازمان سیاسی برای کسب قدرت تلاش میکنند. کوشش برای کسب قدرت یا مشارکت در آن مهمترین ویژگی احزاب سیاسی به شمار میرود. از طرف دیگر حزب به عنوان یک پدیده و سازوکار نوین برای اداره نیازهای یک نظام دموکراتیک طراحی شده و به وجود آمده است.
چرا جامعه به حزب نیاز دارد؟
امروزه خواستههای گروهها و اقشار متفاوت شده و درکشان از نیازهای طبقاتی افزایش پیدا کرده است؛ برای اینکه بتوانند این نیاز طبقاتیشان را به سیستم سیاسی افزایش بدهند و چون تحصیلاتشان افزایش پیدا کرده و آگاهی آنها بیشتر شده به قالب تشکیلاتی که اسمش را حزب میگذاریم تبدیل میشوند. در گروهی از کشورها دولت نیز احساس میکند که بدون حزب قابلیت تداوم ندارد. دولتها نیاز به این دارند که با جامعه ارتباط داشته باشند؛ یکی از این ارتباطات هم حزب است. مشارکتها هم که در قالب حزب صورت میگیرد دموکراتیکتر خواهد بود. البته صرف وجود حزب کافی نیست بلکه باید موانع حزب برطرف شود و در این زمینه آسیبشناسی جدی صورت پذیرد تا به یک نقطه ایدهآل برسیم.
برخی متفکران لازمه تبدیل مشارکت تودهای به مشارکت فعال و سازمانیافته را در تأسیس احزاب به معنای واقعی کلمه میدانند و آن را مرحله تکمیلی از مراحل انقلاب اسلامی به شمار میآورند
امروزه بسیاری از متفکران لازمه تبدیل مشارکت تودهای به مشارکت فعال و سازمانیافته را در تأسیس احزاب به معنای واقعی کلمه میدانند و آن را مرحله تکمیلی از مراحل انقلاب اسلامی به شمار میآورند به گونهای که چنین امری در جهت تضمین تداوم و تعادل نظام ضروری است.
در نبود احزاب سیاسی ممکن است، عقلانیت در رقابت بر سر قدرت کم شود و بسیاری از مردم یا بیتفاوت به سرنوشت سیاسی خود شوند یا با ناآگاهی به مشارکت سیاسی روی آورند. در کشوری مثل ایران، به مرور زمان، فاصله گرفتن از فرهنگ سیاسی مشارکتی و نمود فرهنگ سیاسی تبعی و محدود، مشاهده میشود. این مساله را میتوان هم در حوزه انتخابکنندگان و هم در مورد انتخابشوندگان مشاهده کرد. در ایران به دلیل نبود سیستم تحزب و فقدان احزاب سیاسی، آگاهیها و حساسیتهای سیاسی همسان جوامع دموکراتیک نیست.
مردم برای افزایش مشارکت سیاسی و انتخاباتی نیاز به انگیزه دارند و این انگیزه را نهادهای مدنی و از جمله احزاب میتوانند فراهم کنند
افزون بر آنچه بیان شد، احزاب سیاسی به عنوان یکی از نهادهای جامعه مدنی در شکلدهی به دموکراسی بسیار موثرند و فعالیتشان موجب افزایش مشارکت سیاسی به عنوان یکی از مولفههای دموکراسی و توسعه سیاسی میشود. مردم برای افزایش مشارکت سیاسی و انتخاباتی نیاز به انگیزه دارند و این انگیزه را نهادهای مدنی و از جمله احزاب میتوانند فراهم کنند بنابراین وجود احزاب علاوه بر افزایش مشارکت سیاسی مردم موجب میشود که مشارکت سیاسی، نظاممند و قانونمند صورت گیرد.
وجود احزاب به تکثر و سلایق مختلف جامعه هم سر و شکل میدهد و آن را سازمان دهی میکند. احزاب میتوانند نظرات و گفتمانهای مختلف را قانونمند کنند و آن را در یک چارچوب منظم ارائه دهند.
احزاب بسترساز عبور و وابستگی ملتها از افراد به سیستماند. در واقع احزاب کاریزمای سیستمی را جایگزین کاریزمای سران سیاسی میکنند. با توجه به ویژگیهای قدرت مقامات و رهبران بعضاً دچار فساد و انحراف میشوند اما با توجه به اینکه احزاب محل بروز خرد و اراده جمعی است و دارای ساختاری سیستمی هستند، میزان فساد و انحراف در آن کمتر میشود.
عوامل ناکارآمدی احزاب در ایران کدامند؟
محققان انبساط حوزه قدرت دولت، ماهیت رانتیری دولت، ذهنیت منفی ایرانیان نسبت به تحزب، چندپارگیهای جامعه ایران، شخصمحور و قومی و قبیلهای بودن و وارداتی دانستن را عوامل ناکارآمدی احزاب دانستهاند.
از سوی دیگر، رویکرد سیاستهای حزبی جمهوری اسلامی ایران مانع اصلی فعالیت احزاب سیاسی در جهت رسیدن به قدرت و انجام سایر کار ویژههای خود بوده و در ناکارآمدی آنها تاثیرگذار است. در نگاه اول، سیاست جمهوری اسلامی ایران حمایت از آزادی احزاب و تضمین فعالیتهای آنها است. اصل ۲۶ قانون اساسی از چنین تضمینی حکایت دارد. سیاستهای حزبی جمهوری اسلامی اما به جای تحقق اصل ۲۶ شرایطی را برای احزاب سیاسی به وجود آورده است که شکلگیری و فعالیت آزادانه و کارآمد آنها را تحت تأثیر قرار میدهد؛ اولاً در تضاد و تناقض کامل با اصل ۲۶ تأسیس و فعالیت احزاب منوط به اخذ مجوز از دولت شده است. ثانیاً شروطی بر اعضا و رهبران و اساسنامه احزاب تحمیل شده که برخی از آنها ایجابی و غیر قابل اثبات است. ثالثاً بررسی و تشخیص و در واقع در مواردی احراز صلاحیتها در اختیار یک کمیسیون دولتی قرار دارد. رابعاً مفاهیمی که در اصل ۲۶ چارچوبهای فعالیت احزاب را ترسیم ما کنند مفاهیم تفسیربردار هستند. به علاوه قانون نحوه فعالیت احزاب و گروههای سیاسی موارد منع فعالیتها را هم گسترش داده و هم بیش از پیش تفسیربردار کرده است. این موارد، صرفاً، ممنوعیتها و محدودیتهایی را بر تشکیل و فعالیت احزاب تحمیل میکند.
احزاب کاریزمای سیستمی را جایگزین کاریزمای سران سیاسی میکنند. با توجه به ویژگیهای قدرت، مقامات بعضا دچار فساد و انحراف میشوند اما با توجه به اینکه احزاب محل بروز خرد و اراده جمعی و دارای ساختاری سیستمی هستند، میزان فساد و انحراف در آن کمتر میشود
راهکارهایی برای ایجاد و ترمیم تحزب
۱- ساختارهای سیاسی رسمی کشور اعم از سه قوه و بسیاری نهادها احزاب را رقیب خود ندانند بلکه احزاب را شریک خود در تقویت هنجارهای سیاسی و اجتماعی تلقی کنند.
۲- وجود چند حزب بزرگ و تأثیرگذار برآمده از متنِ مردم سودمندتر از وجود چند صد حزب بدون پایگاه مردمی است که اکثراً در آستانه انتخابات ظاهر میشوند و بعد از آن خبری از آنها نیست.
۳- مردم باید بدانند نبود احزاب خلائی را ایجاد میکند که در پس آن نمایندگان مجلس و دولتها پس از انتخابات عملاً میتوانند از پاسخگویی به مردم به معنای واقعی آن شانه خالی کنند.
۴- رسوخ فرهنگ فرقهگرایی و خویشاوندسالاری یکی از موانع تحقق قانون و قانونگرایی در جامعه است. در ساختار سازمانهای مردمنهاد و احزاب سیاسی نیز این ویژگی به عنوان یکی از موانع توسعهای عمل میکند.
۵- تقویت گفتمان تحزب و نگاه مثبت مسئولان و نخبگان به فعالیت احزاب مستلزم این است که ساختار سیاسی، فعالیت احزاب سیاسی در چارچوبهای تعریف شده را به رسمیت شناخته و از آنها تجلیل کند.
۶- تسهیل گردش نخبگان و اجازه نقشآفرینی به شایستگان جوان و کارآمد، از یک سو نظام حزبی را به بدنه جامعه مرتبط و نزدیک میسازد و از طرف دیگر میتواند رویههای دموکراتیک را در کشور تقویت سازد.
۷- تقویت سرمایه اجتماعی و توسعه نهادهای جامعه مدنی از سوی احزاب سیاسی به عنوان راهکار پیشنهاد میشود. احزاب سیاسی، به عنوان مهمترین نهادهای جامعه مدنی وظیفه جامعهپذیری سیاسی را برعهده دارند. آنها با فعالیتهای قانونمند و شفاف، نهادهای واسط میان حاکمیت و مردم عادی هستند و باید با رواج روحیه تساهلگرایانه و اجازه نقشآفرینی به همه افراد و گروهها زمینه را برای تقویت ساختارهای دموکراتیک فراهم آورند.
۸- شکلگیری نهادهای کوچک محلی وابسته به احزاب سیاسی، در محلهها و نقاط مختلف شهری روشی است که بسیاری از نظامهای موفق حزبی برای افزایش اعتماد سیاسی شهروندان و افزایش مشارکت سیاسی مردم از آن بهره گرفتهاند.
۹- اصلاح نظام حزبی در آینده سیاسی ایران، تنها با تغییر و تقویت ساختارهای سیاسی از بالا امکانپذیر نیست؛ مادامی که مردم و شهروندان رویههای دموکراتیک و مشارکت سیاسی از طریق احزاب سیاسی را به رسمیت نشناسند.
۱۰- احزاب سیاسی در ایران به طور رسمی نقشی در انتخابات ندارند. عدم تعیین جایگاه برای احزاب در انتخابات تأثیر زیادی بر غیرضروری بودن وجود آنها در جامعه و در نتیجه ناکارآمدی آنها داشته است.
۱۱- احزاب سیاسی به لحاظ مالی چندان تشویق و حمایت نمیشوند. سیاستهای مالی صرفاً بر ضرورت شفافیت قانونی بودن ممنوعیت دریافت کمک از خارجیان و ممنوعیت فعالیتهای اقتصادی و تجاری تأکید دارد و از ایجاد محدودیت بر مقادیر دریافتی کمکها و درآمدها و مقادیر هزینهها غفلت شده است این امر میتواند موجبات فساد مالی اسراف و نابرابریهای احزاب در رقابتها را فراهم کند. مقدار کمکهای دولتی که تا این اواخر جایگاهی در سیاستهای مالی حزبی نداشت قابل توجه نیست. به علاوه، ضوابط دقیقی درباره نحوه تخصیص و توزیع این کمکها بین احزاب، وجود ندارد. همچنین سازوکار نظارتی بر این کمکها و سایر مسائل مالی احزاب و نحوه گزارش دهی مالی احزاب دقیق و شفاف نیست.
۱۲- رعایت اصول دموکراسی در فرایندهای داخلی و اخذ تصمیمات اساسی وظایف و اختیارات اعضا و مدیران حزب، نحوه انتخاب رهبران و گزینش نامزدهای انتخاباتی که میتواند درون احزاب را برای فعالیت اعضا مناسب و برای حذب اعضای جدید جذاب کند، مورد توجه سیاست های حزبی نبوده است.
محققان انبساط حوزه قدرت دولت و ماهیت رانتیری آن، ذهنیت منفی ایرانیان نسبت به تحزب، چندپارگیهای جامعه ایرانی، شخصمحور و قومی و قبیلهای بودن و وارداتی دانستن را عوامل ناکارآمدی احزاب دانستهاند
۱۳- راهکارهای ساختاری بیشترین میزان تاثیر را در رفع ناکارآمدی احزاب سیاسی در انتخابات دارد. پس از آن دسته راهکارهای «قانونی»؛ «اقتصادی» و «عملکردی» قرار دارند و کمترین میزان تاثیر در رفع ناکارآمدی احزاب سیاسی در انتخابات ایران مربوط به دسته «فرهنگی» است.
راهکارهای مربوط به دسته ساختاری شامل تغییر ساختار نظام انتخابات از اکثریتی به تناسبی، تقویت نظام حزب محور در انتخابات و تقویت برنامه محور بودن انتخابات است.
راهکارهای مربوط به دسته قانونی شامل تدوین مجدد قانون انتخابات به صورت جامع و کامل برخورد قانونی با تخلفات انتخابات و بازنگری در انواع جرایم انتخاباتی با در نظر گرفتن مسائل جدید و تعیین مجازاتهای بازدارنده تشکیل مرکز یا موسسه علمی و مطالعاتی مختص انتخابات در کشور به منظور بازبینی و روزآمد کردن قوانین انتخابات و رصد کردن آسیبهای انتخابات است.
راهکار اقتصادی هم شامل تلفیق اقتصاد دولتی و خصوصی، عدم وابستگی اقتصاد به نفت و استفاده همه جانبه از سایر منابع طبیعی و توسعه متوازن و اقتصادی و سیاسی است.
راهکار عملکردی مانند تقویت احزاب سیاسی در عرصه مسئولیتپذیری و پاسخگویی در قبال معرفی کاندیداهای حزبی الزام داوطلبان برای معرفی از کاندیداتوری از سوی حزبی خاص و افزایش سطح آگاهی احزاب سیاسی در مورد شایستهسالاری است.
راهکار فرهنگی مانند تقویت نظام آموزشی کشور به منظور آموزش عمومی و فراگیر جهت مسئولیت پذیری پاسخگویی در قبال اقدامات خویش، گسترش فرهنگ، قانونمداری رقابت و مشارکت در جامعه بین احزاب سیاسی، نخبگان و نامزدها است.
فرشته جهانی