در دولت سیزدهم، دستگاه دیپلماسی ایران، ارتباط با مناطق دارای فرصت های اقتصادی و سیاسی از جمله آفریقا را در دستور کار قرار دارد، امری که در نهایت زنگ خطر در سرزمین های اشغالی را به صدا در آورد.
دولت سیزدهم از زمان آغاز کار خود، در عین حفظ روابط دیپلماتیک ایران با کشورهای مختف در غرب و شرق جهان، رویکرد گسترش ارتباطات دیپلماتیک با مناطقی که در عین اهمیت بالا، مورد توجه لازم قرار نگرفته بودند را در دستور کار قرار داد. از این جهت، در اوایل شروع دولت سیزدهم، همزمان با ادامه روند مذاکرات با کشورهای غربی و مذاکرات غیر مستقیم با آمریکا، گسترش ارتباط با کشورهای همسایه، کشورهای شرقی، آفریقا و آمریکای جنوبی مورد توجه قرار گرفت.
قاره آفریقا یک ر از مناطقی است که با وجود اهمیت فوقالعاده بالا و فرصت های مختلف سیاسی و اقتصادی آن، در زمان دولتهای گذشته چندان مورد توجه قرار نگرفته است. دیپلماسی دولت سیزدهم در گسترش روابط دیپلماتیک با کشورهای مختلف این قاره و تلاش برای بهره برداری از فرصتهای سیاسی و اقتصادی موجود در این قاره، به قدری قابل توجه و با پیشرفت همراه شد که تحلیلگران و کارشناسان صهیونیست، نسبت به این مسئله هشدارهای قابل توجهی به دولت رژیم صهیونیستی دادند.
موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (رژیم صهیونیستی) در گزارشی به قلم دنیسیترینوویچ، به پیشرفت چشمگیر دیپلماسی ایران در آفریقا اشاره میکند که بخش هایی از آن را در اینجا تقدیم مخاطبان گرامی می کنیم.
در ابتدای این گزارش آمده است:
آفریقا از ابتدای انقلاب اسلامی به دلایل مختلفی قاره «مورد علاقه» برای فعالیت های ایران بوده است: ایران با توجه به تمایل مشترک آنها برای مبارزه با “اشغالگران غربی” هویت ایدئولوژیکی مشترکی بین خود و بسیاری از کشورهای آفریقایی می دید. تهران حتی می خواست از اقلیت بزرگ شیعه در سراسر قاره محافظت کند و همچنین به دنبال استفاده از منابع این قاره برای نیازهای خود بود. این دلایل و همچنین نزدیکی جغرافیایی آفریقا به خاورمیانه، آفریقا را به قاره ای جذاب در نگاه رهبری ایران تبدیل کرد.
در زمان محمود احمدینژاد، ایران فعالیتهای سیاسی خود را در سراسر قاره آفریقا به میزان قابل توجهی افزایش داد، اما به نظر میرسد که ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور قبلی ایران، این ایده را چند قدم جلوتر برد.
رئیسی به عنوان بخشی از تمایل خود به تحکیم روابط با “جنوب جهانی” به عنوان جایگزینی سیاسی و اقتصادی برای غرب، تقویت روابط با آفریقا را اولین و مهمترین هدف سیاسی دوران ریاست جمهوری خود می دانست و برای تقویت روابط با بسیاری از کشورهای این قاره آفریقا تلاش کرد. از این رو مجامع مشترک بسیاری در ایران و آفریقا تشکیل داد و از چندین کشور این قاره بازدید کرد.
ایران در ماه های اخیر فعالیت های خود را در آفریقا افزایش داده است. این تنها در مورد ارتقاء منافع اقتصادی و سیاسی نیست، بلکه برای تمایل ایران به منظور گسترش فروش نفت خود به بسیاری از کشورهای آفریقا در جهت کسب سودهای سیاسی و اقتصادی از این فروش است.
در این گزارش در رابطه با تهدید منافع رژیم صهیونیستی از سوی بخشی از فعالیت های ایران در آفریقا اینگونه توضیح داده شده است:
تهران در منطقه شاخ آفریقا و شرق قاره همچنان به گسترش روابط خود با سودان و انتقال پهپادهای مهاجر 6 به ارتش سودان برای تقویت توانمندی های آن در چارچوب جنگ داخلی ادامه میدهد. ایران فکر میکند از این طریق بتواند با تجدید روابط سیاسی بین خود و سودان، دستاوردهای سیاسی و امنیتی به دست آورد و صاحب اسکله ای برای فعالیت های خود در محدوده بندر سودان شود.
این الگوی عمل بسیار شبیه خدماتی است که ایران به رئیس جمهور اتیوپی می کند. ، ایران این کمک ها را برای جنگ داخلی اتیوپی علیه شورشی های تیگرای، انجام میدهد، کمک هایی که به طور چشمگیری توانایی های ارتش اتیوپی را بهبود بخشید.
تهران علاوه بر تعمیق روابط با سودان، سال گذشته پس از یک وقفه هفت ساله روابط دیپلماتیک خود را با جیبوتی تجدید کرد.
موقعیت استراتژیک جیبوتی در مجاورت تنگه باب المندب یکی از دلایل اصلی از نظر تهران برای تجدید این روابط بود. علاوه بر این، در کنار این تلاشها، تهران در تلاش است تا روابط دیپلماتیک خود با قاهره را از طریق کانالهای مختلف تعمیق بخشد.
تعمیق روابط با ارتش سودان، تمایل به تقویت روابط دیپلماتیک با مصر و تجدید روابط سیاسی با جیبوتی به ایران اجازه می دهد تا حضور امنیتی خود را در این منطقه استراتژیک افزایش دهد.
این اقدام از نظر ایران اهداف مهمی را دنبال خواهد کرد، از جمله افزایش «محاصره اقتصادی» اسرائیل و ارتقای توانمندی و گسترش حضور و قدرت دریایی خود در این منطقه از طریق نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران.
این موسسه صهیونیستی فعالیت های ایران در شمال آفریقا را اینگونه ذکر می کند:
حتی در شمال آفریقا، ایران همچنان به گسترش روابط سیاسی خود با تونس ادامه می دهد و اخیراً روادید برای شهروندان ایرانی که قصد ورود به این کشور را داشتند، ظاهراً با هدف تسهیل در ایجاد همکاری های اقتصادی بین کشورها لغو شد. گسترش این روابط همچنین به روابط راهبردی ایجاد شده در سال های اخیر بین ایران و الجزایر و همچنین به ردپای امنیتی و سیاسی تهران در لیبی می افزاید.
با این کار، ایران در تلاش است تا یک “پیوستار سرزمینی” در کشورهای شمالی قاره ایجاد کند که نه تنها به دریای مدیترانه و تنگه جبل الطارق دسترسی داشته باشد، به نحوی که خطر قاره اروپا را افزایش دهد، بلکه عمدتاً بتواند فشار نظامی بر مراکش را افزایش دهد که از نظر ایران سنگر فعالیت اسرائیل/آمریکایی در این قاره است. در کنار این، ایران نیز در تلاش است تا روابط سیاسی خود را با موریتانی گسترش دهد و به این ترتیب «احساس محاصره» مراکش را از سمت غرب آن نیز افزایش دهد.
در کنار این فعالیت در شاخ آفریقا و شمال آفریقا، ایران در حال گسترش روابط اقتصادی خود با کشورهای مختلف شرق این قاره از جمله کنیا، اوگاندا و زیمبابوه است.
همچنین تهران در تلاش است تا از خلاء ناشی از «خروج» فرانسه از منطقه “ساحل” بهره ببرد و همانند چین و روسیه، در تلاش است تا سهم اقتصادی و سیاسی در آن کشورها به دست آورد. نمونه ای از این مورد، کشور نیجر است، جایی که برای ایران دارای منافع زیادی مانند سنگ معدن اورانیوم است و ایران می تواند برای استفاده در برنامه هسته ای خود آنها را خریداری کند. در واقع، اخیراً گزارش شده است که توافق نامه ای بین کشورها در این زمینه امضا شده است.
این گزارش با اشاره به موارد فوق، اینگونه نتیجه گیری میکند:
این تحولات بهویژه باید اسرائیل را نگران کند، زیرا تهدید نظامی از منطقه شاخ آفریقا علیه اسرائیل را افزایش میدهد و توانایی اسرائیل را برای ادامه روند تشدید روابط سیاسی با بسیاری از کشورها در سراسر این قاره تهدید میکند. گسترش فعالیتهای ایران در سراسر آفریقا، منافع مهم اسرائیل در این قاره را به خطر میاندازد. بدون ایجاد یک استراتژی گسترده همراه باسایر کشورها که هدف آن به چالش کشیدن این کنشگری است، ایران ممکن است از جای پای خود در آفریقا برای افزایش تهدید نظامی و اقتصادی اسرائیل استفاده کند و سایر کشورها را از همکاری با ما منصرف کند. و دولت هایی که ترجیح دادند همکاری با اسرائیل را افزایش دهند، مواخذه کنند.