چارلی وارزل، آتلانتیک— شما امروزه به گستردهترین شبکۀ اینترنت که تاکنون وجود داشته دسترسی دارید. با کلیککردن و اسکرولکردن بر روی صفحات وب، شما یکی از پنج میلیارد و اندی افرادی هستید که در تولید مجموعهٔ بیپایان اطلاعات شبکهبندیشده -تریلیونها بایت اطلاعات که روزانه تولید میشوند- مشارکت میکنید.
گستردگی اینترنت سرگیجهآور شده. برخی از همکارانم در رسانهها در این خصوص که چقدر اینترنت «لامکان» و بیدوام شده است مطالبی نوشتهاند، تا آنجا که گویی اینترنت در حال «تبخیر» شدن است. شاید دلیل این امر، همانطور که همکارم، یان بوگوست، گفته است، این باشد که «عمر رسانههای اجتماعی رو به پایان است» و جایگزین مشخصی هم برای آنها وجود ندارد. یا شاید هوش مصنوعی با انبوهی از اطلاعاتِ ترکیبیِ برگرفته از الگوریتمها تدریجاً فضای اینترنت را در بر میگیرد و وب قدیمی را از بین میبرد. در پس همۀ این نظریهها یک انگارهٔ کلی وجود دارد: درک اینکه در دنیای برخط چه اتفاقاتی در حال وقوع است از همیشه سختتر شده است.
اینترنت مدتها قبل ایدۀ تکفرهنگی را از بین برد، اما امروزه مسائل جدیدی بر زیستبوم فضای مجازی سایه افکنده است، همچون سیستم مبهم محتواهای پیشنهادیِ «فور یو» در شبکۀ اجتماعی تیکتاک، روند روبهافزایش پیوالها که دسترسی شما را به برخی از وبسایتها -همچون وبسایت خود نشریۀ آتلانتیک– محدود میسازند، انحلال توییتر و ظهور ایکس با مالکیت ایلان ماسک، و ناهمگونی و ارتباط بسیار ضعیف میان اخبار منتشره در وبسایتهای رسانههای اجتماعی. تأثیر گستردۀ این امر این است که هر فردی، بسته به طرز تفکر و عادات وبگردی خود، تجربۀ منحصربهفردی از فضای مجازی را دریافت میکند. ایدۀ محبوبیت در فضای مجازی کماکان محل بحث است: آیا این ترند واقعاً وایرال شد؟ آیا این پست را همه دیدند، یا اینجا فقط گوشۀ خلوت و تکوتنهای من در فضای مجازی است؟ اینگونه به نظر میرسد که، بیش از هر زمان دیگری، ما فضای مجازی را درون آینهای کجنما بازتاباندهایم و میکوشیم تصویر کجومعوجش را تعبیر و تفسیر کنیم.
این جمله را از رایان برادریک که نویسندۀ بولتن خبری گاربج دی است نقل میکنم که «ما واقعاً نمیدانیم در پلتفرمها چه خبر است». در شش ماه گذشته برادریک، ضمن همکاری با نیوزویپ و دیگر شرکتهای تحلیل خبر آنلاین و تهیۀ گزارشهای اطلاعاتی بهصورت مستقل، بر آن بوده تا محبوبترین محتواها و چهرهها را از میان سایتهایی همچون فیسبوک، ایکس، رِدیت، تیکتاک، توییچ و یوتیوب رصد کند. از نظر او، در دهۀ ۲۰۱۰، افراد کنجکاو بهتر میتوانستند حالوهوای فضای مجازی را بفهمند: «موضوعاتی که در فیسبوک وایرال و پخش میشدند رنگوبویی متفاوت با موضوعات محبوب در یوتیوب یا توییتر داشتند اما میشد نگاهی به کلیت آنها انداخت، آنها را با هم بُر زد و کنار هم چید و گفت این اینترنت است». حولوحوش اواسط ۲۰۲۱ و اوایل ۲۰۲۲ بود که برادریک متوجه شد نحوۀ انتشار اطلاعات تغییر کرده است. برخی خبرها در گوشهای از فضای مجازی سروصدا میکردند و بعد محو میشدند، بیآنکه در صفحۀ مجازی او ظاهر شوند و از آنها باخبر شود. ولی ترندهای «وایرال» جعلی با بسامد بالایی ظاهر میشدند، هرچند شواهد کمی وجود داشت که مشارکت بالای افراد در آنها را نشان دهد.
یک لحظه تیکتاک را که تقریباً فعالترین پلتفرم فضای مجازی است در نظر بگیرید. تصور میکنید چه پستهایی جزء محبوبترین و پرطرفدارترینهای امسال بودهاند؟ شاید تصور کنید گزارشاتی از خاورمیانه یا مطالبی در مورد بمباران غزه جزء پربازدیدترینها بودهاند. یا شاید محتواهایی با خشونت کمتر مثل ترند رقص نسل زد یا شایعاتی در مورد تیلور سوییفت و تراویس کلسی. باید به عرضتان برسانم که هیچکدام از اینها. طبق گزارش پایان سال تیکتاک، محبوبترین ویدئوها در ایالات متحده که هر کدام قریب به نیم میلیارد بازدید داشتهاند اصلاً به موضوعات و مسائل روز مربوط نمیشوند، بلکه شامل مواردی هستند همچون آموزش آرایشگری، صداهای آرامشبخش از غذاخوردن، خانمی که گربۀ بزرگش را به رخ میکشد، یا مردی که سقف خانهاش را با اسپری رنگ میکند تا شبیه شخصیت کمیک مرد آهنین به نظر برسد. همانطور که در یکی از عناوین خبری سایت ورج در این ماه آمده بود، «پربازدیدترین ویدئوهای تیکتاک مواردی هستند که احتمالاً شما هرگز تابهحال ندیدهاید». این قضیه در مورد بقیۀ پلتفرمها هم صادق است. جدیدترین گزارش محتواهای پربازدید فیسبوک پر است از میمها و ویدئوهایی با الگوهای تقلیدی و بازتولیدشدۀ بیمحتوا و بیروح که دهها میلیون بار دیده میشوند.
این الگو منحصر به رسانههای اجتماعی نیست. همین هفتۀ گذشته بود که نتفلیکس، بسیار غیرمنتظره، «گزارش تعامل» غیرمعمول و جامعی منتشر کرد که در آن آمار و الگوی مصرف مخاطبان از بیش از ۱۸هزار فیلم و برنامۀ تلویزیونی موجود در آرشیو شبکه درج شده بود. این اقدام نتفلیکس که در راستای شفافسازی بود منجر به ایجاد ابهام و سردرگمی در بینندگانش شد: محبوبترین برنامه از ژانویه تا ژوئن ۲۰۲۳ سریالی مهیج به نام «مأمور شب» بود که در سرتاسر جهان بهمیزان ۸۱۲ میلیون ساعت تماشا شده بود. شخصی در شبکۀ اجتماعی ثردز این پست را گذاشته بود که «من همیشه حواسم به رسانهها، بهویژه برنامههای تلویزیونی، هست و دنبالشان میکنم اما تابهحال اسم این مثلاً پربینندهترین برنامۀ تلویزیونی جهان به گوشم هم نخورده بود».
این سردرگمیْ مشخصۀ فضای مجازیِ گسسته است که این حس را القا میکند که دو پدیدۀ متضاد همزمان در حال وقوع هستند: محتواهای محبوب و پرطرفدار در مقیاسی باورنکردنی تولید و مصرف میشوند، بااینوجود، در میان همهٔ مردم محبوبیت ندارند. ما در برههای از تاریخ زندگی میکنیم که این سعادت نصیبمان شده که راحتتر میتوانیم از احوالات دیگران و سلایق و علایقشان بیخبر باشیم. همچنین راحتتر از هر زمان دیگری ممکن است اطلاعات یا ترندهایی را که به نظر پرطرفدار و محبوب میآیند مهم بدانیم، درحالیکه محبوبیت آنها محدود به افراد و گروههای خاصی است.
ماه گذشته در فضای مجازی پیچید که تیکتاک پر شده از فیلمها و ویدئوهایی از کاربران که «نامهای به آمریکا» نوشتۀ اسامه بن لادن در سال ۲۰۰۲ را میخوانند و تحسین میکنند. ترندشدن این موضوع باعث شد که اصحاب رسانه سریعاً در مورد گسترش یهودستیزی هشدار جدی بدهند. اما با تحلیلی اولیه از محتواهای موجود در این پلتفرم میشد به نکات ظریفتری پی برد. اگرچه واقعاً از این دست ویدئوها در این پلتفرم وجود داشت اما روزنامۀ واشنگتن پست متوجه شد که هشتگ «نامهای به آمریکا»، طی دو روزِ مورد بحث، تنها در ۲۷۴ مورد به کار رفته است. این ویدئوها ۸/۱ میلیون بار بازدید داشتند، حالآنکه طبق گزارش واشنگتن پست این رقم بهمراتب کمتر از بازدیدهای مربوط به هشتگهایی همچون مسافرت، مراقبت پوستی، و انیمه در یک دورۀ ۲۴ ساعتۀ دیگر بوده است.
پیامدهای این اتفاقْ آشفته و مغشوش بود و نگرانم که همین ماجرا برای انتخابات ۲۰۲۴ نیز رخ دهد و بر آن سایه افکند: خبرنگاران آشنا به فضای مجازی تلاش کردند نشان دهند که نامه وایرال نشده، اما خبرنگاران دیگر بهدرستی خاطرنشان کردند که گرچه طبق معیارهای تیکتاک شاید این نامه وایرال نشده اما ویدئوهای مربوط به این نامه همچنان نگرانکننده و مشکلساز هستند، مثلاً یکی از ویدئوها بیش از ۱۰ هزار بار لایک خورده است. سیاستمداران هم به همین اخبار متوسل شدند تا شکایات پیشین و دیرین خود را پیش ببرند و مشخصاً نگرانی خود را نسبت به این مسئله ابراز دارند که بهزعم آنها تیکتاک، تحت کنترل دولت چین، در حال تحریک نسل جوان آمریکا است. تیکتاک به درخواست من جهت اظهار نظر در این خصوص پاسخی نداد.
در حینی که افرادِ درگیر بر سر واقعی یا غیرواقعیبودن این ترند بحث میکردند، این سطح از پوشش این موضوع باعث جلبتوجه بیشتر به این ویدئوها و وایرالشدن آنها در دیگر پلتفرمها شد، بهگونهای که یکی از همین ویدئوهای تیکتاکی در پلتفرم ایکس ۴۱ میلیون بازدید خورد. اگر این چرخه در سال آینده نیز تکرار شود، رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری سال ۲۰۲۴ بسیار چالشبرانگیز خواهد بود، چراکه دیگر این «انتخابات نامرئی تیکتاک» خواهد بود، وقتی وایرالشدن بیمعنی و بیاهمیت میشود، اما همچنان مستمسک و دستاویزی برای توجیه تعارضات خواهد بود.
بعد از جنجال «نامهای به آمریکا» با برندون سیلورمن تماس گرفتم. او مؤسس سایت کراودتَنگل است، ابزاری که پرطرفدارترین پستهای فیسبوک را رصد میکند و در سال ۲۰۱۶ فیسبوک آن را خریداری کرد. سیلورمن سال ۲۰۲۱ از فیسبوک رفت. اکنون، او معتقد است که در پلتفرمهای جدید که سطح فناوری بالایی دارند ردیابی و رصد منشأ و راستیآزمایی ترندها مسئلهای بسیار دشوار است. او میگوید، برخلاف توییترِ قبل از ایلان ماسک، فهم سازوکار ایکس بسیار مشکل است و تیکتاک هم فقط به پژوهشگران دانشگاهی، آن هم منوط به تقاضای رسمی، اجازۀ دسترسی به ابزار رابط تحقیقاتیاش را میدهد. سیلورمن میگوید «ما داریم راجع به دادهها و اطلاعاتی بحث میکنیم که نداریم، و در اینترنت فقط دور خودمان میچرخیم».
خود کراودتنگل سال گذشته به هیچ کاربر جدیدی اجازۀ عضویت نداد و این خود نقطۀ عطفی در کل این مباحث بود: پژوهشگران و گروههای حقیقتیاب معتقد بودند شرکت متا، در بخشی از بازتعریف ساختار داخلی خود، تیم کراودتنگل را بیاثر کرده است. گزارشگران حدس میزنند که از زمانی که این ابزار شفافسازی نشان داد که محتواهایی همچون تئوری توطئه، تحریم انتخابات، و چهرههای راست افراطی تا چه حد در این شبکۀ اجتماعی محبوبیت دارند، این ابزار برای مدیران اجرایی متا بسیار دردسرساز شده است. یکی از سخنگوهای متا در اظهارنظری به من گفت که اکانتهای پولی کراودتنگل هنوز فعال هستند و ماه گذشته این شرکت مجموعۀ جدیدی از ابزارها و امکانات عرضه کرده تا کاربران چه در فیسبوک و چه در اکانتهای حرفهای اینستاگرام «دسترسی سریع و بیدرنگ به محتوای عمومی پستها، صفحات، گروهها و رویدادها داشته باشند».
محبوبیت و وایرالشدن یگانه سنجههای مهمبودن نیستند، اما بدون داشتن درک صحیحی از آنچه در فضای مجازی در حال وقوع است بسیار محتمل خواهد بود که اجازه دهیم دیگران از ما سوءاستفاده کنند، یا وقت گرانبهای ما را با فکرکردن، فراموشکردن، و یا بحث و جدلکردن در مورد مسائلی که اهمیتی ندارند یا تأثیر چندانی بر دنیای پیرامون ما ندارند تلف کنند. به همین ترتیب، سیاستمداران میتوانند ترندها را از بافتشان خارج کنند تا متناسب با برنامههای سیاسی آنها شوند. ماه گذشته، سناتور مارشا بلکبرن «محبوبیت نگرانکنندۀ» نامۀ بن لادن به آمریکا در تیکتاک را در صحن علنی سنا مطرح کرد. بلکبرن ادعا کرد که «این محبوبیت بهخودیخود اتفاق نیفتاده، تیکتاک پشت این حجم از معروفشدن است و آن را پیش میبَرد». برخی از دموکراتهای ردهبالا، ازجمله کتی هوکول فرماندار نیویورک، هم به همین نحو از تیکتاک اسم بردند. سیلورمن معتقد است زمانی که ما وقتمان را در تعقیب سایهها تلف میکنیم «مسائل مهمتری را از دست میدهیم که واقعاً ارزش توجه و وقت ما را دارند و حقایق مهمی در مورد پلتفرمها، خودمان و جهان به ما ارائه میکنند».
البته منظور من این نیست که اگر رسانههای اجتماعیْ متمرکزتر بودند، همهچیز درست میشد. سیلورمن میگفت «آنچه من در کراودتنگل تجربه کردم این است که در اکثر موارد صرفاً معدودی اکانت خاص و تأثیرگذار هستند که باعث میشوند موضوعی وایرال شود». او اذعان کرد که چون در آن صورت بیشتر مخاطبان پلتفرم همگن میشدند و پراکندگی کمتر میشد و اندک صاحبان اکانتهای بزرگ بسیار بیش از ارتش اکانتهای کوچکتر دیکته میکردند چه محتوایی وایرال شود. برادریک، ضمن موافقت با این موضوع، اشاره نمود که بهویژه در مورد شبکههایی همچون توییتر سازمانهای رسانهای میتوانستند باعث ایجاد یا تقویت یک ترند خاص شوند و به همین سبب میتوانستند برد و تسلط خود را افزایش دهند، درنتیجه میتوانستند با مدیریتِ جریانها پیشگوییهای خود را محقق سازند. او گفت «یکی از دلایل وجود اینهمه نگرانی در این خصوص این است که اگر ندانید قرار است چه اتفاقاتی بیفتد، دیگر نمیتوانید در مسابقه تقلب کنید».
گذار از فضای مجازیای که میشناسیم ممکن است شبیه بازگشت به چیزی در مقیاس کوچکتر اما نابتر و خالصتر باشد. فضای مجازیِ عاری از تکفرهنگی خاص میتواند در حکم نوعی رهایی باشد، به ویژه برای کسانی که مدام به دنبال ترندها و وایرالها و موضوعات روز هستند. اما این عصر جدید در فضای مجازیْ غولهای بزرگ فناوری را تثبیت میکند و نیز تمامی پلتفرمهای نوظهور آینده را که بهعنوان تنها مدافعانِ موجود به دنبال رصد و پایش اطلاعات و نحوۀ چرخش آن در فضای مجازی هستند. ما از آنها شناخت قبلی داریم و میدانیم که راویان معتبر و مباشران موثقی نیستند، اما، در یک فضای مجازی پارهپاره و شبکهای که در آن الگوریتمهای توصیهای بر روشهای سنتی دنبالکردن غلبه کرده است، راهی نداریم جز اینکه در انتخاب متر و معیارمان طبق نظر این شرکتها عمل و به آنها تکیه کنیم. ممکن است اغراق به نظر برسد، اما ناچار باید بپذیریم که بدون داشتن شم و درک درونی از اعمال و رفتار دیگران ممکن است نتوانیم ابزاری برای سنجش و ارزیابی خودمان داشته باشیم. ما، بدون داشتن تصویری شفاف و دقیق از خود و دیگران، راجع به مسائلی بحث و اظهار نظر میکنیم که هیچ برآوردی از کم و کیف و میزان اهمیتشان نداریم و در تاریکی هر کدام به گوشهای از فیل دست میکشیم.