دژاووی «رئیس» مائو در دوره زمامداری «عمو شی»

شخص گرایی و شخصی سازی قدرت باعث می‌شود احتمال بروز اشتباهات افزایش یابد، زیرا در آن صورت سیاست به معنای پیروی از هوی و هوس یک فرد خواهد بود. تنها توجه به این نکته کافیست که که سیاست‌های جمعیتی نیکلای چائوشسکو در رومانی، نادیده گرفتن تلاش‌های دیپلماتیک برای جلوگیری از وقوع جنگ اول خلیج فارس از سوی صدام حسین و قحطی ناشی از جهش بزرگ رو به جلوی مائو چه نتایج وخیمی به همراه داشتند. در اکثر موارد زمانی که قدرت فردی شده می‌باشد، سیاست خارجی شکل تهاجمی تری پیدا می‌کند. برای مثال، از زمان به قدرت رسیدن شی در سال ۲۰۱۳ میلادی به این سو ارتش چین بر شدت ادعا‌های سرزمینی خود در مورد دریای چین جنوبی و هم چنین ادعا‌های مرزی با هند افزوده است.
در یک دهه گذشته “شی جین پینگ” رئیس جمهور چین مجموعه‌ای از اقدامات تندروانه را آغاز کرده است که به تصمیمات مائو تسه تونگ بنیانگذار جمهوری خلق چین شباهت دارد. او استراتژی کووید صفر را با استناد به دکترین “جنگ خلقی” مائو توجیه کرد. افکار شی مشابه افکار مائو در قانون اساسی چین گنجانده شد. شی بر رهبری مطلق حزب کمونیست چین در همه جنبه‌های جامعه تاکید کرد و کنترل شدید حزب بر جامعه را تشدید نمود. هم چنین، فشار بر بخش خصوصی (برای مثال، سرکوب شرکت‌های بزرگ فناوری) و حتی شرکت‌های خارجی  بیش‌تر خاطره دوره زمامداری مائو را در ذهن تداعی می‌کند. شی حتی در ژست ها، لفاظی و نوع لباس پوشیدن نیز از مائو تقلید می‌کند.

شی جین پینگ و مائو تسه تونگ اغلب با یکدیگر مقایسه شده اند. برخی محققان و ناظران مسائل سیاسی دوره زمامداری شی جین پینگ را بازگشت به سبک مائوتسه تونگ می‌دانند. این مقایسه‌ای بی مورد نیست چرا که شی با ایجاد تغییرات در قانون اساسی محدودیت دوره ریاست جمهوری را برای خود حذف کرد و توانست محدودیت‌های نهادی را برای تمدید مدت زمان در قدرت ماندن اش درهم بشکند تا بتواند کنترل بیش تری بر امور در جمهوری خلق چین داشته باشد.

در غرب، مائو به خاطر رنج عظیمی که سیاست‌هایش ایجاد کرد شناخته می‌شود: ده‌ها میلیون نفری که در طول کارزار موسوم به “جهش بزرگ رو به جلو” جان شان را از دست دادند و میلیون‌ها نفری که در جریان کارزار  “انقلاب فرهنگی” مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. با این وجود، بخشی از چینی‌ها مائو را یک قهرمان ملی می‌دانند کسی که کشور را با موفقیت از اشغال ژاپن و استثمار امپریالیستی غرب که به جنگ‌های تریاک در قرن نوزدهم باز می‌گردد، آزاد کرد. حزب کمونیست چین آگاهانه این تصویر ملی گرایانه از مائو را ترویج کرده است. در جریان یکی از کنوانسیون‌ها در مورد تاریخ حزب در سال ۱۹۸۱ رهبری اصلاح طلب وقت چین تحت هدایت “دنگ شیائوپینگ” اعلام کرد که “مشارکت مائو در انقلاب چین بسیار بیشتر از اشتباهات او بوده است”.

با توجه به آن چه گفته شد آیا واقعا شی جین پینگ “مائو تسه تونگ “جدید است؟ آیا سبک رهبری شی جین پینگ شبیه سبک زمامداری “رئیس” مائو است؟ مفهوم این مقایسه آن است که اگر شی شباهت‌های زیادی با مائو از خود نشان دهد احتمالا تصمیمات سیاسی مشابهی خواهد گرفت. اگر این درست باشد شی احتمالا قدرت را حفظ می‌کند و سیاست‌هایی را دنبال خواهد کرد که می‌تواند به طور بالقوه برای شهروندان چینی مضر باشد سیاست‌هایی از جنس کارزار‌های جهش بزرگ رو به جلو و انقلاب فرهنگی در دوره مائو. اگرچه مائو تغییرات مثبتی در چین ایجاد کرد مانند افزایش دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی در روستاها، افزایش فرصت‌های جنسیتی و افزایش سطح سواد، اما سیاست هایش باعث بروز قحطی در سراسر چین شد و تخمین زده می‌شود باعث مرگ ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر شده است این در حالیست که سیاست‌های روسای جمهور پس از او چین را از انزوای بین المللی خارج ساخت. اکنون نگرانی بسیاری مبنی بر آن وجود دارد که بازگشت چین به سبک رهبری مائو بار دیگر باعث تکرار اشتباهات پیشین چین در عرصه تصمیم گیری و سیاستگذاری شود.

پیشینه رهبری چین

رهبران چین پس از دنگ را می‌توان رهبران معاملاتی در نظر گرفت که از حل یک درگیری به سوی حل مناقشه دیگر حرکت می‌کردند. جمهوری خلق چین از رهبری قوی مائو و دنگ شیائوپینگ با یک دولت بسیار متمرکز و قدرت کمتر در سطوح پایین‌تر جامعه به جامعه‌ای با مقام‌های ارشد کم‌تر قدرتمند و سطوح پایین‌تر جامعه با قدرت بیش‌تر حرکت کرده بود. علاوه بر این، در دوره‌ای که از آن تحت عنوان دوره “یک دهه اصلاحات” یاد می‌شود (۱۹۷۸-۱۹۹۰) رهبران چین  بیش از آن که به جنبش‌های انقلابی توجه داشته باشند توسط هنجار‌هایی محدود شده بودند و دغدغه حفظ نظام سیاسی را داشتند.

با این وجود، به نظر می‌رسد شی جین پینگ در حال بازگشت به ایدئولوژی مائوئیستی است. شی به “استثناگرایی چینی” باور دارد و معمولا این دیدگاه را توصیف می‌کند که چین می‌تواند به آن چه می‌خواهد دست یابد بدون آن که تحت فشار هنجار‌های بین‌المللی قرار گیرد. دوران زمامداری مائوتسه تونگ (۱۹۴۹-۱۹۷۶) با جنگ و انقلاب تعریف شد. مائو ملتی متشکل از پیروان خود را شکل داد و بیش از ان که به تحصیلات افراد توجه داشته باشد به تعهد آنان به ایدئولوژی مائوئیستی و شخص خود اهمیت می‌داد و  خود نیز گفته بود “بهتر است کشور سرخ (نماد ایدئولوژی کمونیستی) باشد تا متخصص”.

در واقع، بخش عمده الزامات اولیه برای ترفیع رتبه درون حزب براساس  طول مدت عضویت، متعهد بودن به مارکسیسم و مائو، وفاداری و در نهایت برخورداری از پس زمینه پرولتری بود. این پیش شرط‌ها باعث شد پیشرفت بهتر درون حزبی از سوی افراد طبقات پایین صورت گرفت و اغلب آنان نیز تحصیلات پایین تری داشتند. در سال ۱۹۵۵ میلادی کم‌تر از پنج درصد از رهبران حزب دارای تحصیلات مقطع دبیرستان یا بالاتر از آن بودند که نشان می‌دهد از نظر مائو تا چه اندازه تعهد مهم‌تر از تخصص بوده است.

در واقع، تفکر روشنفکرانه برای ثبات رژیم مائو یک تهدید محسوب می‌شد. به همین دلیل، بسیاری از شهروندان دهقان و کارگر به دولت مائو راه یافتند. ترویج وفاداری به حزب و ایدئولوژی مائوئیستی منجر به تشکیل طبقه حاکمی شد که به شدت کم سواد و وفادار به وضعیت موجود بود و به مائو قدرت و نفوذ نامحدودی بر سیاست کشور داد. این سبک ترفیع منصب برای مائو بسیار سودمند بود و محیطی را ایجاد کرد که بتواند به راحتی نتایج مورد نظر خود را بدست آورد. این وضعیت پس از مرگ مائو در دوره دنگ شیائوپنگ تغییر کرد. همه آن اعضا به دلیل مقررات مرتبط با بازنشستگی و شرایط تحصیلی که دنگ وضع کرد از ادامه کار در دولت محروم شدند.

در آغاز رهبری مائو بر جمهوری خلق چین او کسانی را که از انقلاب حمایت کردند به عنوان “خلق” و کسانی که از انقلاب حمایت نکردند را در چارچوب تعریف شده خود از “ضد خلق” قرار داد و باعث ایجاد شکاف و جدایی در جامعه چین شد. مائو کسانی که با او مخالف بودند به ویژه روشنفکران را طرد کرد. او در اکثر موارد افرادی که مخالف اش بودند را با اطلاق برچسب “ضد انقلابی” طرد می‌کرد و عوامل اش آنان را بازداشت می‌کردند. مائو در تصمیم گیری هایش راسخ بود حتی اگر مجبور به گرسنگی میلیون‌ها نفر می‌شد که البته شده بود، اما علیرغم مشکلات ایجاد شده برای مردم چین سیاست هایش را حتی زمانی که نتایج ان فاجعه بار بود ادامه می‌داد و معمولا تغییری در آن ایجاد نمی‌کرد. مائو به زعم خود خواهان یک چین مستقل و فارغ از اتکا به بازار‌های خارجی بود.

حزب کمونیست چین از سال ۲۰۱۳ میلادی به طور رسمی بحث درباره هفت موضوع مرتبط با “ارزش‌های غربی” را که “براندازانه” قلمداد می‌شدند در رسانه‌ها و کلاس‌های  رسمی ممنوع اعلام کرد: جهان شمولی، آزادی مطبوعات، استقلال قضایی، جامعه مدنی، حقوق شهروندی، اشتباهات تاریخی حزب و پارتی بازی و رفیق بازی درون محافل نخبگان مالی و سیاسی. در سند حزبی آمده که کتاب‌های درسی غربی ممنوع شده و با نسخه‌های بومی جدیدی جایگزین می‌شوند که بر مارکسیسم تأکید دارند. روشنفکران عمومی با وبلاگ‌های پرطرفدار با دستگیری مواجه شده اند و برخی از آنان مجبور به اعترافات تحقیرآمیز تلویزیونی شده اند که یاداور اقدامات صورت گرفته در دوران انقلاب فرهنگی در زمان حیات مائو هستند.

در دوره شی تلاش برای ترویج تبلیغات حزب کمونیست چین تشدید شده است. شی خواستار هنر رسانه و اینترنت برای تقویت حمایت مردمی از حزب شده است. او در سال ۲۰۱۶ میلادی از سه سازمان خبری رسمی اصلی چین یعنی خبرگزاری شین هوا، پیپلز دیلی یا روزنامه خلق و شبکه تلویزیونی CCTV بازدید  بعمل آورد. او از روزنامه نگاران خواسته بود نسبت به حزب وفادار باشند و اشاره کرد که رسانه‌ها باید “به شدت به دیدگاه خبری منطبق با مارکسیسم پایبند باشند” و “اعتماد مردم به حزب را بازسازی کنند” دو الزامی که ممکن است در تضاد با یکدیگر باشند.

شی از زمان تحکیم قدرت دولت و حزب در سال ۲۰۱۳ میلادی تلاش کرده تا رسانه‌ها را بیش‌تر کنترل کند. او معتقد است که رسانه‌ها و دولت باید پیام یکسانی داشته باشند و اظهار داشته که حزب باید کنترل بیش تری بر رسانه‌ها داشته باشد. او هم چنین یک هیئت بررسی  برای کنترل اطلاعات در فضای مجازی ایجاد کرد. این روش‌های کنترل جریان اطلاعات نشان دهنده افزایش تمایل حزب کمونیست چین برای اعمال سلطه بیش‌تر بر زندگی روزمره شهروندان چینی مشابه سال‌های زمامداری مائو است.

شی از تاکتیک “مرد قوی” برای کسب بیش‌تر قدرت استفاده کرده که یاداور تاکتیک‌های مائو است. شی در جایگاه یک مقام سطح پایین‌تر به مبارزه با فساد در نینگده در استان فوجیان چین پرداخت که منجر به محاکمه ۷۳۰۰ نفر شد. این اقدام باعث شد که او به مثابه یک مبارز پیروزمند علیه مقام‌های فاسد در افکار عمومی چین شناخته شود. شی زمانی که جزو کادر‌های استانی بود به عنوان سیاستمداری مردمی قلمداد می‌شد و هرگز در زمینه جلب حمایت مردمی دچار مشکل نشد. زمانی که او در سال ۲۰۱۲ میلادی به “رهبر عالی مقام” نسل پنجم هیئت حاکمه چین تبدیل شد چندین زیر شاخه جدی درون حزب کمونیست ایجاد کرد. این کار به او کمک کرد تا کنترل خود را بر نیرو‌های انتظامی و اقتصاد اعمال کند.

پیشینه دو رهبر سیاسی

مائو از زمان تاسیس حزب کمونیست چین در ژوئیه ۱۹۲۱ میلادی در آن حزب عضویت داشت اگرچه در آن دوره زمانی در جایگاه رهبر عالی مقام قرار نداشت. مائو در مبارزات اولیه حزب شرکت کرد. او معتقد بود که حزب باید به جای  تمرکز بر شهر که بیش‌تر با انقلاب‌های مارکسیستی مرتبط است بر مناطق روستایی تمرکز داشته باشد. او سرانجام توانست در اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی رقبای خود را کنار زده و به عنوان اولین و تنها رئیس دفتر سیاسی مرکزی حزب کمونیست چین برگزیده شود. او در تاریخ یکم اکتبر ۱۹۴۹ میلادی در حاشیه شهر ممنوعه در پکن ایستاد و تاسیس جمهوری خلق چین را اعلام کرد و گفت که “خلق مردم چین بپاخاسته اند”! او کارزار جهش بزرگ رو به جلو را در فاصله پنج ساله ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ میلادی راه اندازی کرد که تلاشی برای تبدیل اقتصاد عمدتا متکی بر کشاورزی چین به یک اقتصاد پیشرفته صنعتی بود. او به مردم چین دستور داد تا در حیاط خلوت خانه‌های خود کوره  بسازند تا تولید فولاد کشور افزایش یابد.

تغییر تولید از غلات به فولاد باعث کسری در تولید مواد غذایی شد و منجر به قحطی عظیمی شد که به مرگ ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر انجامید. اگرچه میزان تولید فولاد به مقداری رسید که مائو امیدواری داشت، اما این سیاست زودتر از دوره پنج ساله مدنظر کنار گذاشته شد و مائو دیگران را وادار به رفع مشکلات ناشی از آن سیاست کرد. او به اصطلاح کارزار “انقلاب بزرگ فرهنگی پرولتری” را در آگوست ۱۹۶۶ میلادی به راه انداخت تا رهبری حزب کمونیست چین را متزلزل کرده و جایگاه خود را در خط مقدم حزب تثبیت کند. در جریان انقلاب فرهنگی گارد سرخ گروهی متشکل از دانشجویان و دانش آموزان برای آزار و شکنجه رقبای سیاسی و حمله به شهروندان مخالف “رئیس” مائو تشکیل شد. مائو در سال ۱۹۶۰ میلادی پایان انقلاب فرهنگی را اعلام کرد.

شی فعالیت حرفه‌ای خود را در سال ۱۹۶۸ میلادی در استان شانسی در روستای لیانگ جیا هه آغاز کرد جایی که مشغول کار با دهقانان بیسواد بود. شی در دهه ۱۹۷۰ میلادی اجازه عضویت در حزب کمونیست چین را پیدا کرد پیش از ان پدرش به عنوان عضو حزب در زمان زمامداری مائو با پرونده رسوایی مواجه شده بود. شی جین پینگ در دوره انقلاب فرهنگی مائو بزرگ شد. خانواده او در انقلاب فرهنگی تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند و یکی از خواهرش در جریان حمله گارد سرخ یا کشته شد و یا به دلیل آزار و اذیت آنان خودکشی کرد و روایت‌های متناقضی در این باره وجود دارد.

شی پس از عضویت در حزب به مقام دبیر حزب در روستای لیانگ جیاهه رسید. او به تحصیلات دانشگاهی پرداخت و مدرک مهندسی شیمی را اخذ کرد. پس از فارغ التحصیلی شی به عنوان منشی شخصی وزیر دفاع به کمیسیون مرکزی نظامی پیوست. شی در سال ۱۹۸۵ میلادی به عنوان معاون دبیر حزب شهرستان ژنگ دینگ به روستا‌های نزدیک پکن بازگشت. شی در آن موقعیت توانست خود را به عنوان یک مرد خادم توده‌ها نشان دهد. او تا سال ۲۰۰۲ در این سمت باقی ماند و دبیر حزب در منطقه ژجیانگ شد.

شی به عنوان دبیر حزب سیاست‌هایی را برای افزایش بازده اقتصادی آن منطقه اجرا کرد. شی صرفا چند سال در شانگهای خدمت کرد تا این که در سال ۲۰۰۷ میلادی به عضویت در کمیته دائمی دفتر سیاسی حزب کمونیست چین ارتقای مقام پیدا کرد. شی در طول مدتی که در شانگ‌های بود رابطه‌ای با “جیانگ زمین” برقرار کرد که برای ارتقای نهایی او به سمت دبیرکل حزب کمونیست چین در نوامبر ۲۰۱۲ میلادی ضروری و کلیدی بود. او در مارس ۲۰۱۳ میلادی به عنوان رئیس جمهور چین و رئیس کمیسیون مرکزی نظامی منصوب شد.

بازگشت به تمرکز قدرت در دستان رهبر مشابه دوره مائو

هر یک از نسل‌های رهبران حزب کمونیست چین از مناصب خود به شیوه‌های متفاوتی استفاده کرده اند. مائو در طول جنگ داخلی علیه کومینتانگ به قدرت رسید. دوره مائو در جایگاه “رئیس” دوره مبارزه و درگیری بین اعضای حزب کمونیست چین بود. پس از آن دنگ باید مانور می‌داد تا حزب را از قرار گرفتن در وضعیت مبارزه مداوم محافظت کند. او هنجار‌های نهادی را برای رهبران جمهوری خلق چین ایجاد کرد و اعلام نمود که ثبات جمهوری خلق چین به سبک رهبری جمعی متکی است.  دنگ شیائوپینگ پس از فوت مائو پیشگام اصلاحات شد و در سال ۱۹۸۰ علیه حکومت شخصی صحبت کرد و گفت: “تمرکز بیش از حد قدرت در اختیار افراد باعث افزایش هزینه برای رهبری جمعی می‌شود”.

پس از دوره “جیانگ زمین” و “هو جین تائو”، اما ریاست تمام بخش‌های کلیدی حزب به شی رسید و این برای اولین بار بود که انتقال کامل قدرت به نسل بعدی رخ می‌داد. شی هم چنین برخلاف جیانگ زمین و “هو جین تائو” از رویکرد ایجاد اجماع درون حزبی دور شد و بیش‌تر به سوی تمرکز قدرت در دست خود به عنوان رهبر عالی حرکت کرد. شی نهاد‌های دیگری را ایجاد کرد تا کنترل بیش تری بر عملکرد جمهوری خلق چین داشته باشند و در چهار سال نخست دوره ریاست جمهوری خود ریاست ۱۲ کمیته را برعهده داشت.

دقیقا به همین خاطر است که برخی باور دارند مائوی دوم قلمداد کردن شی کار اشتباه و گمراه کننده‌ای است، زیرا از دید آنان مائو فردی رادیکال بود که مایل بود نهاد‌هایی را که به او اعتماد نداشتند را از بین ببرد و تنبیه کادر‌های حزبی را با استفاده از مبارزه طبقاتی خشونت آمیز که از پایین توسط اوباش طرفدارش تحمیل شده بود انتخاب کرد. در مقابل، شی سیاستمداری حرفه‌ای است که خواستار نظارت بازرسان بخش انضباط داخلی حزب بر اعضای حزب است. او به کنترل از بالا به پایین و نه هرج و مرج مشابه دوران مائو باور دارد. در نتیجه، از دید این دسته از تحلیلگران  شی می‌خواهد چیزی بیش از یک مرد قدرتمند به سبک مائو باشد. آنان اشاره می‌کنند که حکمرانی به سبک شی حکومت یک نفره را با نهاد‌های حزبی قوی ترکیب می‌کند. در اینجا پرسش اصلی آن است که آیا زیردستان شی می‌توانند در مواقع وقوع خطر او را باخبر سازند یا وضعیت مانند دوره مائو خواهد بود که زیردستان از ترس مجازات مجبور بودند برای مثال در جریان کارزار جهش رو به جلو در گزارش‌ها آمار و ارقام دروغین به مائو ارائه کنند و وانمود سازند که اوضاع به خوبی پیش می‌رود.

شباهت میان مائو و شی

کاریزما

وجود کاریزما را می‌توان در مائو و شی یافت. در اوایل انقلاب فرهنگی کیش شخصیت مائو به اوح خود رسید. مائو توسط بسیاری از چینی‌ها به عنوان یک معلم عالی، یک رهبر بزرگ، یک ژنرال عالی و یک سرپرست عالی به تصویر کشیده شد. او نه تنها می‌توانست حرکات جمعی را با اراده و فرمان اش آغاز کند بلکه سخنان اش نیز به عنوان دستورالعمل‌های زندگی روزمره مورد ستایش قرار می‌گرفت. اگرچه حزب کمونیست چین از سال ۱۹۸۲ میلادی کیش شخصیت را ممنوع اعلام کرد تا جنون مائوئیستی دوباره ظهور نکند رسانه‌های رسمی از لقب “شی دادا” (عمو شی) در مورد شی جی پینگ استفاده می‌کنند. هم چنین اپلیکیشن‌هایی برای گوشی‌های تلفن همراه هوشمند طراحی شده اند که بازتاب دهنده سخنان شی هستند. شی به عنوان یک رهبر بزرگ با دانش وسیع و توانایی و “شخصیت استثنایی” در آن اپلیکیشن‌ها توصیف می‌شود. در آهنگ محبوب محلی “دونگفان ییو هونگ” (شرق دوباره سرخ است) به زمامداری شی اشاره می‌شود و در متن ترانه آمده است:”شرق دوباره سرخ است. خورشید دوباره طلوع می‌کند. شی جین پینگ وارث مائوزدونگ است. او خوش شگونی برای خلق است”.

یک شباهت دیگر بین مائو و شی آن است که هر دو به مولفه‌های بزرگی اشاره می‌کنند که چینی‌ها در اختیار دارند و آنان را به ملتی توانمند تبدیل می‌کند یکی از آن مولفه‌ها پیشینه کهن چین طول تاریخ و دومی اشاره به مبارزاتی است که چینی‌ها متحمل شدند تا دستاورد‌های بزرگی کسب کنند.

تحمل ناپذیری در برابر انتقاد و مخالفت

شی می‌گوید حزب برای کسانی که از آرمان‌های سوسیالیسم پیروی نمی‌کنند جایی ندارد. او هم چنین نشان می‌دهد که حزب جایی برای فساد ندارد و از این موضوع برای کسب امتیازات سیاسی نسبت به مخالفان سیاسی احتمالی استفاده می‌کند. این یک رویه رایج مائو نیز بود و در سخنرانی‌های مائو نیز اشاره می‌شد که نباید به گروهی خاصی از مردم اجازه حمایت داده شود و از این طریق برای خود فضای کافی برای تصمیم گیری در مورد این که چه کسی در چه دسته‌ای قرار می‌گیرد باقی می‌گذاشت.

مائو دائما اعضای حزب را پاکسازی می‌کرد و شی نیز در طول کارزار مبارزه با فساد که خود راه اندازی کرده بود پاکسازی‌های مشابهی را انجام داد. تحمل محدود شی و مائو نسبت به رقبای سیاسی و جامعه مدنی آن دو رهبر را به یکدیگر نزدیک می‌کند. حتی رفقای قدیمی مائو نیز در طول پاکسازی‌های سیاسی مائو مصون باقی نماندند از جمله آنان می‌توان به لین بیائو، لیو شائوچی، پنگ دهای، ژو انلای و دنگ شیائوپینگ اشاره کرد.

شاید بتوان محیط پرآشوبی که مائو در آن به سر می‌برد را برای عدم تحمل سیاسی اش به خاطر تلاش برای بقای سیاسی اگر نه قابل توجیه بلکه قابل فهم دانست. اکنون نیز شی رقبای سیاسی خود از چند سال پیش در حزب و در ارتش با عنوان مبارزه با فساد پاکسازی کرده است. بر این اساس “بو شیلای” یکی از اعضای دفتر سیاسی و یکی از چهره‌های برجسته در میان اعضای خانواده مقام‌های ارشد سابق حزب کمونیست چین در سپتامبر ۲۰۱۳ به اتهام فساد به حبس ابد محکوم شد. “ژو یونگ کانگ” یکی از اعضای سابق کمیته دائمی دفتر سیاسی بالاترین مرجع تصمیم گیری چین در ژوئن ۲۰۱۵ به اتهام رشوه، سوء استفاده از قدرت و افشای عمدی اسرار دولتی توسط دادگاهی تیانجین محکوم شناخته و به حبس ابد محکوم شد. ژو ارشدترین مقامی بوده که از زمان تاسیس جمهوری خلق چین به دلیل اتهامات مربوط به فساد محاکمه و محکوم شده است.

نیاز به دستاورد

انگیزه‌های مختلف افراد را به سمت جستجوی سمت‌های رهبری سوق می‌دهد و یکی از این انگیزه‌ها نیاز به موفقیت است. این نیاز به عنوان یکی از سه انگیزه اصلی انسان در کنار نیاز به وابستگی و نیاز به قدرت تلقی شده است. مائو به دلیل نیاز به کسب دستاورد و موفقیت از دهه ۱۹۵۰ میلادی چندین کارزار توده‌ای بزرگ را از جمله سه پرچم سرخ یا جهش بزرگ رو به جلو و کمون‌های خلق را راه اندازی کرد و انتظار داشت که چین در بازه زمانی کوتاه مدتی به پیشرفت‌های عظیمی دست یابد.

شرایط دشوار در چین جاه طلبی مائو برای یک چین بزرگ را کمرنگ نساخت. شی جین پینگ مفهوم “رویای چین” را با هدف جوان سازی چین و بازگرداندن شکوه باستانی مطرح کرده است. بزرگ‌ترین استراتژی توسعه او طرح کمربند و یک جاده با هدف دستیابی به هم افزایی اقتصادی با کشور‌های همسایه شمال، غرب و جنوب امکان گسترش حوزه نفوذ چین به اروپا، شمال آفریقا و آسیای جنوب شرقی را فراهم می‌کند. هم چنین تدوین برنامه صد ساله از سوی شی با هدف ایجاد “یک جامعه سوسیالیست مرفه، قوی، دموکراتیک، متمدن، هماهنگ و مدرنیزه شده” افکار جاه طلبانه او را نشان می‌دهد.

کنترل تاریخ و اجتناب از پیمودن مسیر شوروی

رهبران چین بر این باورند که انتقاد داخلی از رهبران و سیاست‌های قبلی همان چیزی است که منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد. شی جین پینگ بار‌ها اعلام کرده که اتحاد جماهیر شوروی یک داستان هشدار دهنده برای حزب کمونیست چین بوده و به همین خاطر درگیر سرکوب به اصطلاح نیهلیسم تاریخی بوده که ایده‌ای ابداع شده از سوی حزب کمونیست چین برای توصیف هر دیدگاهی است که با روایت رسمی تاریخ از سوی حزب کمونیست چین در تضاد می‌باشد چرا که در راستای تضعیف مشروعیت حزب قلمداد می‌شود. جانشینان مائو و حزب کمونیست چین هرگز مانند نیکیتا خروشچف که استالین را نفی کرده بود مائو را نفی نکردند. در عوض، حزب کمونیست چین مائو را به مثابه یک قدیس مورد تجلیل قرار داد و بر کمک‌ها و دستاورد‌های مائو تاکید نمود. امروزه هر کسی که با عنوان ارتکاب “نیهیلیسم تاریخی” مجرم شناخته شود و دیدگاه‌های تایید شده رسمی در مورد تاریخ حزب کمونیست چین را زیر سوال ببرد می‌تواند تحت تعقیب و حبس قرار گیرد.

تفاوت‌های مائو و شی

تجزیه و تحلیل سخنرانی‌های مائو و شی به درک تفاوت‌های میان آن دو رهبر کمک می‌کند. برای مثال، لحن سخنرانی دو رهبر به طور مشابه خوش بینانه بوده، اما در مورد مائو این خوش بینی به مرور زمان کم‌تر شد چرا که این دیدگاه ثابت را داشت که جامعه دائما در تضاد است. دومین تفاوت مهم این است که مائو به سرعت و به شدت جامعه را به گروه‌هایی تقسیم کرد عمدتا یک گروه ما و یک گروه آنان که دیگری محسوب می‌شود.

قطبی سازی شدید مائو در برابر رویکرد ملایم‌تر اجتماعی شی

تفاوت این دو زمامدار در نحوه اشاره آنان به اقشار مختلف جامعه نیز مشخص می‌شود. سخنان مائو نشان می‌دهد که او به سرعت جامعه را به چند گروه تقسیم کرد و از اهمیت این عمل گفته بود. مائو در سال ۱۹۷۷ میلادی به وضوح معتقد بود که جامعه باید به “خلق” و “دشمن” تقسیم شود. این اصطلاحات مبهم هستند و مائو به عمد این ابهام را حفظ کرد تا توانایی تغییر این که چه کسی در کدام دسته قرار می‌گیرد را برای پیشبرد منافع خود داشته باشد. مائو از این رویه استفاده کرد تا گروه‌هایی از مردم را به عنوان دشمن اعلام کند و جامعه را علیه آنان برانگیزد. عمل برچسب زدن به افرادی که مخالف هستند در دوره او رواج داشت. در جهان بینی مائو فرد مخالف حزب در مخالفت با سوسیالیسم و پیشرفت چین بود و باید پاکسازی می‌شد.

در مقابل شی دست کم در سخنرانی هایش نسخه‌ای فراگیرتر از چین را ارائه کرده است. در سخنرانی‌های شی او پیوسته بیان می‌کند که همه گروه‌ها در چین باید برای دستیابی به رویای چینی با یکدیگر همکاری کنند. مائو بیشتر از دشمنان و انقلاب صحبت می‌کرد. او یک رهبر انقلابی بود و تا پایان عمر نیز این رویکرد را حفظ کرد. در مقابل، واژگان کلیدی در سخنرانی‌های شی بیش‌تر بر ادامه اصلاحات و توسعه اقتصادی متمرکز بوده اند.

سخنرانی‌های مائو با رویکرد یک انقلابی مادام العمر ایراد می‌شدند واقعیتی که اغلب با عبارات بسیار واضح بیان می‌شده بود. مائو معتقد بود که انقلاب همزمان با توسعه جامعه ادامه می‌یابد از جمله در طول تلاش او برای ایجاد یک “انقلاب مستمر” از ۱۹۶۶-۱۹۷۶. سخنرانی‌های شی از منظر پسا انقلابی ایراد می‌شوند به همین دلیل تمایل دارند که لحن هماهنگ‌تر خوشبینانه تری داشته باشند حتی اگر صرفا در لفاظی این گونه باشند. این نشان دهنده تفاوت اصلی بین این دو رهبر است.

مائو یک متفکر انقلابی است که هرگز این دیدگاه را کنار نگذاشت و در مقابل شی در سیستمی بسیار بوروکراتیک‌تر از سیستم اولیه پس از پیروزی انقلاب رشد یافت. چین مائو و شی نیز از این نظر متفاوت هستند که جمهوری خلق چین اکنون عضو فعال نظام بین المللی است، چین اکنون با ثبات‌تر است و نقش بسیار بیش تری در منطقه و جهان مقایسه با زمان زمامداری مائو ایفا می‌کند.

دامنه جنگ مائو برای حذف مخالفان بسیار گسترده‌تر بود او در پاکسازی خود بین دوستان و مخالفان اش تمایزی قائل نشد. این در حالیست که مرز مشخصی  بین همراهان شی و کسانی که از طریق پاکسازی ضد فساد او حذف شده اند وجود دارد. به علاوه، اکثر کسانی که مورد غضب شی واقع شده اند به ویژه افراد دارای مناصب بالا با زندانی شدن در به اصطلاح “زندان لوکس” روبرو هستند که با تبعید و اعدام‌های مائو فاصله زیادی دارد.

مائو با هرج و مرج حکومت کرد. شی با نظم حکومت می‌کند. مائو بوروکراسی را نابود کرد شی آن را برای خدمت به اهداف خود شکل می‌دهد. مائو دوستان و دشمنان را به طور یکسان پاکسازی کرد شی فقط دشمنان خود را پاکسازی می‌کند.

توده گرایی مائو در برابر حزب گرایی شی

لیو شائوچی رئیس جمهور اسبق جمهوری خلق چین که رقیب مائو محسوب می‌شد خود از بنیانگذاران حزب کمونیست چین بود. لیو به نظم داخلی، تبلیغات داخلی، آموزش سیاسی داخلی اعتقاد داشت. او می‌خواست اطمینان کسب کند که سلسله مراتب لنینیستی حزب کمونیست چین قوی باقی خواهد ماند. مائو در مقابل، مردم عادی را بسیج کرد. رویکرد بسیج گری مائو که به شدت بر ایدئولوژی و پیام‌ها تکیه داشت باعث ایجاد اختلافات داخلی، ناکارآمدی و خشونت شد. حکمرانی او دوره خوبی نبود و بدترین نتیجه آن افراط گرایی‌های رخ داده در کارزار‌های پیش‌تر ذکر شده اش بودند.

شی، اما قوانین، مقررات و دستورالعمل‌های حزبی جدیدی را ابلاغ کرد. این در حالیست که تا پیش از آن در کنگره ملی خلق نهاد ملی قانونگذاری جمهوری خلق چین چنین سابقه‌ای از نظر تاریخی وجود نداشته و چنین سطوحی از کار قانونگذاری مشاهده نشده بود. در دوران شی بسیاری از خطوط سیاه و سفید ترسیم شده اند که شاید پیش‌تر لازم نبود به صراحت بیان شوند و معیار‌ها و چارچوب‌هایی برای شهروندان و برای اعضای حزب تجویز شد. برای مثال “دانجی” (انضباط حزبی) سخت‌گیرانه‌تر از “گوفا” (قانون ملی) است که پیش‌تر جریان داشت.

اکنون مقررات حزبی به عنوان یک معیار رفتاری اعضای حزب را بسیار محدودتر کرده است. برخی از بزرگ‌ترین تغییراتی که تحت زمامداری شی معرفی شده اند شامل مقررات جدید انضباطی، شفاف سازی فرآیند‌ها و مجازات‌ها هستند. برای مثال، او در سال ۲۰۱۵ میلادی این مقررات را علیه “وانگ یی ژونگ یانگ” (صحبت کردن خارج از نوبت یا عجولانه علیه مرکز حزب) ارائه کرد تا هنگام بحث در مورد مسئول مرکز حزب جایی برای آزادانه و مستقل کار کردن وجود نداشته باشد. در دوران زمامداری شی حزب به شکلی از کنترل بر بخش خصوصی و زندگی خانوادگی دست پیدا کرده که از زمان آغاز دوره “اصلاحات و گشایش” تحت رهبری دنگ شیائوپینگ در سال ۱۹۷۸ دیده نشده بود و در جزئیاتی مانند این که جوانان چه مدت زمانی را می‌توانند صرف بازی ویدئویی کنند دخالت می‌کند.

سخن پایانی

مائو به طور مکرر کشور را با ابتکارعمل‌های تازه اش در مسیری قرار می‌داد که اغلب به فاجعه منتهی می‌شد. با این وجود، در زمینه کاهش مشاوره با اطرافیان و افزایش تصمیم گیری فردی و تجمع قدرت در دستان یک نفر مائو و شی شباهت‌هایی با یکدیگر دارند. در نهایت، آنان به عنوان سرمدارانی در نظر گرفته می‌شوند که به احتمال زیاد به دیگران اعتماد ندارند به ویژه کسانی که می‌توانند به عنوان رقیبی برای قدرت شان قلمداد می‌شوند.

شی نیز دقیقا همانند مائو دست به پاکسازی درون حزب زده است. برای مثال، او به طور ناگهانی دو ژنرال ارشد را در نیروی موشکی جایگزین کرد یک تغییر غیرقابل توضیح که حاکی از سوء ظن به اختلاس یا سایر رفتار‌های نادرست در بازوی حساس ارتش است. او پیش از این “چین گانگ” وزیر امور خارجه خود را هم برکنار کرده بود. هم چنین تحقیر کردن هو جین تائو سلف شی در بیستمین کنگره ملی حزب کمونیست چین علیرغم وضعیت جسمانی ضعیف “هو” نشان داد که شی هیچ فردی که باعث تضعیف توجهات به شخص او و یا قدرت اش شود را تحمل نمی‌کند.

شی از ابتدای زمامداری در چهار سال نخست ریاست اش گام‌های بلندی برداشت تا کنترل مستقیم هر چه بیش‌تر فرایند‌ها را درست گیرد و در آن بازه زمانی او ریاست دوازده کمیته را برعهده گرفت. این در حالی بود که اسلاف او هر یک تنها کنترل سه تا چهار کمیته را برعهده داشتند. از آن زمان قابل تشخیص بود که شی در حال خیز برداشتن برای کنترل کامل بر امور است.

شخص گرایی و شخصی سازی قدرت باعث می‌شود احتمال بروز اشتباهات افزایش یابد، زیرا در آن صورت سیاست به معنای پیروی از هوی و هوس یک فرد خواهد بود. تنها توجه به این نکته کافیست که که سیاست‌های جمعیتی نیکلای چائوشسکو در رومانی، نادیده گرفتن تلاش‌های دیپلماتیک برای جلوگیری از وقوع جنگ اول خلیج فارس از سوی صدام حسین و قحطی ناشی از جهش بزرگ رو به جلوی مائو چه نتایج وخیمی به همراه داشتند. در اکثر موارد زمانی که قدرت فردی شده می‌باشد و فرد حاکم قدرتمند است سیاست خارجی شکل تهاجمی تری پیدا می‌کند. برای مثال، از زمان به قدرت رسیدن شی در سال ۲۰۱۳ میلادی به این سو ارتش چین بر شدت ادعا‌های سرزمینی خود در مورد دریای چین جنوبی و هم چنین ادعا‌های مرزی با هند افزوده است.

دیدگاهتان را بنویسید